تبیان، دستیار زندگی
ما دو تعبیر در روایاتمان داریم؛ یکی حبّ «لِلّه» داریم و یکی حبّ «فِی‏الله». حبّ لله یعنی این‌که من تو را برای خاطر خدا دوست دارم. حبّ فِی‏الله یعنی این‌که من تو را فی‏سبیل‏الله و در راه خدا دوست دارم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حبّ لِلّه و حبّ في‏الله1
حب لله و حب فی الله

ما دو تعبير در رواياتمان داريم؛ يکي حبّ «لِلّه» داريم و يکي حبّ «فِي‏الله». حبّ لله يعني اين‌که من تو را براي خاطر خدا دوست دارم. حبّ فِي‏الله يعني اين‌که من تو را في‏سبيل‏الله و در راه خدا دوست دارم.

محور محبّت‏ها

همه ما مي‌دانيم که در دنيا و در وجود ما اکسير عجيبي وجود دارد به نام عشق و محبت که آن را به هر مسي مي‌زني، طلا مي‌شود. عمده اشتباه مطلب اينجاست که بين انواع عشق و محبت، غالبا تفاوتي ذکر نمي شود به گونه‌اي که برخي مواقع، از عشق سخن به ميان مي‌آيد با انبوهي از آلام و انتقادات و يا به قول معروف (پدر عشق بسوزه).

در مقابل، بسياري هم پيوسته در مدح و منقبت اين پديده سخن مي‌گويند.عشق را بهترين و اساسي ترين شاکله زندگي انسان مي دانند و معتقدند اگر عشق نباشد، نمي شود زندگي کرد.

مساله مهم اينجاست که اين اختلاط و ابهام درباره عشق و محبت بايد تبيين شود. به بيان ديگر، بايد عاشق شد ولي به عشق جهت بخشيد. درست مثل ابزاري که ما در زندگي روزمره از آن استفاده مي کنيم.

يکي از چاقو براي دريدن و پاره کردن و هجوم استفاده مي‌کند، ديگري با آن جان يک بيمار را نجات داده و آن را از مرگ حتمي مي‌رهاند. داستان عشق نيز از همين قرار  است.

محبّت، خودش محور مي‏خواهد و دليلي خاصّي موجب مي‌شود که انسان از چيزي يا کسي خوشش بيايد. محور محبّت در انسان، به‌طور کلّي يا يک امر مادي است و يا يک امر معنوي است. لذا ما وارد اين بحث شديم که محبّت پايدار، رفاقت پايدار را در پي دارد. لذا اگر محور رفاقت و دوستي الله تعالي باشد، يعني محور رفاقت جنبه‏هاي معنوي باشد، اين محبّت اين پايدار است. امّا اگر محور، امور مادي باشد، اين محبّت ناپايدر است. من رواياتي را نيز در اين رابطه مطرح کردم و گفتم که در روايات هم اين معنا مطرح شده است.

حتّي اين پيوند رفاقتي، از نظر قدرت و بُرد، با پيوندهايي که انسان در اين عالم دارد، نسبت‏سنجي مي‏کنند. در ميان پيوندهاي انسان با موجودات عالم، نزديکترين و قوي‏ترين پيوند، به‌طور معمول و غالب پيوند نسبي است. مثلاً پيوند پدر و فرزند، يک پيوند نسبي است و از قوي‏ترين پيوندها است. امّا وقتي که ما در باب محبّت وارد مي‌شويم، مي‌بينيم که اگر پيوندي بر اساس محبّت و حول محور دوستي ايجاد شود، از پيوند نَسَبي هم اَقوي مي‌شود و بُردش نيز بيشتر خواهد بود. علي(عليه‌السلام) در روايتي پيرامون دوستي و پيوندي که محور و سببش «الله تعالي» ‏باشد، مي‏فرمايد: «المودّةُ لله أقربُ نَسَبٍ».

