شکم بارگی و آثار شوم آن
ما زمان بسیاری را با عدم ارتباط با نهج البلاغه گذرانده ایم باید امروز با فرصت هایی که هست آن نقایص را جبران کنیم .)( مقام معظم رهبری دامه برکاته ) ( 1 )
در این نوشتار مختصر ، به بررسی فرآیند شوم شکم بارگی و آثار آن از نگاه ژرف مولای متقیان امام علی علیهالسلام میپردازیم.
امیدواریم مولای متقیان ،آن ابر مردی که با رها بودن از شکم بارگی عدالت را به بشریت ارزانی نمود ، توفیق بهره مندی از کتاب ارجمند نهجالبلاغه این سرمایهی بزرگ و تالی قرآن کریم را به همگان عنایت فرماید .
( ترجمهی متن عربی از مترجم گرامی مرحوم حجه الاسلام محمد دشتی ( رحمهالله علیه ) اقتباس گردیده است .)
1.اصالت شکم بارگی در حیوانات
گرچه حیوانات همانند دیگر آفریدههای پروردگار ذکر و تسبیح خداوند را دارند ولی چون آنها دارای عقل و تکلیف نیستند اصالت در آنها شکم بارگی است و این که شکم خود را سیر کنند . در حالی که مؤمنین نباید اصالت را به شکم بدهند زیرا در این صورت آنها همانند حیوانات و پایینتر از حیوانات میشوند .( اولئک کالانعام بل هم ازل )(2)به این جهت امیر المؤمنین ( علیهالسلام ) دوستان خود را به این مطلب آگاه میکند که مبادا شما نیز همانند حیوانات در تلاش برای پر کردن شکم باشید و از هدف اصلی باز مانید .
الف ) خطبه 153
این خطبه را حضرت علی ( علیهالسلام ) در سال 36 هجری در مدینه به هنگام آماده نمودن مردم برای جنگ با شورشیان بصره ایراد فرمودند . در قسمت پایانی این خطبه چنین آمده است :«ان البهائم همها بطونها ؛ و ان السباع همها العدوان علی غیرها ؛ و ان النساء همهن زینه الحیاه الدنیا و الفساد فیها ؛ ان المتقین مستکینون . ان المؤمنین مشفقون . ان المؤمنین خائفون»؛همانا تمام حیوانات در تلاش پر کردن شکمند و درندگان در پی تجاوز کردن به دیگران و زنان بی ایمان تمام همتشان آرایش زندگی و فساد انگیزی در آن است ، اما مومنان فروتنند ، همانا مومنان مهربانند ، همانا مومنان از آینده ترسانند .
انسانی که مورد تکریم پروردگار است و حتی برای دفاع از جانهای دیگران تحمل سختی میکند این را به حیوانات و ویژگیهای آنان چه کار . و این انسان آرمانی را چه به فساد و تبه کاری .
ب : خطبه 175
گفتهاند این خطبه را حضرت در مدینه در حالی که به ستون مسجد تکیه زده بودند ایراد فرمودند :« 1- ایهاالناس غیر المغفول عنهم ، و تارکون الماء خوذ منهم . مالی اراکم عن الله ذاهبین ، و الی غیره راغبین ! کانکم نعم اراح بها سائم الی مرعی وبی ، و مشروب دوی ( روی ) ، و انما هی کالمالوفه للمدی لا تعرف ماذا یراد بها ! اذا احسن الیها تحسب یومها دهرها ، و شبعها امرها .» ؛ ای بی خبرانی که آنی مورد غفلت نیستید ، و ای ترک کنندگان فرامین الهی که از تمامی کارهایتان بازخواست میشوید ؛ شما را چه شده است که از خدای خود روی گردان و به غیر او گرایش دارید؟ چونان چهار پایانی که چوپان آنها را در بیابانی وبا خیز، و آبهایی بیماری زا رها کرده است . گوسفندان پروار را میمانید که برای کارد قصاب آمادهاند ولی خودشان نمیدانند . چه آن که هر گاه به گوسفندان با مقداری علف نیکی کنند یک روز خود را یک عمر میپندارند ، و زندگی را در سیر شدن شکمها مینگرند .
