ابزاری برای پاک شدن روح
انسان مؤمن پیوسته باید بین خوف و رجا باشد؛ یعنی، زمانی هم که آدمی فرضاً تمام شرایط توبه را هم فراهم آورده است، در عین حال موظّف است که نه از تدبیرات حکیمانهی پنهان خدا مأمون باشد و نه از رحمت بی پایان خدا مأیوس گردد.
«ألم یعلموا أن َّاللهَ هو یَقبلُ عن عبادهِ و یَاخُذُ الصّدقاتِ و أنَّ اللهَ هو التّوّابُ الرّحیمُ»؛(1) «آیا ندانستهاند که تنها خداوند توبه را از بندگانش میپذیرد و صدقات را میگیرد و خداوند، توبه پذیر و مهربان است.»
شرایط قبول توبه
در آیهی 102 سوره برائت سخن از توبه به میان آمده و میفرماید: کسانی که اهل ایمانند، امّا در مقام عمل انحرافاتی دارند و کارهای بد را با کارهای خوب مخلوط میکنند، اینها به شرط اعتراف به گناهانشان توبهشان قبول میشود. منتهی به طور قاطع نفرمود؛ بلکه با کلمهی «عَسَی» تعبیر شد. «عَسَی اللهُ اَن یتُوبَ علیهم» امید آن میرود که خدا توبه آنها را بپذیرد. از آمدن کلمه «عَسَی» در این مورد میشود استفاده کرد که تنها اعتراف به گناه در تحقّق توبه و پذیرش آن کافی نمیباشد.اعتراف به گناه شرط لازم هست، امّا شرط کافی نیست. احتیاج به شرط دیگری هست که ضمیمهی اعتراف به گناه بشود تا توبه محقّق شود.
نکتهی دیگر آنکه انسان مؤمن پیوسته باید بین خوف و رجا باشد؛ یعنی، زمانی هم که آدمی فرضاً تمام شرایط توبه را هم فراهم آورده است، در عین حال موظّف است که نه از تدبیرات حکیمانهی پنهان خدا محروم باشد و نه از رحمت بی پایان خدا مأیوس گردد. زیرا قرآن فرموده است: «... إنّه لا ییأسُ مِن رَوحِ اللهِ إلاّ القومُ الکافرونَ»؛(2)
و در آیهی دیگری هم میفرماید: «... فَلا یَأمَنُ مکرَاللهِ إلاّ القومُ الخاسرونَ»؛(3)
مأیوس از رحمت خدا، کافر است و مأمون از مکر خدا خاسر.
پس در کلمهی «عسی» دو احتمال هست، یکی این که تنها اعتراف به گناه کافی نیست و دیگر این که با همهی شرایط موجود؛ امن از مکر خدا و یأس از رحمت او شایستهی یک انسان مؤمن نیست .
( مقصود از مکر خدا تدبیرات و تقدیرات حکیمانهی خداست که از ما پنهان است. پس آن آیه دربارهی توبه بود.)
آیهی 103 نیز دربارهی صدقات میباشد و میفرماید: «خُذ مِن أموالهم صدقةً تُطَهِّرُهم و تُزکِّیهم بها...؛ صدقات را از اموال مردم بگیر که با این کار تطهیرشان کنی.»
توبه نوعی تصدّق است و تصدّق هم نوعی توبه است. توبه، تصدّق به عمل است؛ یعنی، اعمال خوب از خود تحویل میدهد تا اعمال بدش جبران شود. صدقه نیز توبهی به مال است؛ یعنی، از اموالش انفاق میکند تا نقیصهی امساک مال بر طرف گردد
توبه و صدقه، مُطَهِّر روح انسان
در ادامه ، آیه 104 برائت جمع بین توبه و صدقات را بیان میکند و میفرماید: «ألم یَعلموا أنَّ اللهَ هوَ یَقبلُ التّوبةَ عن عبادهِ و یاخُذُ الصَّدقاتِ ؛ آیا ندانستهاند این حقیقت را که تنها خداست که توبه را از بندگانش میپذیرد و صدقات را میگیرد.»نکتهای مرحوم علامهی طباطبایی – رضوان الله علیه – در تفسیر المیزان ذیل این آیه آوردهاند که لطیف است. فرمودهاند: از این که در این آیهی کریمه، توبه و صدقات در کنار هم ذکر شدهاند، میتوان فهمید که هر دو در مطهّر بودن انسان مشترکند. هم توبه مطهّر است و هم صدقات. توبه روح آدمی را از آلودگی به گناهان تطهیر میکند، تصدّق، یعنی دادن صدقات نیز روح انسان را از آلودگی به رذیلهی بخل که از مهلکات است تطهیر مینماید.
