تبیان، دستیار زندگی
ترانه های عبدالجبار کاکایی کی بود کی بود از اول، روز و شبو جدا کرد؟ ماه و ستاره¬ها رو تو آسمون رها کرد؟ کی بود رو شونه¬ی کوه ترمه¬ی توری انداخت؟ از دل ابر تیره برف بلوری انداخت؟ کی بود کی بود از اول خاک زمینو گِل کرد؟ این ب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ترانه بارون (3)


ترانه های عبدالجبار کاکایی

کی بود کی بود از اول، روز و شبو جدا کرد؟

ماه و ستاره¬ها رو تو آسمون رها کرد؟

کی بود رو شونه¬ی کوه ترمه¬ی توری انداخت؟

از دل ابر تیره برف بلوری انداخت؟

کی بود کی بود از اول خاک زمینو گِل کرد؟

این برهوت خشکو دوزخ اهل دل کرد؟

کی بود که آسمونو تو چشم آدما ریخت؟

به گنبد بلندش، ستاره¬ها رو آویخت؟

کی بود کی بود از اول تو دریا کشتی انداخت؟

تو چار دیوار دنیا مرغ بهشتی انداخت؟

کی بود که آدما رو از آسمون رها کرد؟

بال فرشته¬ها رو از تنشون جدا کرد؟

ستاره! آی ستاره! شبِ زمین سیاهه

چراغ آسمون شو، تا فردا خیلی راهه

ما که اسیر شهر ِآهن و سنگ و دودیم

کاشکی همه بدونیم یه روز فرشته بودیم.

قصه

کیه که چشم تو رو ببینه طاقت بیاره؟

تو باید قصه باشی، قصه حقیقت نداره

تو رو از خیال شاعرا به من هدیه دادن

تو رو از باغای خلوت خدا فرستادن

من که رسم عاشقی رو مث مجنون بلدم

تو رو باور می کنم اما هنوز مردّدم

اون کدوم ابره که دلتنگ تو باشه نباره؟

کیه با چشم تو روبرو بشه کم نیاره؟

تو همونی که غم جدایی رو خاک می کنی

شک و از لمس سر انگشتای من پاک می کنی

کاشکی دوباره

صدام نکن، صدام نکن، خوابشو داشتم می¬دیدم

کاشکی دوباره پلکامو رو هم می¬¬ذاشتم می¬دیدم

نه ارغوان، نه اطلسی، سفیدِ مه گرفته بود

به رنگ گیس مادرم می زد به نقره و کبود

نه خنده بود نه خاطره، نه حس تازه¬ی امید

نه سنگ قبر کهنه بود، نه قاب عکسی از شهید

یه قطره خون، دو قطره خون، یه گل، یه تیکه استخون

یه جاده¬ی رو به افق، یه مشت درختای جوون

صِدام نکن، که آدما تو خوابا مهربون¬ترن

فقط تو قاب عکسشون قشنگ¬ترن، جوون¬ترن

صدام نکن، که خواب من حتی کبود اگر باشه

می خوام بمونه برا من، می خوام برام پدر باشه

صدام نکن، صدام نکن، خوابشو داشتم می¬دیدم

کاشکی دوباره پلکامو رو هم می¬ذاشتم، می¬دیدم

دیگه پرده¬ها رو باید بکشیم

پرده¬های رو به ایوونو می¬گم

دختر خاطره¬ها خوابه هنوز

دختر شاه پریونو می¬گم

ما می¬خواستیم، اما دنیا نمی¬خواست

جای امنی برا عاشقا باشه

دستامون تو دستای هم بمونه

دلامون تو آسمون رها باشه

خیلی سخته، اما فانوس دِلو

آروم آروم دیگه خاموش می¬کنیم

هر کی تو چشمای ما زل زد و رفت

مث آیینه فراموش می¬کنیم

دلمون مثل دلای قدیمی

عشقو تو شعرای تازه دوس داره

اما دنیا پرِ تابوته هنوز

تا بخوای جنگ و جنازه دوس داره

ما توی تُنگ بلوریم، مگه نه؟

چرا مثل ماهیا گریه کنیم؟

هیچکی اشکامونو باور نداره

چرا صد سال سیاه گریه کنیم؟

لینک:

ترانه بارون (1)

ترانه بارون (2)