مادرهایی که مادربزرگ میشوند
امروز در جامعه میبینیم که زنان سالمند هنوز هم نقش مادربزرگ مهربان و مادر خوب را برعهده دارند و مورد احترام هستند، بنابراین باید تلاش کرد تا زن سالمند را از هرگونه بیماری برهانیم، چرا که زن سالمند فشارهای روانی ـ زیستی ـ اجتماعی را به شکل بیماری روانی، تظاهرات رفتار ضداجتماعی و یا بیماری جسمی آشکار میسازد ، از اینرو چاره کار و درمان او نیز توجه به همه عواملی است که در زندگی وی وجود دارد. این درمان تنها در چارچوب خانواده انجامپذیر است و همانطور که خانواده نقش مهمی در تربیت فرزندان دارند، نقش مهمی هم در زندگی افراد سالمند و بهخصوص زنان سالمند دارند.
همین که آفتاب تمام زورش را میزد و سایه کمجانش میافتاد روی دیوار کنار درخت انجیر، خان جون میرفت قالیچه خرسک لاکیرنگ را پهن میکرد توی ایوان ،حالا بوی خاک نمخورده باغچه هم بلند بود و روی برگهای شاه پسند پر از قطرههای آب شده بود، مادربزرگ سماور را جوش میکرد، اگریکی از پسرها دم دستش بود، مجبورش میکرد تا سماور را بیاورد و بگذارد کنار دستش توی ایوان، بعد چند استکان کمر باریک چای هم میریخت، بلند نفس میکشید و میگفت: «چایی کنار سماور میچسبد اصلا باید صدای قلقل آب جوش را بشنوی و بوی عطر چای تازه دم برود و بپیچد توی دماغت تا چای مزه کند!»
مادربزرگ چای میریخت، لبخند هم داشت، اصلا مگر میشود بدون لبخند نشست کنار نوهها و آن عروس آخری که تازه چند ماهی بود به جمع خانواده اضافه شده بود.
حالا شاید این تصویر و روایت برای خیلی از ما تنها یک خاطره دور باشد که بوی کودکی و جوانی میدهد، راستی چه شد که یک روز صبح حیاط خانه پدری خالی شد، حیاطی که تا همین چند وقت پیش پشت هر 5 دریاش اتاق یکی از عروسها بود؟
لازم به توضیح نیست حالا آنقدر آپارتمانها قد کشیدهاند که دیگر سالها است، حیاطی نیست که ایوانی داشته باشد برای نشستن و نوشیدن یک چای قند پهلو، یا اگر هم باشد دیگر زندگی مدرن فرصت این دور هم نشستنها را از ما جوانترها گرفته است اما میخواهیم گریزی بزنیم به اینکه وقتی مادرها، بزرگ و بزرگتر میشوند آنقدر که پوکی استخوان میگیرند و صورتشان پر از خط و شکن میشود آن وقت ویژگیهای رفتاری?شان چه تغییری میکند یا اینکه ما بچهها که حالا دیگر برای خودمان خانم و آقایی شدهایم با آنها چطور رفتار میکنیم. دکتر فربد فدایی روانپزشک ودانشیار دانشگاه و عضو مرکز تحقیقات مسائل اجتماعی معتقد است: «دگرگونیهای روانی ناشی از سالمندی میتواند از احساس تغییر و فقدان شروع شود و حتی گاهی این علائم میتواند در یک زن آنقدر شدید شود که به او احساس مرگ نزدیکان را بدهد و اثرات سوگواری بدون مرده را در فرد ایجاد کند، از سوی دیگر در زنان سالمندی که زمینه وسابقه اختلال روانی وجود داشته بروز یائسگی ممکن است موجب تظاهر آسیبهای روانی نهفته شود.