به بیان آن بزرگوار میشود گفت: توبه نوعی تصدّق است و تصدّق هم نوعی توبه است. توبه، تصدّق به عمل است؛ یعنی، اعمال خوب از خود تحویل میدهد تا اعمال بدش جبران شود. صدقه نیز توبه به مال است؛ یعنی، از اموالش انفاق میکند تا نقیصهی امساک مال بر طرف گردد. این هم نکتهی لطیفی بود که از تفسیر شریف المیزان نقل شد. حالا آیهی شریفه میفرماید: «ألم یعلموا أنّ اللهَ هو یَقبلُ التّوبةَ عن عباده»
خداست، پذیرنده توبه و صدقات
"ألم یعلموا " به اصطلاح اهل ادب، استفهام انکاری است؛ یعنی، مردمِ با ایمان حتماً میدانند و باید هم بدانند تنها خداست که توبه را قبول میکند و صدقات را میگیرد. احتمالاً افرادی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم میآمدند و توبه میکردند، بعد با خود فکر میکردند آیا این توبه مقبول واقع شد؟ چون با خدا که طرف نبودیم، با پیامبر طرف بودیم. همچنین صدقاتی که به پیامبر دادیم به جا و درست بوده است؟ همچنان که مردم ما نیز از این فکرها میکنند. مثلاً خمس را که به فقیه میدهند تردید میکنند آیا ما به وظیفهی دینی خود عمل کردیم و ذمّه ما بریء شد یا خیر؟!خدا جواب میدهد: بلی، مگر شما نمیدانید آن کسی که توبه را میپذیرد و صدقات را میگیرد خداست. هر چند به ظاهر با پیامبر طرف هستید، ولی در واقع دست پیامبر دست خداست. زبان او زبان خداست. وقتی او میگوید توبهی شما را قبول کردم؛ یعنی، خدا قبول کرده، وقتی او صدقات را از شما میگیرد؛ یعنی، خدا گرفته است. آیه هم داریم:
«إنَّ الّذین یُبایعونکَ إنّما یبایعون اللهَ ...»؛«آنها که با تو بیعت میکنند، در حقیقت با خدا بیعت میکنند .»
«... یداللهِ فوقَ أیدیهم...»؛(4) «دست خداست که بالای دست آنها است.»
چون مرسوم بوده که هنگام بیعت و بستن پیمان، دست خود را در دست پیشوای خود میگذاشتند و شاید دست رسول روی دست آنها قرار میگرفت و لذا میفرماید: نه دست تو، بلکه دست خدا روی دست آنهاست. بعد از پیامبر، امام نیز چنین است. در زمان غیبت امام نیز، فقیه جامعالشرایط که صدقات را میگیرد در واقع خدا میگیرد. بلکه آن مستمندی که نزد شما آمده و شما از صدقات به او میدهید و او میگیرد، باز خدا میگیرد. دست پیامبر و امام و فقیه و مستمند همه دست خداست. چون شما به این نیّت میدهید که به خدا برسد، طبعاً آن کس که از شما میگیرد بین شما و خدا واسطه است. در روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آ له و سلم داریم: «انَّ الصّدقة تقعُ فی یدِاللهِ قبلَ اَن تَصِلَ اِلی یَدِ السّائلِ ؛(5) صدقه پیش از این که به دست حاجتمند برسد، به دست خدا میرسد.»
«ما تصدّقَ احدُکم بصدقة مِن کسب حلالٍ طیبٍ الاّ اخذها الرّحمنُ بیمینهِ»؛ «کسی که صدقهای به حاجتمندی میدهد، خدا آن را با دست خودش میگیرد.»
«و اِن کانت تمرَةً فَتربُو فی کَفِّ الرّحمنِ حتّی تکونَ اَعظم مِنَ الجبلِ ؛(6) یک دانهی خرما هم که باشد، در دست خدا بزرگ میشود و بزرگتر از یک کوه به صاحبش بر میگردد.»
