جوانی؛ بهاری برای خودسازی
از نگاه قرآن و احادیث اسلامی، جوانی؛ بهار زندگی و بهترین فرصت برای خود سازی و سازندگی است. این فرصت به قدری ارزشمند است که در قیامت حسابرسی جداگانه از ایام عمر دارد. اما کمتر جوانی است که تا خزان پیریاش فرا نرسد ارزش بهار جوانی را آن گونه که شایسته است بشناسد.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند: «انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شی قبلته؛ همانا دل جوان، مانند زمین خالی است که هر چه در آن افکنده شود آن را میپذیرد.».
پیامبر خدا با عنایت به این اصل مهم تربیتی؛ در آغاز بعثت، تلاش خود را برای دعوت جوانان به اسلام متمرکز کرد و نتیجه گرفت. از این رو به اصحاب خود نیز توصیه میکرد که مواظب جوانها باشند:
«شما را به نیکی با جوانان سفارش میکنم؛ زیرا نرمترین دلها را دارند به راستی که خداوند مرا بشارت دهنده و هشداردهنده برانگیخت. جوانان با من پیمان بستند و پیران با من به مخالفت برخاستند؛ و آنگاه فرمودند: فطال علیهم الامد فقست قلوبهم؛ یعنی: و عمر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید ...
امام صادق علیهالسلام برای تبلیغ مکتب اهل بیت علیهم السلام به ابو جعفر احول چنین توصیه میفرماید: «جوانان را دریاب، که آنان به سوی هر نیکیای پُر شتاب ترند.»
اصلاح خویش بر همگان واجب است اما برای جوانان واجبتر!
همه مردم در هر سنی که باشند مکلف اند خویشتن را اصلاح کنند از ناپاکیها بپرهیزند و از گناه خود در پیشگاه الهی عذر بخواهند. ولی انجام این وظیفه مقدس برای جوانان بهتر و مهمتر است زیرا آنان در دوران شباب اساس زندگی تمام عمر خود را پی ریزی میکنند. چه بهتر که از این فرصت استفاده نمایند و خویشتن را از تربیتهای بد دوران کودکی و پلیدیهای گناه تطهیر کنند و عمری را به پاکی و نیکی بگذرانند.
رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم در این باره میفرمایند: توبه از گناه همیشه پسندیده است ولی در سنین جوانی بهتر و پسندیدهتر است.
جوانان باید اقتضای طبع جوانی را بشناسند و خویشتن را از هر جهت تحت مراقبت قرار دهند. باید بدانند دوران جوانی، دوران شهوت و غضب است، دوران غرور و خود پرستی و دوران غفلت و بی خبری است، و همواره در راه زندگی خطراتی در پیش دارند که سعادتشان را تهدید میکند.
اگر در جوانی اسیر هوی پرستی و تمایلات نفسانی خود شوند و خواهشهای طبیعی و شهوات غریزی بر آنان حاکم و فرمانروا گردد بیم آن است که از صراط مستقیم منحرف شده و سرانجام در پرتگاه گمراهی و تیره روزی سقوط کنند.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند: کسی که شرافت باطنی و گوهر انسانی خود را بشناسد، این شناسایی، او را از پستیهای شهوت و آرزوهای باطل مصون خواهد داشت.
پس؛ برای جلوگیری از سقوط و تباهی دنیا و آخرت، میبایست جوانان استعدادهای معنوی و لیاقتهای روحی خود را بشناسند و برای نیل به خوشبختی و سعادت ابدی و اینکه انسان واقعی باشند و به مدارج کمال روحانی نایل شوند تصمیم قطعی بگیرند. در کنار این خودشناسی، آشنایی با قرآن و دین شناسی برای جوانان نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است.
تعالیم اسلام؛ راهی برای درمان بیماریهای درون
جوانان باید برای درمان بیماریهای درونی خود که ممکن است ناشی از تربیتهای غلط دوران کودکی باشد، خود را تحت تعالیم عالیه اسلام و مربیان عالم و پاک نهاد قرار دهند و به دامان اهل بیت علیهم السلام پناه ببرند؛ و به این ترتیب خود را از قید آموزشهای بد و صفات ناپسند آزاد ساخته و از عوارض نامطلوب آنها در امان بمانند.
