تبیان، دستیار زندگی
از سری نشست‌های نقد، نشست نقد و بررسی کتاب «چه سینما رفتنی داشتی یدو!؟» نوشته «قباد آذر آیین» با حضور نویسنده و جمعی از نویسندگان و منتقدان ادبی در محل کتاب‌سرای روشن برگزار شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چه سینما رفتنی داشتی یدو!؟

نقد کتاب «چه سینما رفتنی داشتی یدو!؟» اثر قباد آذر‌آیین*


از سری نشست‌های نقد، نشست نقد و بررسی کتاب «چه سینما رفتنی داشتی یدو!؟» نوشته «قباد آذر آیین» با حضور نویسنده و جمعی از نویسندگان و منتقدان ادبی در محل کتاب‌سرای روشن برگزار شد.


چه سینما رفتنی داشتی یدو!؟

قباد آذر آیین نویسنده خوزستانی، متولد 1327 در مسجد سلیمان است. اولین داستان وی در سال 1345 در نشریه بازار، چاپ رشت با نام باران چاپ شد. اولین کتاب نویسنده (پسری آن سوی پل) در سال 57 برای نوجوانان منتشر شد و پس از آن در سال 58 باز هم برای نوجوانان کتابی با نام «راه بیفتیم ترسمان می‌ریزد» را نوشت. حضور مجدد آذر‌آیین در عرصه ادبی به سال 78 برمی‌گردد که مجموعه داستان «حضور» از ایشان منتشر شد و پس از آن هم مجموعه داستان «شراره بلند» و سپس مجموعه «هجوم آفتاب» از نشر هیلا که مورد توجه بسیار واقع شد. همین کتاب اخیر تقدیر شده در جایزه مهرگان ادب و هشتمین دوره جایزه کتاب فصل بوده است و کاندیدای دومین دوره جایزه ادبی جلال. همچنین از نویسنده رمان "عقرب‌ها را زنده بگیر" به چاپ رسیده و دو مجموعه داستان با نام‌های "گاو شقایق را نمی‌فهمد" و "داستان من نوشته شد" در مرحله ممیزی در ارشاد است.

سیروس نفیسی:

لهجه‌ای که در داستان اول است، بسیار نزدیک به گویش و لهجه مردم خوزستان و آبادان است و این داستان یک سند مکتوب خوب از یک چنین لهجه‌ای و حال و هوای آن منطقه است. البته در کل این مجموعه این حال و هوا وجود ندارد و لهجه هم بیش‌تر در داستان اول و دوم نمود دارد که البته عمق لهجه در داستان دوم کم‌تر است. در کنار این قضیه حال و هوای اقلیمی در داستان سوم و تا حدی در داستان‌های چهارم و هفتم (از کل 15 داستان مجموعه) هم نمود آشکاری دارد. اما در سایر داستان‌های مجموعه دیگر حال و هوای جنوب و آن اقلیم، نمود پیدا نمی‌کند و فضاها عام هستند بدون اشارات اقلیمی خاص؛ بنابراین از این منظر، کتاب را می‌توان به دو بخش اقلیمی و غیراقلیمی تقسیم کرد.

ایجاز خوب موجود در داستان‌ها، زبان و نثر کارشده و شسته رفته و لحن‌های مورد استفاده برای هر شخصیت بسیار بجا و درست است. استفاده از لهجه و ضرب‌المثل‌ها در خدمت شناخت آدم‌های درون داستان است؛ از منظر روایت با راوی‌های مختلفی روبه‌رو هستیم. از این منظر، داستان‌ها بسیار متنوع هستند و به نظر می‌رسد نویسنده نخواسته به یک منظر اکتفا کند و الحق از همه آن‌ها هم به خوبی استفاده کرده است و نشان داده که در این زمینه توانمند است.

بحث نمود عینی شرایط فرهنگی و آداب و رسوم و باورها و نحوه برخورد آدم‌ها با شرایط، از نکات بارز و آشکار کتاب است.

مسعود پهلوان‌بخش:

همه داستان‌ها به لایه‌های مختلف اجتماعی اشاره دارند و در این زمینه می‌توان گفت که داستان‌های موفقی هم بوده‌اند. نکته دیگر این‌که مضامین داستان‌ها عموما به آدم‌های ضعیف و دردکشیده اجتماع اشاره دارند و در این بحث نیز پافشاری وجود دارد و در کل اتمسفری ایجاد شده که مانند نخ تسبیح داستان‌ها را به هم وصل می‌کند. از نکات خوب دیگر این کتاب می‌توان به زبان پالایش‌شده آن اشاره کرد که کم‌تر می‌توان در آن جمله اضافی یا ایراد خاصی پیدا کرد و لهجه‌ها هم خوب از کار درآمده‌اند.