با منّت گذاری صدقات خود را باطل نکنید
شما وقتی صدقات را به پیامبر و امام و فقیه و مستمند میدهید مراقب باشید که شرط ادب را رعایت کرده و احترام گیرنده را حفظ کنید زیرا شما با خدا طرف هستید. نکند شیطان شما را وسوسه کند و کسی را تحقیر کنید. شما حقّ منّت گذاری بر کسی ندارید، آن کس بر شما منّت دارد که صدقات را از شما میگیرد و شما را محبوب در نزد خدا میسازد، اعمال خود را ضایع نکنید.«یا أیّها الّذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمنِّ و الاذی ...»؛(7) «ای مؤمنان، انفاقات و صدقات خود را با منّت گذاری و آزرده ساختن روح طرف مقابل، باطل نکنید.»
نکند آن گیرندهی صدقات احساس حقارت کرده و شرمنده شود.
شما حقّ منّت گذاری بر کسی ندارید، آن کس بر شما منّت دارد که صدقات را از شما میگیرد و شما را محبوب در نزد خدا میسازد، اعمال خود را ضایع نکنید
حقیقت توبه
امّا توبه! علمای اخلاق میفرمایند:حقیقت توبه مجموع مرکبّی از سه چیز است که مرتّب، یعنی هر یک دنبال دیگری حاصل میشود : اوّل علم، دوّم حال، سوّم عمل. برای این که مطلب روشن شود ابتدا مثالی عرض میشود؛
اگر کسی غذایی خورد و بعد آگاه شد که آن غذا مسموم بوده و مادهی کشندهی سمّی داخل معدهاش شده و اگر چند ساعتی تأخیر شود تمام امعاء و احشاءش متلاشی گشته و با وضع فجیعی خواهد مرد، طبیعی است که پس از آگاهی از این جریان، حال ترس و وحشت و اضطراب در او به وجود میآید و بی درنگ به فکر علاج افتاده و خود را به طبیب میرساند تا با وسائل مخصوص، معده را از آن مادهی سمّی تخلیه کرده و شست و شویش بدهند. در این صورت اوّل علم به مسمومیّت خود پیدا کرد و بعد حال ترس و وحشت در او به وجود آمد و سپس به تخلیهی معده و شست و شو دادن آن پرداخت؛ یعنی، علم و حال و عمل دنبال هم قرار گرفتند تا نجات از مرگ حتمی حاصل شد .
نظیر همین جریان باید در توبهی از گناه حاصل شود؛ یعنی، ابتدا باید انسان علم به این پیدا کند که گناه از هر مادهی سمّی برای روح آدمی خطرناکتر و زیانبارتر است و طبیعی است که پس از این علم و آگاهی حال ترس و وحشت در او به وجود میآید و قهراً به دنبال این حالِ ترس و وحشت دست به کارِ عمل برای نجات خویش از هلاکت میشود.
پس قدم اوّل تحصیل علم به آفات گناه است که بسیاری از ما در همین قدم اوّل گیر کردهایم و نمیدانیم که با دست خود چه بلایی بر سر خود آوردهایم و چه مواد سمّیِ مهلک به معدهی جان خود ریختهایم و اگر با همین حال از دنیا برویم چه بدبختیها و درد و رنج و عذابها خواهیم داشت و تنها راه برای آگاه شدن از این که گناه با آدمی چه میکند قرآن و روایات صادر شدهی از معصومین علیهم السلام است و غیر از این ما راهی نداریم و لذا به ما گفتهاند با قرآن مأنوس باشید، آن را مکرّر بخوانید و بفهمید و در محتوای آن بیندیشید، تا از خلال آیات آن نور علم به عواقب شوم گناه بر قلبتان بتابد. قرآن میگوید با این بی پروایی که شما حرکت میکنید دنبالهی زندگی شما بسیار رنج آور خواهد بود.(8)
پی نوشت ها:
1- سورهی برائت، آیه 104.
2- سورهی یوسف، آیه 87.
3- سورهی اعراف، آیه 99.
4- سورهی فتح، آیه 10.
5- مجمعالبیان، ذیل آیهی مورد بحث.
6- تفسیر المنار، جلد 11، صفحه 33.
7- سورهی بقره، آیه 264.
8- سورهی کهف، آیه 29.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع :
صفیر هدایت ، سید محمد ضیاء آبادی
سایت اندیشه قم
سایت حوزه