بازخوانی تاریخ
تشکیل هیأت حلاختلاف توسط امام
در این حکم ، آیت الله مهدوی کنی به عنوان نماینده امام در هیأت حل اختلاف منصوب شد تا به تخلفات و اختلافات رسیدگی کند...پس از سخنرانی بنی صدر در جمع پرسنل نیروی هوایی شیراز و دو مصاحبه جنجالی مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی وی ، هیأت حل اختلاف تشکیل جلسه داد و بنی صدر را به عنوان کسی که از بیانیه 10 ماده ای حضرت امام(ره) و قانون اساسی تخلف کرده معرفی نمود .
بازخوانی تاریخ ، همیشه عبرت آموز است . 30 سال پیش ، اگر ابوالحسن بنی صدر ، نصایح امام خمینی(ره) را می شنید و بدان ها عمل می کرد و اگر از ابتکار امام در تشکیل "هیات حل اختلاف" برای بازگشت از راه خطایش بهره می گرفت ، قطعاً هیچگاه "رئیس جمهور مخلوع" لقب نمی گرفت اما افسوس که غرور و لجاجت و محاسبات غلط ، سرانجام خوشی برای او رقم نزد.
بنی صدر به آرای میلیونی اش غره بود ، به اقدامات پوپولیستی دل بسته بود ، روی اطرافیانش - که آنها را خدمتگزار و فداکار می خواند- حساب کرده بود ، مسوولان نظام را به هزار تهمت می نواخت و در همان حال از اطرافیان دزد خود حمایت می کرد ، با مجلس و سپاه و سایر نهادها سر ناسازگاری گذاشته بود و خود را فعال مایشاء و رأس امور می دانست و حتی از امضا و ابلاغ مصوبات مجلس هم سرباز می زد.
همه این عوامل دست به دست هم داد تا اختلافات در کشور اوج بگیرد و در چنان هنگامه ای ، امام (ره) که می خواست بنی صدر را از مهلکه برهاند و به مسیر انقلاب بازگرداند ، هیات حل اختلاف تشکیل داد تا همه طرف های اختلاف در فضایی عقلمدارانه به گفت و گو بنشینند و نگذارند دود آتش دعوا ، به چشم مردم برود. اما بنی صدر از این ابتکار حکیمانه استقبال نکرد و در نهایت ،چاره ای جز جراحی این غده از پیکره انقلاب نماند.
مروری بر ماجرای هیات حل اختلاف در سال 1360 ، به روایت "مرکز اسناد انقلاب اسلامی" می تواند خواندنی و عبرت آموز باشد:
...متأسفانه با همه مدارا و مماشاتی که حضرت امام(ره) نسبت به بنی صدر کردند ولی وی متنبه نشد و همچنان به دنبال اهداف خودش بود ، جنگ را به نقطه شکست کشانده بود ، نیروهای ارزشی مانند شهید صیاد شیرازی را از ارتش بر کنار کرده بود ، دست سپاه را در جنگ بسته بود ، نیروهای ضد انقلاب و گروهک ها را تقویت کرده بود .
در پشت صحنه با آمریکا رابطه داشت ، در سخنرانی هایش دائماً نیروهای ارزشی مانند سپاه و بسیج و بچه های حزب اللهی را به عنوان خشونت گرا و گروه های فشار و آشوب طلب و .... معرفی می کرد .
از منافقین و گروهک های معاند برای شرکت در مراسم سخنرانی اش دعوت می کرد و اکثر سخنرانی هایش را همین گروهک ها پوشش می دادند و با کف و سوت مطالبش را تأیید می کردند .
نسبت به شهید رجایی که نخست وزیرش بود همواره بی مهری می کرد و در هر فرصتی وی را تحمیلی ، ناکارآمد و بیسواد معرفی می نمود و روزنامه های تحت امر وی نیز موج تبلیغاتی به راه می انداختند .
بنی صدر تا آنجا پیش رفت که طی نامه ای به حضرت امام(ره) درباره تغییر ناپذیر بودن شهید رجایی و هیئت وزیران در برابر سیاست های خود اعتراض کرد و در پایان از امام(ره) نظر خواهی می کند تا طبق نظر ایشان رفتار نماید .
اما در پاسخ نوشتند :
" این جانب دخالتی در امور نمی کنم ، موازین همان بود که کراراً گفته ام و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدبر و فعال انتخاب نمایند ." صحیفه نور ، ج 13 ، ص 55
امام(ره) می دانستند که بیشتر این اطرافیان بنی صدر هستند که او را تحریک می کنند ، اگر خودش بود و خودش ممکن بود بتوان با او کنار آمد ، لذا همواره بنی صدر را نصیحت می کردند که از اطرافیانش فاصله بگیرد .
