خطرناکترین ویروس برای جامعه
خطرناکترین افراد در یک جامعه منافقان هستند؛ چرا که تکلیف انسان در برابر آنها روشن نیست. نه واقعاً دوستاند و نه ظاهراً دشمن؛ از امکانات مؤمنین استفاده میکنند و از مجازات کفار ظاهراً مصوناند؛ ولی اعمالشان از کفار بدتر است.
بیماری نفاق

آنها میگویند: به خدا و پیامبر ایمان داریم و اطاعت میکنیم؛ ولی بعد از این ادعا، گروهی از آنان روی گردان میشوند. آنها (در حقیقت) مؤمن نیستند .( نور ، 47)
آیا در دلهای آنان بیماری است یا شک و تردید دارند یا میترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه بلکه آنها خودشان ستمگرند. (همان،50)
آیا در دلهای آنها بیماری است؟ یا شک و تردید دارند؟ یا میترسند خدا و رسولش بر آنها ستم کند؟ اما خود اینها ستمگرند!
این نخستین بار نیست که در قرآن مجید به تعبیر «مرض» در مورد نفاق برخورد میکنیم. قبل از این آیه شریفه در اوائل سوره بقره، ضمن بیان صفات منافقان، چنین آمده است: «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا» در دلهای آنها یک نوع بیماری است و خداوند هم بر بیماری آنها میافزاید.
نفاق؛ بیماری انحرافی است
نفاق در حقیقت بیماری انحراف است. انسان سالم، یک چهره بیشتر ندارد و روح و جسم او هماهنگ است. اگر مؤمن است، تمام وجودش فریاد ایمان میکشد و اگر منحرف است، ظاهر و باطنش بیانگر انحراف است؛ اما اینکه ظاهرش دم از ایمان بزند و باطنش بوی کفر دهد، این یک نوع بیماری است.
و از آنجا که این گونه افراد بر اثر لجاجت و پافشاری در برنامههایشان مستحق لطف و هدایت خدایی نیستند، خداوند آنان را به حال خود میگذارد تا این بیماریشان افزوده گردد و به راستی خطرناکترین افراد در یک جامعه همین منافقانند؛ چرا که تکلیف انسان در برابر آنها روشن نیست. نه واقعاً دوستند و نه ظاهراً دشمن؛ از امکانات مؤمنین استفاده میکنند و از مجازات کفار ظاهراً مصونند؛ ولی اعمالشان از اعمال کفار بدتر.
چنانکه میدانیم، چون این ناهماهنگی ظاهر و باطن برای همیشه قابل ادامه نیست، سرانجام پردهها کنار میرود و باطن آلوده آنان ظاهر میشود.
خطر منافقان
منافقان خطرناکترین افراد هر اجتماعند؛ چرا که اولاً در درون جامعه زندگی میکنند و از تمام اسرار باخبرند. ثانیاً شناختن آنها همیشه کار َآسانی نیست و خود را چنان در لباس دوست نشان میدهند که انسان باور نمیکند. ثالثاً چون چهره اصلی آنها برای بسیاری از مردم ناشناخته است، درگیری مستقیم و مبارزه صریح با آنها کار مشکلی است. رابعاً آنها پیوندهای مختلفی با مؤمنان دارند (پیوندهای سببی و نسبی و غیر اینها) و وجود همین پیوندها مبارزه با آنها را پیچیدهتر میسازد. خامساً آنها از پشت خنجر میزنند و ضرباتشان غافلگیرانه است.
این جهات و جهاتی دیگر سبب میشود که آنها ضایعات جبرانناپذیری برای جوامع به بار آورند و به همین دلیل برای دفع شر آنها باید برنامهریزی دقیق و وسیعی داشت.