دگرگونیهای زیستی در سالمندی
وقتی مادرها، مادربزرگ شوند، همان وقت که نوهها از سر و کولشان بالا میروند آن وقت سه نوع دگرگونی در آنها ایجاد میشود و از نظر زیستی، روانی و اجتماعی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد اما ظهور موهای خاکستری و پوست پرچین و چروک، نماینده تغییرات فیزیکی و انتقال از مرحلهای به مرحله دیگر زندگی است که گاهی زنان را هراسان میکند، دکتر فربد فدایی معتقد است لازم است آنها بتوانند با این تغییرات تدریجی سازگاری روانی و اجتماعی برقرار کنند. اما برخی عوارض جسمی سالمندی ناشی از کاهش استروژن است که باعث بروز افسردگی، بیمارانگاری (هیپوکوندری)، واکنشهای بدگمانی (پارانوئید)، واکنشهای اضطرابی وخودکشی در زنان سالمند میشود که معمولاً زمینه اختلال روانی داشتهاند.گذشته از برخی عوارض که نیاز به درمان ویژه روانپزشک دارد، تنشهای خانوادگی ناشی از بازنشستگی شوهر که عموماً همزمان با دوره سالمندی زن است، همچنین روابط زناشویی آنها و مسائل ناشی از فوت شوهر از امور مهمی است که نیاز به مداخله و مشاوره حرفهای برای زنان سالمند دارد
دگرگونیهای اجتماعی در سالمندی
به عقیده دکتر فدایی گاهی از زن سالمند انتظار میرود دیدگاهی را بپذیرد و رفتاری داشته باشد که جامعه شایسته میداند حال آنکه دیدگاهها و استعدادهای این زن ممکن است در جهتهایی متفاوت باشد. به نظر میرسد که بسیاری از توانمندیهای زنان سالمند، به علت پیشداوریهای نادرست اجتماعی مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرد و آنان به شکل اجباری به پذیرش جایگاهی فرو?دست هدایت میشوند. سالمندی در 40 درصد از زنان بدون هیچ عارضه چشمگیری پذیرفته میشود این در حالی است که تنها 10 تا 15 درصد زنان به اندازهای در اثر سالمندی دچار مشکل میشوند که باید به پزشک مراجعه کنند و در حدود نیمی از زنان هم بین این دو گروه جای دارند و مشکلات خفیف تا متوسط پیدا میکنند.اما از سوی دیگر، دگرگونی اجتماعی ناشی از سالمندی به سنتها و عادتهای اجتماعی و انتظارهای جامعه از فرد با توجه به سن و موقعیت نوین او ارتباط دارد.
دگرگونیهای روانی در سالمندی
گذشته از برخی عوارض جسمی گفته شده که نیاز به درمان ویژه روانپزشک دارد، تنشهای خانوادگی ناشی از بازنشستگی شوهر که عموماً همزمان با دوره سالمندی زن است، همچنین روابط زناشویی آنها و مسائل ناشی از فوت شوهر از امور مهمی است که نیاز به مداخله و مشاوره حرفهای برای زنان سالمند دارد.
زن سالمند به اقتضای سنش با دگرگونیها و بحرانهای دیگری نیز روبهروست. کودکان بزرگ شدهاند و هر کدام رفتهاند سر خانه و زندگی?شان، حالا مادر دیگر نقش اصلی را در خانواده ندارد همینطور با کوچکشدن خانواده، زن که به فعالیت شدید روزانه عادت داشت، دیگر کار عمدهای برای انجام دادن، ندارد. از سوی دیگر، اگر زن شاغل باشد با ورود به دوره بازنشستگی یک عامل استرس?زای دیگر هم در او ایجاد شده است که نیاز به سازگاری دوباره را ایجاب میکند اما سرانجام احتمال مرگ نزدیکان و تنهایی بیشتر زن سالمند وجود دارد. در کل، زنان سالمند ممکن است دچار بحران هویت جدید و نیازمند تعریفی دوباره از نقش خود شوند.
سالخوردگی کامیاب، متضمن سازگاری با پس رفتهای جسمی و اجتماعی است. دکتر فدایی با اشاره با تحقیقات اریکسون، پژوهشگر نامی در جامعه شناسی گفت: «چرخه زندگی، نه بر سازگاریهای بیرونی بلکه بر کوشش درونی برای انسجام روانی در این دوره تأکید میکند. کوششی که ظرفیت برای رشد و حتی دانایی فراهم میآورد. اریکسون نام این کوشش را انسجام «من» در برابر ناامیدی گذاشت. به گفته اریکسون سالمندان زندگی خود را مرور میکنند. آنان از خود میپرسند آیا زندگی من ارزشی داشت؟ و سوالهای اینچنینی آنها را ناامید میکند و احساس میکنند که زندگی آنچه باید باشد نبوده است.
باورتان میشود وقتی سالمندی زل زده است به سقف یا به چشم ما همان طور که به نظر آرام و ساکت میآید در حال دست وپنجه نرمکردن با مهمترین پرسشهای زندگی است...؟؟
راهکارهای کاهش اثرات منفی سالمندی
دکتر فدایی نخستین رویکرد را پیشگیری میداند و معتقد است سوادآموزی به همه دختران امکان دسترسی آنان را به اطلاعات مورد نیاز در مراحل بعدی زندگی فراهم میکند،چنانچه آمارها نشان داده زنان تحصیلکرده در قیاس با زنان بیسواد در سنین مناسبتری ازدواج میکنند، همچنین زایمانهای کمتری انجام میدهند، زنان باسواد قادرند که نیازهای تغذیهای و بهداشتی خود و دیگر افراد خانواده را بهتر درک کنند
نکته دیگر اینکه در صورت وجود مشکلات جسمی، رژیم غذایی مناسب، درمانهای هورمونی و جراحیهای به موقع میتواند عوارض سالمندی را کاهش دهد اما در صورت وجود مشکلات روانشناختی یا اجتماعی، روانشناسی بالینی یا مددکار اجتماعی زیر نظر روانپزشک میتواند با به کارگیری امکانات محیطی و خانوادگی به بیمار کمک کند تا زن سالمند بتواند معنی نوینی برای زندگی ترسیم کند و حس احترام به خود در او افزایش یابد. همچنین برای بهبود کیفیت زندگی زن سالمند و پیشبرد احساس رضایت و شادمانی درونی، میتوان با توجه به استعدادهای هر زن سالمند و نه انتظاراتی که جامعه از سن تقویمی او دارد، مثل افزایش تماسهای اجتماعی، یاری گرفتن از او برای پرورش نسلهای آینده و رفع مسائل مالی وی و... به نتایج مطلوب رسید.