همه داستان‌ها به لایه‌های مختلف اجتماعی اشاره دارند و در این زمینه می‌توان گفت که داستان‌های موفقی هم بوده‌اند.

داستان "رنگ ماه پریده بود" (داستان دو آدم‌کش که فقط با شماره‌های هفت و هشت از آن‌ها یاد می‌شود) به سبب لحظه‌پردازی‌های بسیار خوب صورت‌گرفته در آن، مخصوصا آن‌جا که آدم‌کش شماره 8 روی فرد کشته‌شده می‌افتد، بهترین داستان مجموعه است؛ داستان "ضیافتی برای مردگان" از این نظر که نویسنده قصد دارد میل به زندگی در مرده‌ها را ارائه دهد و این‌که مرده‌ها حسرت زندگی دارند و این‌که مثلا به جای خیرات حلوا و ... نیاز به خوردن کباب دارند، بسیار جذاب است و دارای فکر اولیه خوبی است؛ اما اجرای کار را به دلیل این‌که در داستان با مشکل زمانی روبه‌رو هستیم، نمی‌توان خوب ارزیابی کرد. دو داستان "ای صاحب فال" و "شوکت" نیز نکته جدیدی ندارند و قبلا زیاد شنیده شده‌اند، ضمن این‌که داستان "شوکت" در اجرا مشکل دارد و منطق روایی آن دچار اشکال است. دو داستان "به خاطر یک تکه استخوان" و "فال" را نیز دارای اغتشاش زمانی است.

پوریا فلاح:

باید از زاویه دیگری به داستان‌ها نگاه کرد، در این مجموعه هفت، هشت داستان داریم که شگرف و شگفت‌انگیز هستند و با منطق رئال نمی‌توان سراغشان رفت؛ چون فرومی‌ریزند؛ به عنوان نمونه داستان "ضیافتی برای مردگان" اجرای بیرونی ندارد و نمی‌توان از این‌گونه داستان‌ها اشکال پلات گرفت و بهانه روایت را نباید در مقابل این داستان‌ها گذاشت؛ چرا که فرومی‌ریزند و البته در داستان‌های رئال هم همین‌گونه است؛ چرا که فضاسازی‌ها بسیار خوب درآمده است.

مسأله جبر در همه داستان‌ها وجود دارد. شخصیت‌ها محتوم به شکست هستند و این مسأله در کنار نشان دادن غلظت بدبختی و مونولوگ‌های ویران‌کننده و سیاه نشان دادن زندگی، تأثیر زیادی بر خواننده می‌گذارد. نکته قابل تأمل دیگر که ما را به کتاب نزدیک می‌کند، سادگی و صمیمیت روایت و نیز استفاده از لحن و لهجه است که باعث شده ارتباط بهتری با داستان‌ها برقرار کنیم و بحث‌های اعتقادی و خرافه‌ها خیلی خوب در پلات داستان نشسته است.

داستان‌های "آقای حرمان به قتل می‌رسد"، " رنگ ماه پریده بود"، "چه سینما رفتنی داشتی یدو؟!" و "ضیافتی برای مردگان" از داستان‌های خوب مجموعه است و وقتی مجموعه‌ای چهار - پنج داستان خوب داشته باشد، باید آن را با توجه به شرایط، از کارهای بسیار خوب حاضر دانست.

هادی نودهی

هادی نودهی:

بحث تأثیرگذاری در داستان بسیار مهم است و به نظر من در این مجموعه نحوه روایت علت تأثیرگذاری است؛ به خصوص آن‌جا که فضای اقلیمی به وجود آمده، صمیمیت بهتر از کار درآمده است و باورپذیری هم برای خواننده بیش‌تر است. در این کتاب، با دو دسته داستان اقلیمی و غیراقلیمی روبه‌رو هستیم که در داستان‌های اقلیمی روایت کلاسیک است و ارتباط و صمیمیت هم بیش‌تر است. البته آن‌چه در این داستان‌ها اقلیم را تشکیل می‌دهد، وجود لهجه است و مکان تشخص کمی دارد.