در حدیثی آمده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «من بر امتم نه از مؤمنان بیمناکم، نه از مشرکان؛ اما مؤمن، ایمانش مانع ضرر اوست؛ و اما مشرک، خداوند او را به خاطر شرکش رسوا میکند؛ ولی من از «منافق» بر شما میترسم که از زبانش علم میریزد (و در قلبش کفر و جهل است) سخنانی میگوید که برای شما دلپذیر است؛ اما اعمالی در خفا انجام میدهد که زشت و بد است!» (سفیة البحار ، جلد 2 ، ص 606 )
برخی از ویژگیهای منافقان در بیان امیر مؤمنان(ع)
وجود مبارک حضرت امیر فرمود : اینها کسانیاند که «یَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ یَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً» اینها «لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ وَ إِلَی کُلِّ قَلْبٍ شَفِیعٌ وَ لِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ»؛ اینها در هر بیتی در هر خانهای در هر دستگاهی یک [عامل] نفوذی دارند (هر جا بروید اینها [یک عامل] نفوذی دارند) در ماتمْ اشکِ آماده دارند، هر جا بروی [خواه] در [میان] مردم بروی نفوذ دارند [یا] در دستگاههای حکومت بروی نفوذ دارند و کارشکنی میکنند؛ اینها «لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ وَ إِلَی کُلِّ قَلْبٍ شَفِیعٌ وَ لِکُلِّ شَجْوٍ» یعنی برای هر غم و غصه و اندوه «دُمُوعٌ»؛ یک اشک آماده دارند. این گروهِ نفوذی گسترده که همه جا هستند، فرمود اینها هر جا بروی، «لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ»؛ در هر راهی اینها کُشته فراوان دارند [و] کمتر کسی است که کشته? سمّ اینها نباشد؛ بعضیها را با سمّ بعضیها را با تیغ، بالأخره «لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ وَ إِلَی کُلِّ قَلْبٍ شَفِیعٌ وَ لِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ» این کارهایشان است.
ابزار کار منافقان

بعد فرمود اینها ابزارهای گوناگونی دارند؛ در یکی از بیانات نورانی دیگر حضرت امیر فرمود بعضیها اصلاً درس میخوانند برای اینکه خلاف شرع کنند مثلاً فقه میخواند برای اینکه معصیت کند چون در فقه برای هر معصیتی یک موارد استثنایی هست، کدام گناه است که در اسلام در موارد ضرر و حَرج و تزاحم استثنا نشده؟ فرمود این اصلاً میخواند برای اینکه معصیت بکند ، مواظب اینها باشید!
خب چه کار میتوانیم بکنیم؟! فرمود این افراد نمیآیند در حوزههای علمی درس بخوانند [تا] ?لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ?(توبه ، 122) بشوند که [بلکه] این ها درس میخوانند برای اینکه یک گناه مشروع داشته باشند! فرمود اینها بارشان به این سبک است که برای هر چیزی «قَدْ أَعَدُّوا لِکُلِّ حَقٍّ بَاطِلاً وَ لِکُلِّ قَائِمٍ مَائِلاً»؛ برای هر راه مستقیمی، یک کژی فراهم کردند [و] برای هر حقّی یک باطلِ نقد دارند .» (نهجالبلاغه ، خطبه 194)
ثناگویی منافقان نسبت به دیگران جهت ستایش شدن از سوی آنها
فرمود این نفاق در همه شئون ظهور میکند؛ «یَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ یَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ» ـ شما این مطبوعات را نگاه کنید! این حرفها اگر نتواند جامعه را اصلاح کند، بسیار مشکل است کسی بتواند جامعه اصلاح کند. اینکه در مهمترین نمازهای رسمیِ حکومت اسلامی یعنی نماز جمعه در خطبه اول [تذکر به] تقوا، در خطبه دوم [تذکر به] تقوا، مکرّر تقوا مکرّر تقوا مکرّر تقوا، برای همین است، چون تنها مشکل ما این است ـ فرمود اینها اینچنیناند؛ اینها مدّاحی و کُرنش و تملّق و چاپلوسی را به یکدیگر قرض میدهند؛ در مجلس پرجمعیّتی یکی وارد شرق [مجلس] شد [یا] یکی وارد غرب [مجلس شد]، از دور برای این بلند میشود که این هم برای او بلند شود! در روزنامهها همین طور است در گفتنها همین طور است؛ اینها مدح و ستایش را به یکدیگر قرض میدهند تا [دیگران هم] جبران کنند نه اینکه برای رضای خدا از کسی قدرشناسی کنند، بله اگر کسی عالم باشد مؤمن باشد وارسته باشد در خدمت انقلاب باشد، تجلیل از او و احترام به او فضیلت است و ثواب دارد اما اگر کسی احترام بکند برای اینکه احترام بگیرد این یک داد و ستد سیاسی است فرمود این نفاق است.
