بازی در سفر ممنوع!
مردم دنیا دو دستهاند : یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار کرد ، و دنیا او را از آخرتش باز دارد ، بر بازماندگان خویش از تهیدستی هراسان و از تهیدست خویش در امان است ، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست میدهد . و دیگری آنکه در دنیا برای آخرت کار میکند ، و نعمتهای دنیا نیز بدون تلاش به او روی میآورد پس بهره هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان میگردد .
ای مردم از خدا بترسید ، هیچ کس بیهوده آفریده نشده تا به بازی پردازد و او را به حال خود وانگذاشتهاند تا خود را سرگرم کارهای بی ارزش نماید و دنیایی که در دیدهها زیباست جایگزین آخرتی نشود که آن را زشت میانگارند و مغروری که در دنیا به بالاترین مقام رسیده است چون کسی نیست که در آخرت به کمترین نصیبی رسیده است . ( نهج البلاغه دشتی،حکمت 370 )
آفرینش برای بازی نیست
ماهیت بازی را میتوان سرگرمی و لذت جویی دانست . نهایت هدفی که در بازی متوجه فرد میشود لذتی است که از بازی ناشی میشود و این لذت ،لذتی موهوم و پایان پذیر بوده و گاه با خود رنجهایی را نیز به دنبال دارد . داستان زندگی انسان ، داستان یک حرکت و سفر است ، حرکتی که رو به مقصدی در جریان است و از ابتدا برای آن آغاز گشته است و گاه اتفاق میافتد که در این مسیر درگیر سرگرمیهایی شده و چنانکه از خود واژه بر میآید آدمی را سرگرم و غافل از اموری مینماید که برای آن سفرش را آغاز نموده است. آیا آفرینش بدین منظور بوده که آدمی خود را سرگرم اموری نماید که هیچگونه ارزش ذاتی نداشته و او را از رسیدن به مقصد نهایی نیز باز میدارد ؟
انسان امروز آنقدر خویش را سرگرم ارزشهای بی ارزش ساخته که باور به بی ارزش بودن آن را بر نمیتابد . خویشتن خویش را سرگرم بازی دنیا نموده ؛ دنیایی که غایت زندگی انسان امروزه گشته و مطلوب نهایی او تن خاکی و خواستههای آن میباشد . بازی دنیا (دنیایی که در دیدهها زیباست ) ( حکمت 307) زیبایی حقیقی از آن دنیا نیست و حقیقتاً زیبا آفریننده این دنیاست . بشر دلمشغول صنع است و از صانع بی خبر است . غافل از اینکه با اعمال خویش عالمی را برای خود سامان میدهد که در نهایت جایگاه ابدی اوست.(هر کسی در گرو اعمال خویش است).(حکمت 343)
کارهای ارزشمند
از دیدگاه مولایمان کدامین کار با ارزش و کدامیک را میتوان بی ارزش دانست؟ سود و زیان، عقاب و پاداش نتایج اعمال و افکار ماست. کوچکترین حرکتی از انسان سر نخواهد زد که بازتابی نداشته و او را متوجه سود یا زیان نسازد و در نهایت انسان به نتیجه عمل خویش خواهد رسید و آن روز دیر نیست.
کار بی ارزش عملی است که یا سودی را در پی نداشته و یا زیانی در بر داشته باشد. اما سود و زیان برای آدمی گاه تعریف متفاوتی دارد. عدهای سود و زیان را در مواجهه با همین عالم ملکی تعریف میکنند ، عالمی که چندین صباح بیش میهمان آن نبوده و پس از گذشت زمانی کوتاه باید بار سفر بسته و آن را وداع گویند . ملاصدرا فیلسوف نامدار اسلامی خیر و شر و یا سود و زیان را از علتهای درونی برای عمل و فعل انسان و علت برای خوشی و رنج از سببهای بیرونی برای فعل انسان میداند و اعتقاد دارند اکثر مردمان سببی جز آنچه برای حواس پنجگانه ظاهر میگردد نمیشناسند به همین دلیل است که عزم و اراده آنان در این دنیا خلاصه میشود و به دنبال به دست آوردن خوشیها و لذتهای آن هستند. (صدرالمتألهین شیرازی / مفاتیح الغیب / 207)
اما آیا میتوان سودی را واقعی پنداشت که عمری کوتاه داشته و پس از چند صباحی اثری از آن باقی نمیماند و سودی نیز به حال آدمی نخواهد داشت؟ (چقدر فاصله بین دو عمل دور است: عملی که لذتش میرود و کیفر آن میماند و عملی که رنج آن میگذرد و پاداش آن ماندگار است.) (حکمت121)
سودمند واقعی کسی است که به دنبال ارزشهای حقیقی باشد ، ارزشهایی که او را به سوی کمال نهایی خویش رهنمون میگردند ، ارزشهایی که متوجه جنبه روحانی بشر بوده ، آن جنبه ایی که انسانیت انسان بدان است . سود من واقعی را امام علی علیهالسلام اینگونه توصیف میکنند (مردم دنیا دو دستهاند : یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار کرد ، و دنیا او را از آخرتش باز دارد ، بر بازماندگان خویش از تهیدستی هراسان و از تهیدست خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست میدهد . و دیگری آنکه در دنیا برای آخرت کار میکند ، و نعمتهای دنیا نیز بدون تلاش به او روی میآورد پس بهره هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان میگردد و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح میکند و حاجتی را از خدا در خواست نمیکند جز آنکه روا میگردد.
چون مردمی باشید که بر آنها بانگ زدند و بیدار شدند و دانستند دنیا خانه جاویدان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند .
خوشا به حال آنان که دانستند در سفرند و این سفر را به زودی پایانی است خطیر و مهیب نه قدمی توان به عقب برداشت و نه جایی برای پناه گرفتن .
و آنان که این دنیا را با زر و زیورش پرستیدند و بر کول خود بار کردند بداند هرگز وقت بازی با ملعبه هایی را که با خون دل خوردن جمع کرده نخواهد داشت و نه می تواند این کوه عظیم را از دوش بردارد و نه از سنگی اش بکاهد ، ما در سفری هستیم بر لبه پرتگاهایی عمیق و مخوف که نجات از آن ها ناممکن است پس بهتر است کمی چشم بگشاییم و در این وادی پر خوف و خطر و آراسته به رنگ ها، خود بازیچه نشویم و راه به سلامت بپیماییم چرا که مقصد مشخص است و راه و بیراه نیز!
مریم پناهنده
بخش نهج البلاغه تبیان