در این اثر، داستان‌ها به شدت از عنصر خیال خالی هستند؛ مثلا در داستان "شوکت" واقع‌نمایی خوب انجام نشده و آن‌چه کم دارد، شاید عنصر خیال باشد. به نظر من در این مجموعه مشکل کار این‌جاست که همه چیز سرراست است و این مشکل در داستان "ضیافتی برای مردگان" هم دیده می‌شود که تکلیف خواننده با مرده‌ها روشن نیست و اطلاعات نویسنده و خواننده یکی است. البته داستان "عکس" دارای این وجه خیال‌انگیز است و خیال در آن به وجود می‌آید و به همین خاطر داستان با قطعیت به اتمام نمی‌رسد که این قضیه یک نمونه خوب در آن است.

آذرآیین در مورد ادبیات جنوب و اقلیم جنوبی بسیار توانمند است و استفاده از نمادهایی مانند صبر پس از عطسه کردن را در داستان‌ها نشان از متأثر بودن نویسنده از فضای متافیزیک جنوب است؛ وجود مرگ در داستان‌های این مجموعه با حضور مرگ در داستان‌های شهری متفاوت است و در این داستان‌ها برخلاف فضای مدرن که مرگ یک نقطه سیاه و پایان است، متأثر از تفکر شرقی است که مرگ بخشی است از زندگی و به هیچ وجه وحشتناک نیست.

پریا نفیسی:

به عقیده من تنوع در موضوعات و سوژه‌ها، نقطه مثبت مجموعه بود. از طرف دیگر تنوعی که در زبان و راوی‌ها و شخصیت‌های داستانی وجود داشت، کار را برای خواننده جذاب کرده است و خواننده هر بار با یک فضای جدید روبه‌رو می‌شود. اما نکته دیگر درباره این مجموعه به بحث حضور زن در داستان‌ها برمی‌گردد و به نظر می‌رسد که عمده زن‌های حاضر در داستان‌ها قبلا دیده شده‌اند و تصویری که از زن نشان داده می‌شود، تصویری کلیشه‌یی و ضعیف است؛ مانند داستان نُرقه همراهان و یا چارلیتری. یا مثلا زن داستان فال، زنی است که خیانت می‌کند و یا در داستانی صاحب فال هم تصویر زن و دختر کلیشه‌یی و تکراری است و بهتر بود نویسنده از بعد دیگری نیز به این قضیه نگاه می‌کرد.

وجود مرگ در داستان‌های این مجموعه با حضور مرگ در داستان‌های شهری متفاوت است و در این داستان‌ها برخلاف فضای مدرن که مرگ یک نقطه سیاه و پایان است، متأثر از تفکر شرقی است که مرگ بخشی است از زندگی و به هیچ وجه وحشتناک نیست.

فرحناز علیزاده:

با اشاره به داستان اول و چهارم مجموعه که از منظر تک‌گویی نمایشی روایت می‌شوند، در تک‌گویی نمایشی، شاید مخاطب خاموش باشد؛ اما بایستی هر از چند گاه کلام راوی را قطع کنیم که انگار دارد جواب سؤال مخاطب را می‌دهد. البته این کار در داستان اول به خاطر مرگ و نبود یدو ممکن نبود؛ اما در داستان فنا فنا، بهتر بود از این سبک و سیاق استفاده می‌شد که از تکرار جلوگیری شود.زنان خلق‌شده در داستان‌ها منفعل و دچار جبر اجتماعی‌اند و در این راستا می‌توان به داستان‌های چارلیتری و شوکت اشاره کرد.

کتاب از دیدگاه نقد فرهنگی مورد توجه است که در آن به مقولاتی مثل بها دادن به مرده‌ها و یا ناموس‌پرستی توجه شده است.

مردعلی مرادی:

ضمن اشاره به دلپذیر بودن داستان‌های کتاب برای من با وجود موضوعات متنوعی که نویسنده در کتاب به آن‌ها پرداخته است؛ اما به نظر می‌رسد حرف آخر در همه آن‌ها یکی است و نویسنده هدفی به جز در کانون توجه قرار دادن سیاهی‌های زندگی قشرهای خاصی از جامعه نداشته و در این کار هم موفق بوده است.

پی نوشت:

«چه سینما رفتنی داشتی یدو» عنوان مجموعه‌ای با پانزده داستان کوتاه که رنگ و بو و حال و هوای داستان‌های جنوب را دارد از مجموعه کتاب‌های قصه نو، در اواخر سال 89 از سوی نشر افکار منتشر شده است.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع:خبرگزاری دانشجویان ایران – تهران