تبیان، دستیار زندگی
استعاره‌ها بر نگاه ما، فکر ما و تصمیم‌های ما و دیگران اثر می‌گذارند؛ اثر جدی و عمیق و گاه بسیار پنهان.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افشای پشت پرده زبان


استعاره‌ها بر نگاه ما، فکر ما و تصمیم‌های ما و دیگران اثر می‌گذارند؛ اثر جدی و عمیق و گاه بسیار پنهان.


افشای پشت پرده زبان

یادداشتی از کورش علیانی* :

ما گاهی و اصلا راستش را بخواهید خیلی وقت‌ها برای فهماندن یا فهمیدن چیزی از واژه‌هایی استفاده می‌کنیم که به چیز دیگری مربوط است مثلا می‌گوییم «بپر یه روزنامه بگیر بیا» و از واژه «پریدن» که مختص پرندگان است برای فهماندن راه رفتن سریع آدم استفاده می‌کنیم یا مثلا می‌گوییم «من از لای جمعیت شناکنان خودم را به دوستانم رساندم»، «شنا» مربوط به حرکت در آب است نه حرکت بین آدم‌ها. مثال کم نیست، «جوانه زدن فکر نو در ذهن» و بسیاری مثال‌های دیگر.

فرض کنیم این «استفاده از واژه‌های مربوط به چیزی برای فهمیدن یا فهماندن چیزی دیگر» را استعاره بنامیم. این استعاره‌ها آن قدر زیاد هستند که عملا کم‌تر چیزی بدون استعاره می‌گوییم یا می‌نویسیم. استعاره‌ها به ما کمک می‌کنند منظور یکدیگر را بفهمیم. در عین حال ما اغلب یادمان می‌رود که استعاره واقعیت نیست و تنها ابزاری برای فهم و تفاهم است. اگر حواسمان نباشد و استعاره‌ها را واقعیت ببینیم (که اغلب ناخودآگاه چنین می‌کنیم) آن وقت استعاره‌ها هستند که فهم ما را شکل می‌دهند نه خود واقعیت‌ها.

یک زبان شناس مشهور (جرج لیکاف)، سی و یک سال پیش از این، کتابی نوشت به نام «استعاره‌هایی که به وسیله آن‌ها زندگی می‌کنیم». لیکاف وقتی آن کتاب را نوشت سی و نه ساله بود، اسم و رسمی نداشت و مدتی بود با استاد خیلی مشهورش چامسکی بر سر استعاره و اهمیتش اختلاف نظر پیدا کرده بود.

لیکاف در کتابش گفت «استعاره‌هایی که به کار می‌بریم دستگاه مفهومی ما را شکل می‌دهند» یعنی این استعاره‌ها روی فهم ما از چیزها اثر عمیق و باورنکردنی‌ای می‌گذارند. او می‌گوید تمام روند فهم ما در زندگی مثال‌های این اثر هستند اما از این دیدگاه افراط‌گونه که بگذریم، مثال‌های این اثر را آسان می‌توان پیدا کرد.

یک زبان شناس مشهور (جرج لیکاف)، سی و یک سال پیش از این، کتابی نوشت به نام «استعاره‌هایی که به وسیله آن‌ها زندگی می‌کنیم». لیکاف وقتی آن کتاب را نوشت سی و نه ساله بود، اسم و رسمی نداشت و مدتی بود با استاد خیلی مشهورش چامسکی بر سر استعاره و اهمیتش اختلاف نظر پیدا کرده بود.