بهتر است در چنین مواردی زن سالمند با دوستان خود و کلاسهای گوناگون هنری و یا ورزشی، این تنهایی را پر کند تا بتواند خودش به درمان بیماری خود بپردازد.
یک خیال وحشتناک
وقتی ما شهر?نشین شدیم و مدرنیته فرصت نگهداری از پدر مادرهای سالمند را از ما گرفت، آن وقت دکتر بهنام و جمعی دیگر از جمعیت شناسان حدود سال 1352 درباره لزوم تاسیس خانههای سالمند هشدار دادند، هر چند آن سالها فرستادن سالمندان به این خانهها یک خیال وحشتناک بود و بوی خیانت میداد.اما چارهای نبود یا باید برای سالهای تنهایی آنها فکری میکردیم و میرفتیم شاخه نبات را روی سرشان میسابیدیم و برای مادرهایمان یک همسر انتخاب میکردیم یا اینکه خانه سالمندان و حضور آنها در اجتماع را به تنهایی و کزکردن کنج چهاردیواری ترجیح میدادیم، چرا که مدرنیته همانقدر که ما را به سمت خانواده هستهای کشانده و مادر، پدرها را توی اتاق ته حیاطهای قدیمی تنها گذاشته باعث بهبود شرایط بهداشتی و درمانی هم شده است و به این دلیل میانگین عمر آنها را هم بالا برده است. در واقع ما نتوانستهایم بپذیریم خیلی از روشهای زندگی ما در این مسیر زیر چرخهای مدرنیته له میشود. حدود 50 سال قبل تنها کهریزک محلی برای نگهداری سالمندان بود اما امروز در گوشه و کنار شهرهای بزرگ صنعتی خانههای سالمندان خصوصیای داریم که هرگز شبیه آن نوانخانههای قدیمی نیستند که محلی برای نگهداری متکدیان و فقرا بود. میدانیم که داشتن خانههای سالمند یک فرهنگ غیرایرانی است اما همین خانهها میتواند سلامت روانی و عمر سالمندان را درمقایسه با آنانی که در چهار دیواری به انزوا رسیدهاند، افزایش دهد. هرچند همه آنها که یک روز پدر و مادر پیرشان را بردهاند، گذاشتهاند توی ایوان یکی از این خانهها همیشه دچار نوعی سرخوردگی هستند و خجالت میکشند بگویند پدر و مادرشان کجاست.
اما با تمام اینها خانه سالمندان خیلی بهتر از آن چهار دیواری پر از سکوت است، البته ما هرگز نخواستهایم سادهترین راه را پیش پای شما بگذاریم، بعد همین فردا صبح چند دست لباس و یکی دوعکس قدیمی را بگذارید توی یک چمدان کوچک، بدهید دست آنها و بگویید «خانه سالمند هم جای خوبی است، توی روزنامه نوشته بود، خودم خواندهام!»نه هیچ جای این دنیا دلچسبتر از آن خانه و نشستن سر سفرهای که دور تا دورش پر از نوه و نتیجه است نمیشود. شاید بتوان با تجدید فراش مامانها کنار آمد و گذاشت لبخند روی صورت آنها هم بنشیند، هر چند وضعیت سالمندان زن در همه جای کشور یک جور است، آخر مگر میشود با این خفت و سرکوفتگی کنار آمد که آدم برود و مادرش را شوهر دهد! پس تکلیف باورهای توی گنجه چه میشود؟ اما این چیز زیادی نیست اینکه مادربزرگها دلشان بخواهد همصحبتی از جنس خودشان پیدا کنند تا کسی باشد که لحظههای آخر نگذارد نگاهش به سقف و دیوارهای سفید خشک شود. آخر یک نگاه آشنا چیز خوبی است برای آنکه نفسها، راحتتر بیاید و برود.
فرآوری: نسرین صفری
بخش خانواده ایرانی تبیان
منبع: روزنامه تهران امروز
دنیا دات نت