پرفروش در عین حال کم درآمد داستاننویسان موفق از فروش صد میلیونی کتابهایشان سهم ناچیزی دارند.
داستاننویسان موفق این سالهای کشورمان با وجود نوشتن کتابهایی که از چند ده میلیون تا چند صد میلیون تومان فروش داشتهاند از وضعیت نامناسب بازار کتاب، پایین بودن حقالتالیف، توجه اندک رسانهها و تبلیغات نسبت به کتاب و دشواریهای معیشت از راه نوشتن گلایه میکنند.
گلایهها و دغدغههایی که بخشی از آن در بیانات هفته گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسؤولان کتابخانهها و کتابداران هم وجود داشت: «یکی از کارهای بزرگ و مهم در سطح جامعه این است که تبلیغات کتابخوانی همهگیر شود ؛ محصولی با عظمت کتاب، با ارزش کتاب، درخور این است که تبلیغ بشود؛ تشویق بشوند کسانی که میتوانند کتاب را بخوانند؛ این را ما باید به صورت عادت در بیاوریم.»
رضا امیرخانی، مصطفی مستور، فیروز زنوزیجلالی، مهسا محبعلی، حسین سناپور، احمد بیگدلی، نازی صفوی و... از جمله نویسندگانی هستند که این روزها شنیدن ارقام چند صد میلیون تومانی برای فروش داستانهایشان شاید برای مردم کمی عجیب باشد. مثلا «جانستان کابلستان» نوشته رضا امیرخانی، کتابی است که در عرض 4 ماه 16 هزار جلد فروخته و با توجه به رقم پشت جلد 6500 تومانی اش به فروشی بالای یک صد میلیون تومان دست یافته است؛ رقمی که به گفته نویسندهاش تنها 15 درصدش به او تعلق میگیرد.
کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» نوشته مصطفی مستور هم 35 بار تجدید چاپ شده است و در کل فروشی حدود 280 میلیون تومان را ثبت کرده در حالی که رقم قرارداد این نویسنده تنها 10 درصد کل فروش است.
مهسا محبعلی با 10 بار چاپ کتاب « نگران نباش »، فیروز زنوزی جلالی با 4 بار تجدید انتشار کتاب قطور قاعده بازی (برنده کتاب سال)، احمد بیگدلی با 3 بار تجدید چاپ « اندکی سایه » (برنده کتاب سال) یا نازی صفوی که همین امروز کتاب «دالان بهشت» او برای چهلمین بار رونمایی میشود، از دیگر نویسندههای کتابهای داستانی و پرفروش سالهای اخیر هستند که همگی از وضعیت موجود حق تالیفها، تبلیغات و کملطفیهای برخی ناشران و اداره کتاب ارشاد گلهمند هستند.
قطعا کتابهای پر فروش ما از بسیاری از فیلمهای کمفروش، گردش مالی بالاتری دارند، اما آن فیلم بیشتر از این کتاب از سوی رسانهها دیده و دربارهاش خبر چاپ میشود و اگر در همین حد هم کار ما دیده میشد باز جای گلایه کمتری وجود داشت.
برخورد سلیقهای ارشاد
مهسا محبعلی که رمان «نگران نباش» او به فروش 70میلیون تومانی رسیده 3 دلیل را برای وضعیت نامناسب حرفه نویسندگی عنوان میکند: نخست کم بودن حق تالیف، دوم پایین بودن شمارگان و سوم وضعیت نامشخص و برخورد سلیقهای ارشاد که موجب متوقف شدن انتشار یک کتاب در چاپهای مجدد میشود.
این عوامل باعث میشود تا محبعلی به ما بگوید: به هیچ عنوان برای گذران زندگی، روی انتشار کتاب و کار نوشتن حساب باز نمیکنم.
احمد بیگدلی هم میگوید، اگر کارگاههای داستاننویسی، حقوق اندک بازنشستگی و نوشتن گهگاهی فیلمنامه نبود، او در زیر خط فقر قرار میگرفت!
نکتهای که زنوزی جلالی هم به آن اشاره میکند و با تایید حرفهای بیگدلی میگوید: من برای نوشتن فیلمنامه «سالاد فصل» با کارگردانی فریدون جیرانی در آن زمان 5 میلیون تومان دریافت کردم در حالی که برای نوشتن فیلمنامه در مقایسه با رمان اصلا زمان زیادی صرف نمیشود.
وی ادامه میدهد: برای نوشتن یک کتاب مانند قاعده بازی من چندین سال زمان میگذارم و بعد کتاب هم 110 میلیون تومان میفروشد اما مبلغ بسیار ناچیزی به من تعلق میگیرد که قابل قیاس با فیلمنامهنویسی نیست.
کملطفی ناشران
زنوزی ضمن گلایه و انتقاد از ناشران میگوید: تازه این آمار رسمی انتشار کتاب هاست و متاسفانه بسیاری از ناشران، کتابها را با شمارگان بسیار بالاتری به نسبت عدد درج شده در شناسنامه آن روانه بازار میکنند تا حق التالیف کمتری به نویسنده بدهند. در این میان هم هیچ کس نیست تا برای احقاق حقوق من به عنوان نویسنده پاسخگو باشد.
مصطفی مستور هم با یک مقایسه میگوید: این روزها سهم یک خواننده از چند شب اجرای کنسرت چند میلیون میشود یا متاسفانه مداحانی برای هر اجرا چند میلیون تومان میگیرند ولی سهم من از فروش چند صد میلیونی کتابم با توجه به رقم پایین حق تالیف، اصلا به چشم نمیآید.
گلایه از رسانهها
اما در این میان شاید آنچه مهمتر باشد نکتهای است که رضا امیرخانی به آن اشاره میکند و معتقد است حتی همین رقمهای چند صد میلیونی فروش برخی کتابها هم از سوی رسانهها نادیده گرفته میشود.
وی میگوید: قطعا کتابهای پر فروش ما از بسیاری از فیلمهای کمفروش، گردش مالی بالاتری دارند، اما آن فیلم بیشتر از این کتاب از سوی رسانهها دیده و دربارهاش خبر چاپ میشود و اگر در همین حد هم کار ما دیده میشد باز جای گلایه کمتری وجود داشت.
بخش ادبیات تبیان
منبع:جام جم آنلاین