تبیان، دستیار زندگی
پایه احکامی که در مورد پوشش، لباس، زینت و آرایش می باشد، این است که زن و مرد به علت ضرورت و ایجاب زندگی اجتماعی، در معرض نگاه یکدیگر هستند و از آنجا که دیدنی ها نیز مانند سایر محسوسات نقش زیادی در شکل گیری شخصیت انسان و حاکم شدن....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واردات روحی را در یابید

نگاه های نامبارک اسیرت می کند


پایه احکامی که در مورد پوشش، لباس، زینت و آرایش می باشد، این است که زن و مرد به علت ضرورت و ایجاب زندگی اجتماعی، در معرض نگاه یکدیگر هستند و از آنجا که دیدنی ها نیز مانند سایر محسوسات نقش زیادی در شکل گیری شخصیت انسان و حاکم شدن ارزشهای مختلف بر وجود وی دارند، لذا به انسان اجازه داده نشده که به هر چیزی که دلش خواست و مطابق میل و خواسته اش بود نگاه کند (در مورد شنیدنی ها و دیگر محسوسات و واردات قلبی نیز چنین است).

واردات روحی را در یابید

در واقع روح انسان برای سیر صحیح بسوی کمال و تعالی نیاز به تغذیه پاک و سالم دارد به عبارت دیگر رشد و تعالی با تغذیه ناسالم سازگاری ندارد.

در اصل، محدودیت و باید و نباید لازمه تربیت است و با آزادی مطلق سازگار نیست. سختگیری معلم و والدین برای شاگردی که از تکلیف بدش می آید و بیشتر آزادی و راحتی را می طلبد، ناخوشایند است و چه بسا از والدین و معلم هم بخاطر سختگیری هایشان رنجیده خاطر شود، ولی پس از سالها که رشد عقلی مناسب پیدا کرد، به این نتیجه می رسد که اگر سختگیری های آنان نبود هرگز با سواد نمی شد و یا نمی توانست به کلاس های بالاتر راه پیدا کند. عقل سلیم تحمل رنج و محدودیت را برای تحصیل کمال می پذیرد. چرا که ارزش تحصیل آن کمال بسیار است و هرگز نمی توان آن را با ارزشهای موقتی و زودگذر مقایسه و معاوضه نمود.

محیط سالم لازمه تربیت رو به کمال

لزوم محدودیت ها و باید و نبایدها فقط مختص به تربیت علمی نیست، بلکه هر نوع تربیتی مقررات و محدودیتهای مخصوص به خود را دارد. از قبیل تربیت بدنی (با ورزشهای مختلف آن) و انواع دیگر، تربیت.

دین برای پرورش بُعد انسانی بشر آمده است به عبارت دیگر، دین تمنای عالی ترین مراحل روح انسان و تغذیه کننده آن است .

همانطور که عرض شد محدودیت و نظم و باید و نباید، لازمه تربیت و رشد انسانها است. پس بسیار روشن و بدیهی است که چرا دین اسلام اجازه هر نوع بهره برداری از محیط را نداده است؟ زیرا که محیط ها و محتوای آنها یکسان نیستند و هر محیطی محتوای ویژه و تأثیر ویژه ای دارد. لذا بهره هایی نیز که انسان از برخورد با محیط های گوناگون (دیدنی ها، شنیدنی ها و...) می برد، یکسان نیستند و چون برای انسان در زندگی، هدف ویژه و کمال ویژه ای وجود دارد، خداوند او را از تغذیه روحی و فکری از هر چیز و بهره برداری آزاد از هر چیز نهی فرموده و به او اجازه داده است که فقط با چیزهایی ارتباط پیدا کند که متناسب با هدف زندگی و کمال نهایی اوست، در غیر این صورت یا حرکت تکاملی انسان کُند می شود و یا به کلی از مسیر سعادت واقعی منحرف گشته و به وادی حیوانیت و بلکه پست تر از آن سقوط می نماید.

محیطی که دائماً یا صحنه های شهوت آلود تولید می کند و یا مسائل مربوط به خوردنیها و پوشیدنیها و... را تلقین و تبلیغ می کند و جز اینها تولید دیگری ندارد، محیطی آزاد برای رشد انسانیت نیست.آری دین، آزادی را برای انسان می خواهد اما با توجه به همه حقیقت انسان نه بعد خاصی

ارزش انسان برابر با ارزش اندیشه اش است

کسی که همه کمالات انسان را به زینت و زیبایی ظاهری، خودنمایی، دلفریبی و شهوت جنسی و مانند اینها می داند، چگونه می تواند به سمت سعادت و مراحل بالاتر حرکت کند؟! او هرگز سنخیتی با تعالی و تکامل ندارد و چون اسیر لذت حیوانی است نمی  تواند به درجات عالی الهی و انسانی فکر کند. اما دلیل این اسارت چیست؟ آن عشق کاذب را چه چیزی بوجود آورد؟ این بی سنخیتی با کمال از کجا پیدا شد؟ این سستی و ضعف و ذلت چگونه پدید آمد؟ این اسارت فکری و این کج اندیشی از کجاست.