در این کلام نورانی ، حضرت مردم شکم پرست غافل از هدف خلق خویش را به چهار پایانی تشبیه نموده که هدف آنها فقط پر کردن شکم است و روزگار را به این میدانند که شکمشان را سیر کنند و از آیندهی خود بی خبرند . ولی انسانهای فرهیخته این چنین میگویند :
ج : نامه 45
همان گونه که گفتهاند این نامه را حضرت برای عثمان ابن حنیف که در یک مهمانی تشریفاتی حاضر شده بود فرستادند . در دو جای این نامه به موضوع مورد بحث ما اشاره فرمودهاند :( فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات ، کالبهیمه المربوطه ، همها علفها ، او المرسله شغلها تقممها ، تکترش من اعلافها ، و تلهو عما یراد بها ، او اترک سدی او امهل عابثا ، او اجر حبل الضلاله ، او اعتسف طریق المتاهه ؛ آفریده نشده ام که غذای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد ، چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف او ، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده ، و از آینده خود بی خبر است . آیا مرا بیهوده آفریدند ؟ آیا مرا به بازی گرفتهاند ؟ آیا ریسمان گمراهی به دست گیرم ؟ و یا در راه سرگردانی قدم بگذارم . )
2- ( از برابر دیدگانم دور شو ، سوگند به خدا رام تو نگردم که خوارم سازی ، مهارم را به دست تو ندهم که هر کجا خواهی مرا بکشانی ، به خدا سوگند ، سوگندی که تنها اراده خدا در آن است ، چنان نفس خود را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان ، هر گاه بیابم شاد شود ، و به نمک به جای نان خورش قناعت کند ، و آن قدر از چشمها اشک ریزم که چونان چشمهای خشک در آید ، و اشک چشمم پایان پذیرد . آیا سزاوار است که چرندگان فراوان بخورند و راحت بخوابند و گله گوسفندان پس از چرا کردن به آغل رو کنند . و علی نیز ( همانند آنان ) از زاد و توشه خود بخورد و استراحت کند ، چشمش روشن باد که پس از سالیان دراز ، چهار پایان رها شده ، و گله گوسفندان را الگو قرار دهد . )
رهایی از اسارت شکم به ارگی
هنگامی که انسان فرهیخته و مومن به مبدأ و معاد باور داشته باشد که شکم بارگی مانع رسیدن به هدف عالی انسانی است ، تلاش میکند که خود را از آن برهاند .اینجاست که حضرت علی ( علیهالسلام ) با چنین افرادی پیمان دوستی برقرار میکند و از آنها به نیکویی یاد مینماید . به این کلام نورانی حضرت توجه کنید :
حکمت 289
«کان لی فیما مضی اخ فی الله ، و کان یعظمه فی عینی صغر الدنیا فی عینه . و کان خارجا من سلطان بطنه ، فلا یشتهی ما لا یجد و لا یکثر اذا وجد .» ؛در گذشته برادری دینی داشتم که در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنیای حرام در چشمش بی ارزش مینمود ، و از شکم بارگی دور بود ، پس آن چه را نمییافت آرزو نمیکرد ، و آن چه را مییافت زیادهروی نداشت . »
اگر چه در این که آن دوستی که حضرت در این فراز به آن اشاره فرموده چه کسی است اختلاف است ، برخی گفتهاند ابوذر غفاری بوده و برخی دیگر عثمان ابن مظنون را نام بردهاند . ولی آن چه مهم است داشتن این ویژگیهاست که هر کس این حالات را داشته باشد دوست امیرالمؤمنین ( علیهالسلام ) میشود .در این حکمت ملاک دوست یابی برای حضرت علی ( علیهالسلام ) نیز مطرح است که یکی از آنها خارج بودن از شکم بارگی میباشد و در مقابل ، آن چه بر اندیشه و پویایی او فرمانروایی میکرده دین او بوده است .
استکبار و شکم بارگی
خطبه 192
در معرفی این خطبه گفتهاند این خطبه را حضرت ( علیهالسلام ) در حالی که سوار بر اسب بوده است فرمودهاند و به خطبهی « قاصعه » معروف است . قاصعه یعنی تحقیر کننده . حضرت در این خطبه آن چه را که در نظر مردم نادان ارزش داشته کوچک شمردهاند . و اما آن چه در این خطبهی شریفه مورد بحث است : «و لحوق البطول بالمتون من الصیام تذ للا» ؛ و روزه گرفتن و چسبیدن شکم به پشت عامل فروتنی است .
در فرازی از این خطبه ، حضرت به فلسفه برخی از فرامین الهی اشاره میفرمایند که یکی از آنها روزه گرفتن است . روزه عامل فروتنی در برابر پروردگار میباشد و لذا انسانهای شکم باره از این دستور خداوند فراریند و این همان استکبار است .
شکم بارگی آفت سیاست و عدالت
این موضوع در چند جای نهجالبلاغه به چشم میخورد :
الف ) خطبه 3
نام این خطبه « شقشقیه » میباشد . این خطبه برخی از رخدادهای مهم بعد از سقیفه ی بنی ساعده و صبر و تحمل شگرف حضرت را آشکار میسازد .اما آن چه از این خطبه مورد نظر است :«الیان قام ثلث القوم نافجا حضنیه فبین نثیله و معتلفه ، و قام معهبنو ابیه یخضو من مال الله خضمه الابل نبته الربیع ، الیان انتکث علیه فتله ، و اجهز علیه عمله و کبت به بطنته» ؛ تا آن که سومی به خلافت رسید ، دو پهلویش از پرخوری باد کرده ، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود ، و خویشاوندان پدری او از بنیامیه به پا خاستند و همراه او بیتالمال را خوردند و بر باد دادند ، چون شتر گرسنهای که به جان گیاه بهاری بیفتد ، عثمان آن قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگیخت ، و شکم بارگی او نابودش ساخت .