امام(ره) پس از عزل بنی صدر فرمودند :
" خدا می داند که من مکرر به این گفتم که آقا اینها تو را تباه می کنند ، این گرگ هایی که دور تو جمع شده اند و به هیچ چیز عقیده ندارند ، تو را به باد فنا می دهند ، گوش نکرد ، هی قسم خورد که اینها فداکار هستند ، اینها مردم کذا هستند ، ( یعنی آنهایی که دور و بر او هستند )
خوب من می دانستم که این جور نیستند ، یک دسته ای که می روند توی وزارت خانه دزدی می کنند ، آن را تأییدش می کند ، خوب معلوم می شود دزدی را شما گفتید ، این قدر عقل شان ناقص است این را تأیید می کردند ."
صحیفه نور ، ج 15 ، ص 68 و 69
با این حال نصایح امام(ره) مؤثر واقع نشد و بنی صدر همچنان با تکیه بر آرای یازده میلیونی خود متکبرانه به راه خود ادامه داد و در مصاحبه ها و سخنرانی هایش به بزرگانی چون شهید بهشتی تهمت زد و دروغ گفت ، آنها نیز برای دفاع از شخصیت خود مجبور بودند که در سخنرانی ها و مصاحبه ها موضع بگیرند .
شرایط کشور ، شرایط حساسی بود ، جنگ در مرزهای غرب و جنوب به شدت ادامه داشت و اختلافات داخلی بر روحیه رزمندگان تأثیر منفی گذاشته بود .امام(ره) برای حفظ نظام و رفع تنش ها طی فرمانی حکم کردند که آقایان بنی صدر ، بهشتی ، هاشمی رفسنجانی و رجایی حق سخنرانی در مراسم عمومی را ندارند و برای حل اختلاف نیز راهکار دیگری اندیشیدند که هر یک از آقایان نماینده ای معرفی کنند تا هیئتی تشکیل شود که بر اعمال آقایان نظارت نماید .
خود امام(ره) نیز آیت الله مهدوی کنی را به عنوان نماینده اش در این هیئت معرفی کردند، حضرت امام(ره) خطاب به آیت الله مهدوی کنی نوشتند :
" جناب عالی را به نمایندگی خویش تعیین نمودم تا با نماینده ای که جناب آقای بنی صدر و نماینده دیگری که جناب حجت الاسلام آقای بهشتی و جناب حجت الاسلام آقای هاشمی رفسنجانی و جناب آقای رجایی تعیین می نمایند ، موارد تخلفات از حقوق قانونی هر یک را رسیدگی بنمایید .
30 سال پیش ، اگر ابوالحسن بنی صدر ، نصایح امام خمینی(ره) را می شنید و بدان ها عمل می کرد و اگر از ابتکار امام در تشکیل "هیات حل اختلاف" برای بازگشت از راه خطایش بهره می گرفت ، قطعاً هیچگاه "رئیس جمهور مخلوع" لقب نمی گرفت
و نیز در زمان جنگ که زمانی استثنایی است به اقوال و اعمال هر کس که موجب اختلاف و تشنج در کشور می شود رسیدگی بنمایید و نیز در همین زمینه مطبوعات و رسانه های گروهی را مورد بررسی قرار دهید تا هر کس و هر چه به حسب رأی اکثریت متخلف و تخلف به شمار آمد در مرتبه اول به آنان تذکر دهید تا در اصلاح خود بکوشند و در مرحله بعد به وسیله رسانه های گروهی به مردم شریف کشور معرفی و در تمام موارد فوق به دادستان کل کشور گزارش دهید .
و دادستان کل کشور شرعاً موظف است تا با بی طرفی کامل پس از طی کردن مراحل قانونی موافق موازین شرعی و قانونی با آنان عمل نمایند ، انتظار می رود که آنچه را که بر عهده آقایان گذاشته شده است که یک تکلیف شرعی است قاطعانه و بدون غمض عین عمل نمایند .
لازم به تذکر است که برای اتحاد بیشتر بین نمایندگان هیچ کدام از سه نماینده در خارج از جلسه حق بازگو کردن نظر خود و اظهار مخالفت با رأی اکثریت را که موجب تضعیف هیئت گردد ، نداشته و در صورت تخلف که موجب جنجال است دادستان کل کشور با خود نماینده متخلف چون سایرین عمل خواهد نمود .
لازم است نمایندگان و افرادی که آنان را تعیین می نمایند و همه نویسندگان و گویندگان برای حل معضلات جامعه دست در دست یکدیگر دهند و در حدود قانونی وظایف خویش برای پیشبرد مقاصد عالی اسلام تلاش نمایند ."
صحیفه نور ، ج 14 ، ص 159
ادامه دارد....
بخش تاریخ تبیان
منبع: عصر ایران