در نظر اولیای دین علیهم السلام، غلبه بر خواهشهای ناروای غرایز و اجتناب از ناپاکی و گناه نه تنها دلیل بر عزم ثابت و قدرت نفس آدمی است بلکه مایه عزت و سرافرازی است. جوانانی که خواهان محبوبیت و افتخارات واقعی هستند باید شخصیت خود را بر اساس خویشتن داری و غلبه بر هوای نفس استوار نمایند و از این راه موجبات آبرومندی و خوشبختی همیشگی خود را فراهم آورند.
ناگفته نماند که غلبه بر غرایز و شهوات نیرومند، کاری بس دشوار و مشکل است. ولی کسانی که در طفولیت و یا ایام بحرانی بلوغ، با تربیت صحیح پرورش یافتهاند و بر اثر مراقبتهای پیگیر مربیان لایق، تعالیم الهی در اعماق جانشان نفوذ کرده، واجد آنچنان شخصیت نیرومندی هستند که میتوانند بر تمایلات نفسانی خود حاکم شده و غرایز ناروای خود را سرکوب سازند.
برای نمونه به یک مورد از تاریخ اسلام اشاره میشود
یزید بن معاویه پسری داشت که در نظرش بسیار عزیز بود نام او را معاویه گذارده بود و علاقه داشت که به خوبی تربیت شود. موقعی که به سن تحصیلی رسید معلم لایق و با فضیلتی را به نام «عمرالمقصوص» برای تعلیم و تربیت او برگزید و فرزند خود را به وی سپرد.
عمرالمقصوص از مردان با ایمان و از دوستداران واقعی امیرمومنان علی علیهالسلام بود و در باطن از رفتار ظالمانه معاویه و فرزندش یزید سخت تنفر داشت. این معلم شایسته در طول سنواتی که عهده دار تعلیم و تربیت معاویه بن یزید بود همه مبانی اسلامی و ایمانی را به وی آموخت و تمام وجودش را از اشعه فروزان تعالیم قرآن شریف روشن کرد و او را یک فرد معتقد به اسلام و حقوق و اهل بیت علیهم السلام بار آورد.
او 20 ساله بود که پدرش یزید را از دست داد و مردم او را برای جانشینی برگزیدند؛ و با وی بیعت خلافت بستند.
جانشینی یزید و فرمانروایی بر یک کشور پهناور، برای معاویه جوان، بهترین وسیله ارضای تمنیات غریزیاش بود اما معلم دانا و لایقش، در پرتو ایمان به خدا و تعالیم قرآن او را چنان با اراده و نیرومند، آزاده و مستقل بار آورده بود که مقام عظیم خلافت، با تمام شکوه و جلالش نتوانست شخصیت وی را در هم بشکند و او را اسیر شهوات نماید.
معاویه بن یزید بر سر یک دو راهی بسیار مهم و حساس قرار گرفته بود. باید تصمیم میگرفت و یکی از آن دو را اختیار میکرد. سرانجام نیروی ایمان و تربیتهای عمیق مذهبی، بر هوای نفس پیروز شد و از خلافت کناره گیری کرد و در کمال صراحت و شجاعت، به مقام و ریاستی که آلوده به انواع گناهان بود پشت پا زد.
پس جوانان مسلمان باید با خودباوری و اعتماد به استعدادهایی که خداوند متعال در وجود انسان به ودیعت گذاشته و تلاش برای شکوفا ساختن آنها، هر چه بیشتر و بهتر پیوند خود را با مبدأ و معبود همه زیباییها و کمالات، یعنی آفریدگار جهان، تقویت نمایند و بدانند که در سایهی همین پیوند، سعادت همیشگی آنان تأمین خواهد شد.
گروه دین تبیان
منبع: برگرفته و اقتباس از کتاب جوان از نظر عقل و احساسات، محمد تقی فلسفی- [و] حکمت نامه جوان، محمدی ری شهری – به نقل از پایگاه اینترنتی انھار.