نفاق، بالاترین درجه کفر
نفاق همان کفر به علاوه تیرگی دیگر است که ?إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ?(نساء ، 145)برای همین است؛ کفر اگر خیلی سیاه شد به نفاق میرسد کفر ـ معاذ الله ـ اول کفر عملی است بعد اخلاقی است بعد اعتقادی است بعد دوباره برمیگردد همه? اوضاع را به هم میزند ظاهر و باطن را دو گونه میکند میشود «نفاق»؛ این کفرِ اریقِ عمیقِ دقیق را میگویند «نفاق».
گوارا بودن گفتار و توصیفات منافقان و دردناکی رفتار آنها

فرمود: «وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَیَاءُ»؛ حرفهای اینها داروست وصف اینها شفابخش است [اما] کار اینها بیماری مُزمن است؛ به یکدیگر هم ثنا قرض میدهند [و] ترقّب و انتظار پاداش را هم دارند. «قُلُوبُهُمْ دَوِیَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِیَّةٌ»؛ دلهای اینها پر از درد و بیماریهای درمانناپذیر است که (فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً) اما چهرهها جاذب [و] قیافهها گیراست. شما اگر این خطبه را در کنار آیات سوره «منافقین» بگذارید میبینید وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) دارد قدم به قدم همان سوره را تفسیر میکند و تبیین میکند .
در آن سوره آمده است که منافقان کسانیاند که (وَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ)(منافقون ،5) ؛ قیافههای اینها جاذب است خوشانداماند خوشتیپ اند خوشچهرهاند بشّاشاند؛ اینها را اگر ببینید، (تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ)؛ اگر حرف بزنند تو گوش میدهی، با جاذبه حرف میزنند به صورت نصیحت سخن میگویند طرح خوب دارند ارائه میکنند؛ «وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ» ولی «فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَیَاءُ»؛ دردِ خستهکننده است (کارشان این است).
منافقان، حزب شیطان و چگونگی سمّ سوزان بودن آنها
بعد در پایان فرمود اینها «لُمَةُ الشَّیْطَانِ وَ حُمَةُ النِّیْرَانِ»؛ اینها باند شیطاناند حزب شیطاناند گروه شیطاناند. این یک حقیقت است مجاز نیست؛ این (شَیاطِینُ الإنْسِ وِالْجِن)(انعام،112) حقیقت است؛ اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ بیراهه رفت اگر به طرف شهوت رفت (کَالْأَنْعَامِ)(اعراف،179) میشود حقیقتاً و اگر ـ خدای ناکرده ـ به طرف مَکر و بازی رفت شیطان میشود بالحقیقه؛ اینچنین نیست که مجاز باشد؛ فرمود اینها (شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ) از یک سو و (أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)(اعراف،179) از سوی دیگر. در بیان نورانی حضرت امیر هست که «فَهُمْ لُمَةُ الشَّیْطَانِ» یعنی اینها باند شیطاناند یک «وَ حُمَةُ النِّیْرَانِ»؛ حُمه یعنی سَمّ، چون سمّ سوزنده است سوزش دارد و شبیه آتش است، فرمود حُمه نیراناند.
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع:
جلد 14 تفسیر نمونه، ص 571 و
جلد 24 تفسیر نمونه ص 164
بیانات آیت الله جوادی آملی
سایت ایکنا
