وصال یار (شعر کاربر منتظر)
یک عمر به دلدادگی یار نشستیم | |
افسوس و دریغا به وصالش نرسیدیم | |
هر جمعه به سر شد به هلال رخ ماهش | |
هیهات به جز حسرت و زاری نچشیدیم | |
در عطر گلستان ولایت همه در حسرت دیدار | |
عمری به صفای گل نرگس چو هزاریم | |
در دایره عشق مگر منتظران را نظری نیست | |
ما را نظری کن که گرفتار سرابیم | |
این برکـــــه بیآب نه جولانگه ما هســـــــت | |
ما ماهی دریای فرج تشنه آبیم | |
ما چشم نداریم به جز درگه پرفیض ربوبی | |
یا رب فرجی کن که بسی غرق گناهیم | |
ما منتظر مقدم یار و قدمش منتظر ما | |
من در عجبم تا به کجا در تب و تابیم | |
یا رب مددی کن که این عشق نمیرد | |
گر عشق بمیرد همه در دام فناییم | |
یاران به وصالش نرسیدند ولی نیک رهیدند | |
ما در چه مرامیم؟ نه اینیم و نه آنیم | |
یاران! به خود آییم و نگاهی به خود آریم | |
این وصل نشاید که تا ما، من و ماییم |
تهران – پانزدهم امرداد یکهزارو سیصد و هشتاد و هشت مطابق با پانزدهم شعبان یکهزارو چهارصدو سی
سید محمد علی اردهالی
باشگاه کاربران تبیان ـ ارسالی از: celebrityfirst
اصفهان؛ پایتخت فرهنگی جهان اسلام (آلبوم تصویر)
محمدعلی اردهالی/ کاربر هنرمند تبیانی+عکس
مصاحبه با کاربر متخصص تبیانی آقای محمدعلی اردهالی