بله کسی که تمام عمرش را بین آشپزخانه و دستشویی گذرانده باشد نمیتواند عدالت را در جامعه زنده کند و نمیتواند یک سیاست مدار مورد پذیرش اسلام باشد زیرا حاکم اسلامی در مسائل سیاسی باید از حوزه دین و کیان جغرافیایی مسلمانان دفاع کند ولی هنگامی که مبتلا به شکم بارگی و پر خوری شد قدرت تفکر و اندیشه از او گرفته میشود و رخ میدهد آن چه برای عثمان و فرمانروایانی همانند او رخ داد
ب ) خطبه 57
در سال 40 هجری قمری حضرت با این جملات نسبت به آینده جهان اسلام بعد از خود چنین هشدار دادهاند : آگاه باشید پس از من مردی با گلوی گشاده و شکمی بزرگ بر شما مسلط خواهد شد ، که هر چه بیابد میخورد ، و تلاش میکند آن چه ندارد به دست آورد ، او را بکشید ولی هرگز نمیتوانید او را بکشید . آگاه باشید به زودی معاویه شما را به بیزاری و بد گویی من وادار میکند ، بد گویی را به هنگام اجبار دشمن اجازه میدهم که مایهی بلندی درجات من و نجات شماست ، اما هرگز در دل از من بیزاری نجویید که من بر فطرت توحید تولد یافتهام و در ایمان و هجرت از همه پیش قدم تر بودهام .
ج ) نامه 45
« و لو شئت لا هتدیت الطریق ، الی مصفی هذا العسل ، و لباب هذا المقح ، و النسائج هذا القز ، ولکن هیهات ان ، یقلبنب هوای ، و یقونی جشعی الی تخیر الاطعمه ، « و لعل بالحجاز اول یمامه من لا طمع له فالقرص ، و لا عهد له بالشبع او ابیت مبطانا و حولی بطون غرثا و اکباد حری ، او اکون کما قال القائل: و حسبک داء عن تبیت ببطنه و حولک اکباد تحن الی القد» ؛ من اگر میخواستم میتوانستم از عسل پاک ، و از مغز گندم ، و بافتههای ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم ، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد ، و حرص و طمع مرا وادارد که طعامهای لذیذ برگزینم ، در حالی که در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد ، و یا هرگز شکمی سیر نخورد ، و یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکمهایی که از گرسنگی به پشت چسبیده ، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد ، یا چنین باشم که شاعر گفت :این درد تو را بس که با شکم سیر بخوابی و در اطراف تو شکمهایی گرسنه و به پشت چسبیده باشند .)باور داریم که اگر مسلمانان صدر اسلام بیعت شکنی نکرده بودند و حکومت با صفای اسلام را بعد از خاتمالانبیاء ( صلی الله علیه و آله ) ، به دست جانشین به حق او ، امیرالمؤمنین ، حضرت علی ابن ابیطالب ( علیه آلاف التحیه و الثناء) سپرده بودند روزگار خوشی را برای مسلمانان و بلکه بشریت شاهد بودیم ولی افسوس که تلاش دنیا طلبان از سویی و سکوت بی خردانه از سوی دیگر ارمغانی جز ظلم و ستم و فقر و نادانی نداشت . به امید ظهور هر چه سریعتر فرزند عزیزش حضرت بقیه الله ( ارواحنا فداه ) و آیندهای روشن برای جهان . انشاء الله
ب ) خطبه 193
این خطبه در ویژگیهای متقین ایراد گردیده است . قسمتی از این خطبه چنین میباشد :«تراه قریبا امله ، قلیلا لله ، خاشعا قلبه ، قانعه نفسه ، منزورا اکله ، سهلا امره ، حریزا دینه ، میته شهوته ، مکظوما غیظه . الخیر منه مامول و الشر منه مامون » ؛ پرهیزگار را میبینی که : آرزویش نزدیک ، لغزیش هایش اندک ، قلبش فروتن ، نفسش قانع ، خوراکش کم ، کارش آسان ، دینش حفظ شده ، شهوتش در حرام مرده ، و خشمش فرو خورده است . مردم به خیرش امیدوار و از آزارش در امانند.
نتیجه گیری :
بنابر آن چه بررسی شد به این نتیجه رسیدیم که حضرت علی ( علیهالسلام ) از شکم بارگی به عنوان یک صفت رذیله یاد میکند و این که اگر آدمی به این خوی مبتلا شود از حرکت پویا و تکاملی باز میماند ؛ علاوه بر اینکه به بیماری جسمی دچار میشود به بیماری روحی – روانی و اخلاقی نیز گرفتار میگردد . امیدواریم با توجه به آگاهی از آثار شوم این صفت آن در پناه پروردگار جهان از مبتلا شدن به آن محافظت شویم .
«اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب ، عبدک و اخی رسولک ، الذی انتجبته بعلمک ، و جعلته هادیا لمن شئت من خلقک ، و الدلیل علی من بعثته برسالاتک و دیان دین بعدلک ، و فصل قضائک بین خلقک ، و المهیمن علی ذلک کله ، و السلام علیه و رحمه الله و برکاته .»
پی نوشت ها :
1.سیمای نهجالبلاغه ، محمد مهدی علیقلی ، چاپ 1374
2. سوره اعراف آیهی 179
بخش نهجالبلاغه تبیان
منبع : شیعه اسلام