انسان برابر است با اندیشه اش، و ارزش او را کمالاتی که در اندیشه اش به آنها بها داده است و در عمل تمام همتش رسیدن به آنها تعیین می کند، و در یک کلام ارزش شخص مساوی است با نوع اندیشه او.

گر بود اندیشه ات گل، گلشنی                     ور بود خاری، تو هیمه گلخنی

واردات روحی را در یابید

حال این که اندیشه به چه کمالاتی تعلق می گیرد، چه چیز را کمال می داند و انسان را به دنبال چه چیزی به حرکت و عمل وا می دارد، بسته به این است که این اندیشه از چه محیطی و از چه منبعی تغذیه شده است. باید دید مواد اولیه فکر او را چه چیزهایی تشکیل داده است. یعنی اگر محیط او طوری بوده که همیشه انسانیت و ارزشهای والای الهی و انسانی را بیاد می آورده و می آموخته، این شخص اندیشه اش پاک و سالم و الهی است ولی چنانچه محیط، حیوانیت و شهوات را به او تلقین کرده و آموخته، اندیشه اش فاسد و شیطانی می باشد.

اینجاست که به میزان نقش واردات روحی و فکری انسانی از محیط بیشتر پی می بریم. اگر انسان با محیطی ارتباط پیدا کرد که هر چه می بیند امور تحریک آمیز و شهوانی باشد و هر چه می شنود دعوت به مراحل پست باشد، افکار او نیز در اثر تلقین محیط به امور پست آلوده می شود و هرگز با فضیلت ها آشنایی پیدا نمی کند حتی بعد از این که این افکار بر وجود فرد غلبه کرد و همه وجود او را فرا گرفت. اگر از فضیلت ها هم چیزی بشنود و یا ببیند، گرایش رسیدن به آنها را نخواهد داشت. همانطور که در گذشته عرض کردیم فکر انسان مانند لوحی سفید است که توسط محسوسات روی آنها نقش هایی ایجاد می شود و این نقش ها همین مواد اولیه فکر هستند که شخصیت فرد را شکل می دهند.

در مورد چشم و اثر دیدنیها به این حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کردیم که حضرت فرمود: «فکر، لوح (کتاب) چشم است» توجه نمایید. البته این کلام تأثیر دیگر محسوسات را نفی نمی کند ولی نقش زیاد چشم (دیدنیها)، را در اثرگذاری بر افکار شخص نمی توان انکار کرد. بسیاری از تخیل ها، تحریک ها و تصمیم ها پس از دیدن در انسان ایجاد می شود. نوع این تحریک ها و تصمیم ها بستگی به چیزی دارد که چشم به آن می نگرد. اگر دیدنی ها اموری باشند که انسان را به یاد شهوات و لذات پست حیوانی بیندازد، رفته رفته او را بسوی پستی ها تحریک می نماید و وقتی این افکار بر او غلبه پیدا کرد، شخص را به تباهی و فساد دچار می سازد «امام علی "ع" :هر کس فکرش درباره لذت ها زیاد باشد لذت ها بر او غلبه می کنند» (1)

یعنی شخص به هر نحو که باشد خود را اسیر لذت می کند و حاضر است هر بهایی برای آن بپردازد.

 امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد تأثیر چشم و دیدنیها در اسارت روح چنین می فرماید:

«چشمها دامهای شیطانند» (2)

چه بسیار نگاههای نامبارک و آلوده که شخص را به دام اسارت و ذلت می اندازد و او را از حرکت به درجات عالی باز می دارد.

نبی اکرم صلی الله علیه وآله در مورد هرزه شدن چشم و اثر آن چنین می فرماید:

«بپرهیزید از کثرت نگاه (به امور محرک شهوت)؛ پس به درستی که نگاه، هوس (و شهوت) را می رویاند و موجب غفلت می شود» (3)

یعنی غفلت از اصل و حقیقت خود، غفلت از ارزش واقعی و مقام و منزل خود، غفلت از خدا و در یک کلام، خود فراموشی.

فرآوری : کهتری

بخش خانواده ایرانی تبیان


برگرفته از کتاب در و صدف/ نوشته محمد شجاعی

پی نوشت ها :

1- غرر الحکم – جلد 5- ص 322

2- غرر الحکم جلد 1 صفحه 335

3- بحار – ج 72 ص 199

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.