ترسیم درخشان یک تخیل شیشه ای
نگاهی به فیلم سینمایی "اینجا بدون من" "اینجا بدون من"سومین ساخته بهرام توکلی پس از "پا برهنه در بهشت" (1384) و "پرسه در مه"(1388) است که در جشنواره ی فجر امسال عرضه شد و در چند روزی که از اکران آن گذشته علی رغم موضوع خاصش توانسته تا حد مطلوبی با مخاطب عام نیز ارتباط برقرار کند.
فیلم اقتباسی وطنی از نمایشنامه ی معروف "باغ وحش شیشه ای" اثر تنسی ویلیامز است که توکلی با تغییر و دستکاری مطابق سلیقه و سبک کارگردانی خود و ترکیبش با فرهنگ ایرانی آن را تبدیل به اثری جذاب و در خور توجه کرده است و چنانچه درونمایه آثار قبلی کارگردان را در نظر بگیریم در می یابیم که وی علاقه خاصی در به تصویر کشیدن احساسات درونی،افکار و تخیلات انسان های مختلف دارد. البته در وصف نمایشنامه باید گفت خود ویلیامز "باغ وحش شیشه ای" را غمگین ترین اثرش می داند و همین مخاطب را آماده میکند تا بداند با چگونه فیلمی طرف است.
فیلم نامه "اینجا بدون من"به مانند آثار قبلی توسط خود توکلی به رشته ی تحریر در آمده است و به طرزی نرم و روان زندگی تلخ ، فقیرانه و سخت خانواده ای را روایت می کند که با مشکلات روحی و کمبودهایشان بیش از دغدغه ی مادی دست به گریبان اند.راوی داستان "احسان"پسر خانواده است که به سبب تامین معاش خانواده ومراقبت از خواهر افلیجش" یلدا " ،ناچار از رسیدن به رویایش که نوشتن است می گذرد و از ساده انگاری های مادرشان که سعی دارد دخترک منزوی و بیمار را سالم و بی عیب جلوه دهد رنج می برد. فرم روایی داستان عالی است و در همان ابتدا معرفی جامعی از درونیات کاراکترها به بیننده میدهد، تعریفی کامل حتی از نوع نگرش و آرزوها ی آنها در مقابل بیننده قرار میگیرد و او را در موقعیت همذات پنداری قرار میدهد.مادری که تمام فکرش در پی سر و سامان دادن به بچه هایش خصوصا دخترش میرود و سعی دارد با درآمد کم یک زندگی آبرومند بسازد(تلاش مادر برای خرید کاناپه ی شکلاتی رنگ وکفش پاشنه بلند برای یلدا)،انزوای تلخ و خود خواسته ی دختری که تمام سرگرمی اش شستن و برق انداختن حیوانات شیشه ای است و به طرز غیر عادی به آنها وابسته است(سکانس صحبت کردن یلدا با حیوانات) و پسری سرشار از شور جوانی که او هم به نحوی به نوشتن و سینما وابسته است و آرزو دارد از زندگی فعلی اش به هر قیمتی بگریزد. حتی پایان بندی دراماتیک وار فیلم که صدای اکثر مخاطبان را درآورد در نظر نگارنده عالی و بی نقص است.ترسیم یک تخیل شاد در برابر رنج های بی پایان زندگی شاید بهترین جمع بندی باشد.البته فیلم در برخی از سکانس ها از ریتم می فتد و قدری کند می شود اما توالی وقایع، دیالوگ ها و نقش آفرینی ها آن اندازه درخشان است که معایب فیلم را بپوشاند.بخصوص فیلم برداری خوب حمید خضوعی ابیانه به زیبایی بصری کمک کرده و برخی از سکانس ها با شتاب ویژه ی دوربین او حسی دوچندان یافته اند(صحنه ای که یلدا به احسان و مادرش میگوید رضا نامزد دارد)همچنین با وجود اینکه 90 درصد فیلم در محیط داخلی که خانه ای کلنگی و فقیرانه است میگذرد میزانسن ها و قاب بندی اثر حرفه ای و چشمگیر است ودلیل مهارت در آن را باید در سبقه طراحی پوستر توکلی جستجو کرد.
فرم روایی داستان عالی است و در همان ابتدا معرفی جامعی از درونیات کاراکترها به بیننده میدهد، تعریفی کامل حتی از نوع نگرش و آرزوها ی آنها در مقابل بیننده قرار میگیرد و او را در موقعیت همذات پنداری قرار میدهد.
نقش آفرینی ها ی "اینجا بدون من" جذاب و دلنشین اند و مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهند."صابر ابر" پس از بازی های تحسین شده اش در "دایره زنگی"،"درباره ی الی" و "مینای شهر خاموش" در این فیلم چنان خوش میدرخشد که باید به حق "اینجا بدون من "را بهترین اثرش تا حال حاضر دانست.استفاده ی صحیح از میمیک صورت،فن بیان قوی و ادای دیالوگ ها با صدایی تودماغی ، سرماخورده و شاید بغض آلود و نگاه های غمگین،سرخورده ، عصبانی ،تمسخر آمیز و مبهوت(سکانس پایانی) و حس گیری های بجا و باور پذیر او را تبدیل به ستاره ی این فیلم و یکی از مستعد ترین بازیگران جوان سال های اخیر کرده است .قرار گرفتن مجدد او در کنار "نگار جواهریان" که پیش از این سابقه بازی در "هیچ"عبدالرضا کاهانی را در کنار هم داشتند به هر دو کمک کرده تا بده بستانی قابل قبول و دیدنی داشته باشند|(صحنه ی غذا دادن احسان به یلدا).
"نگار جواهریان" نیز به طرزی عالی و خیره کننده از پس نقشش بر آمده و ثابت کرده است درخشش در نقش "زهرا السادات" طلا و مس و کسب سیمرغ بلورین جشنواره ی فجر تصادفی نبوده است.او چنان در کالبد یلدای فلج و خجالتی فرو میرود که مخاطب را حیرت زده میکند و از تمام توانش برای هرچه بهتر نشان دادن نقش بهره میجوید.نحوه ی راه رفتن و پا کشیدن جواهریان روی زمین نگارنده را به این فکر می اندازد که او مدتی طولانی و با دقت برای اینکار تمرین کرده است. "فاطمه معتمد آریا"با بازی روان و خوبش در این فیلم نشان داد عمر کار هنری اش هنوز تمام نشده و علی رغم کم کاری هنوز میتواند در یک فیلم تاثیر فوق العاده ای داشته باشد.او در نقش یک کارگر فقیر که با زحمت زیاد فرزندانش را بزرگ کرده و آرزوهای دور و درازی برایشان دارد به شدت عامی و کوته بین ظاهر شده و سعی دارد مشکلات دخترش را به هر شکلی پنهان سازد.تلاش مادرانه ی او در تک تک حرکاتش نمود ویژه ای یافته و برای بیننده باور پذیر است. "پارسا پیروزفر" در نقش رضا بازی خوبی داشته اما دراین فیلم نکته ی خاصی در نقش آفرینی اش مشهود نیست که البته به کوتاهی نقش بر می گردد .
در پایان باید گفت توکلی به عنوان یکی ازبا استعداد ترین فیلم سازان سال های اخیر اثری زیبا ،تاثیرگذار وبه دور از هرگونه هیاهوی مطبوعاتی ساخته و موفق شده زندگی تیره و تار یک خانواده ی غمگین و سرخورده را رنگ رویا بزند.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع:خبرگزاری سینمای ایران / شادی رستمی