عصایی به عظمت اسلام
چند بار من به شما و آقای هاشمی گفتم مطرح کنید آقای خامنهای را. این عظمت را آدم میبیند کیف میكند! این عصایی که آقای خامنهای بلند میكند تو سان نظامی، این عظمت اسلام است، کیف میکنم من میبینم این را.
باشگاه کاربران: این هفته که حضرت آقا در گرمترین ایام سال از نیروی دریایی مستقر در خلیج فارس و استان هرمزگان بازدید میکردند، عظمت اسلام و ایران را در مراسم سان دیدن ایشان از نیروها میشد دید؛ هر ضربه پاهای سربازان جان بر کف اسلام بر روی زمین، لرزهای میانداخت بر پیکر کفار! عصای موسیگونه آقا در دستانشان نیز خود سلاحی بود که ذوالفقارگونه بر فرق دشمنان وارد میآمد. عکسها را که یکبهیک میدیدیم، غرور، وجودمان را پر میکرد. به قول حضرت امام(ره)، آدم کیف میکند وقتی این عظمت اسلام را میبیند!
حاجاحمدآقا روی صندلی نشست چای بخورد. ما نشستیم با ایشان صحبت کردن. احمدآقا گفتند: من توی اتاق امام و جاهایی که امام تردد میکرد و آنجایی که سخنرانی میکرد، یك میکروفن و یك کلید داشتم که اگر امام حالشان مساعد نبود، هر جا حالشان بههم خورد، یكی از این کلیدها را فشار بدهند تا دکتر طباطبایی و من بدویم توی اتاق. چون این اواخر دیگر امام مشکل قلبیشان خیلی حاد شده بود.
من توی اتاق خودمان دراز کشیده بودم. ساعت هفت غروب، صدای زنگ خطر امام درآمد. من یادم نیست که چیزی پوشیدم یا نه، از اتاقمان تا توی اتاق امام دویدم. وقتی آمدم کنار امام، فکر کردم امام دوباره سکته کردهاند. امام چمباتمه نشسته بود و جفت دستهایش جلوی زانوهایش بود و به تلویزیون داشت نگاه میکرد. من با این صحنه که روبهرو شدم، با تلویزیون کاری نداشتم؛ همة ذهنم امام بود. گفتم: آقا! تا گفتم آقا، ایشان گفتند: احمد! بشین، بشین. من نشستم. گفتند: نگاه کن.
نگاه کردم دیدم اخبار ساعت هفت، دیدار آقای خامنهای و کیمایلسونگ را نشان میدهد. در آن دیدار چند روزه آقای خامنهای از کره. گفتند: نگاه کنید، نگذارید دیر بشود، چند بار من به شما و آقای هاشمی گفتم مطرح کنید آقای خامنهای را. این عظمت را آدم میبیند کیف میكند! این عصایی که آقای خامنهای بلند میكند تو سان نظامی، این عظمت اسلام است، کیف میکنم من میبینم این را.
نقل خاطره از غلام شاه پسندی،از محافظین حضرت آقا
باشگاه کاربران تبیان ـ ارسالی از: sahba69