مثال اول: ما برای «فکر نو» دست کم دو استعاره می‌شناسیم؛ «جوانه» و «جرقه». کسی که فکر نو را جوانه ببیند، طبیعتاً تصورش این خواهد بود که باید این جوانه را مراقبت کرد و شرایط مناسب را برایش فراهم کرد تا طی زمان، آرام آرام بشکفد و رشد کند و نهایتا ثمر بدهد اما کسی که فکر نو را جرقه ببیند، طبیعتاً گمان می‌کند این درخشش تنها یک لحظه دوام دارد و اگر در آن لحظه سوخت کافی به این درخشش نرسد خاموش می‌شود و اگر سوخت کافی برسد، نتیجه (مثلا چیزی شبیه گرما و نور) می‌دهد. استعاره جوانه ما را دعوت به مراقبت و صبوری می‌کند و استعاره جرقه به سرعت و غنیمت شمردن فرصت.

مثال دوم: برای جامعه‌ای که از هنجارهای اجتماعی دورافتاده یا مشکلاتی دارد، چه استعاره‌هایی می‌شناسیم؟ «جامعه بیمار» اولین این استعاره‌هاست. طبیعتاً جامعه بیمار ما را به تصوری پزشکانه می‌کشد. ما برای جامعه بیمار دنبال طبیب حاذق، داروی شفابخش، پرستار مشفق و اگر لازم شد جراحی‌ای خونین اما نجات‌دهنده می‌گردیم. استعاره جامعه بیمار ما را به فهرست کردن نشانگان و یافتن مرض و درمان آن با نسخه پزشک مجرب می‌کشاند.

کورش علیانی

همین جامعه از هنجار بیرون افتاده مثال قبل را اگر با استعاره «جامعه ویرانه» توصیف کنیم، این استعاره ما را به توصیفات معمارانه می‌کشد. ما به دنبال نقشه ساخت و تخریب بازمانده‌های غیر مفید و بنا نهادن اصولی پایه‌های جامعه آینده و رعایت ضوابط اصولی و ایمنی ساخت جامعه و یافتن معمار و مهندس آگاه و باسلیقه و چنین چیزهایی خواهیم بود. می‌بینید که این استعاره‌ها جاهایی به هم نزدیک و شبیه می‌شوند و جاهایی از هم دور می‌شوند.

باز همین جامعه مفروض را می‌توان با استعاره «جامعه اسقاط» توصیف کرد. این استعاره ما را به سمت از رده خارج کردن، گرفتن وام، و خریدن یک نمونه نو و دادن قسط‌های متوالی راه می‌برد.

استعاره‌ها بر نگاه ما، فکر ما و تصمیم‌های ما و دیگران اثر می‌گذارند؛ اثر جدی و عمیق و گاه بسیار پنهان. معلمی که در توصیف شاگردش این استعاره را در ذهن دارد که «مثل بز زل زده به من»، مادر یا پدری که توصیفش از فرزندش این است که «عسل من»، مسئول اجرایی‌ای که توصیفش از حل یک مشکل اجتماعی «مهندسی این پدیده» است، نماینده مجلسی که اقناع مخالفان یا رای آوردن موافقان را «پیروزی خود و شکست آنان» می‌بیند، باید بداند که اگر این استعاره‌ها را با استعاره‌هایی دیگر عوض کند، لاجرم نگاهش نیز عوض خواهد شد و‌ای بسا آن نگاه دیگر از این یکی کم‌ضررتر، مفیدتر یا کارسازتر باشد.

پی‌نوشت:

* کورش علیانی، محقق و فعال رسانه‌ای، دبیر تدوین مجموعه كتاب‌های "یادگاران" و "روزگاران" انتشارات روایت فتح؛ نامِ آشنایی که در شناسنامه‌ی تعداد زیادی از کتاب های دفاع مقدس دیده‌ایم. او حدود ده سال در موسسه‌ی روایت فتح در رده‌های مختلف مانند نویسنده و ویراستار و مدیر انتشارات فعالیت کرده است. علیانی همچنین داور  جشنواره‌ی ربع قرن کتاب دفاع مقدس بوده و  یکی از آثارش در کتاب سال دفاع مقدس مورد تقدیر قرار گرفته است.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منابع: تهران‌امروز، ایبنا، ایکنا