حبّ لِلّه و حبّ في‏الله

ما دو تعبير در رواياتمان داريم؛ يکي حبّ «لِلّه» داريم و يکي حبّ «فِي‏الله». حبّ لله يعني اين‌که من تو را براي خاطر خدا دوست دارم. حبّ فِي‏الله يعني اين‌که من تو را في‏سبيل‏الله و در راه خدا دوست دارم. اين دو تفاوت‏هايي با هم دارند، امّا هر دو از يک چشمه مي‌جوشند. تعبيرات مختلف است، امّا يک چيز بيشتر نيست. هر دوي اينها در باب رفاقت، در روايات ما وارد شده است. مجموعه روايات به ما مي‌گويد رفاقت‏هايتان لِلّه و فِي‌الله باشد. رابطه‏هايتان با ديگران را، بر اين محور تشکيل دهيد، چون محور اين روابط محبّت است و محبّت يعني دل‌بستگي.

برخوردهاي اجتماعي زودگذر است. مثلاً ما با کسي که رفيق نيستيم و به عنوان مشتري در مغازه آمده است، کار داريم ولي دل‌بستگي نداريم. اين روابط عادي اجتماعي است. امّا در جايي که با کسي رفاقت داريم، مسأله فرق مي‌کند. دوستي يعني جايي که محبّت مطرح مي‏شود؛ جايي که من مي‏خواهم دل‏بستگي درست کنم. اينها را با هم اشتباه نکنيد. روايات ما مسأله حبّ لِلّه و حبّ فِي‏الله را مطرح مي‏کنند، لذا اين دو رابطه با هم فرق دارد. آن‌چه مورد تأکيد واقع شده دوستي لِلّه و پيوند في‏الله است و اين رابطه از پيوند نسبي هم نزديک‌تر و قوي‌تر است. «المودّةُ لله أقرَبُ نَسَبٍ».

محکمترين پيوند

تعبير ديگري در اين رابطه وجود دارد که حضرت مي‌فرمايند: «المودّةُ فِي اللهِ آکَدٌ مِن وَشِيجِ الرَّحِمِ».  محبّت در راه خدا، محکم‌تر از پيوند نسبي است. «وشيج» يعني پيوستگي خويشاوندي؛ يعني رابطه قوي ميان پدر و فرزند، يا مادر و فرزند که به‌طور معمول قوي‏ترين رابطه است، پيوستگي‏اش از محبّت في‏الله بيشتر نيست. به عنوان مثال در طول تاريخ خصوصاً در صدر اسلام، بسيار اتفاق افتاده که افرادي اسلام مي‌آوردند در حالي که خويشاوندان نزديکشان با اسلام مخالف بودند. هرچه هم که آنها را نهي مي‌کردند و با آنها مبارزه مي‏کردند، باز هم دست از پيغمبر برنمي‏داشتند.

اين‌که علي(عليه‌السلام) مي‌فرمايد دوستي براي خدا و در راه خدا، محکم‌ترين پيوند است، يعني همين؛ يعني آنها دوستي براي خدا را بر دوستي پدر و مادر ترجيح مي‌دادند و از رسول خدا دست برنمي‏داشتند. چون حبّشان في الله بود. پس حبّ و دوستي اين‌طور در بينش انسان تأثير مي‌گذارد که انسان براي ديني که پذيرفته و برايش جا افتاده است، اين‌طور استقامت کند و حتّي در برابر خانواده و خويشان خود، بايستد.

اينها اگر دست از پيغمبر بر نمي‌داشتند به خاطر حبّ في الله بود، وگرنه پيغمبر اکرم هيچ کس را با ابزارهاي مادي، به خودش جذب نمي‌کرد. پيغمبر چنين کارهايي نکرده بود و در هيچ‌جاي تاريخ هم چنين مطلبي نقل نشده است که پيغمبر کسي را به خودش جذب کند. هم خودش گرسنه بود، هم کساني که اطرفش بودند؛ سنگ به شکمشان مي‏بستند تا جلوي گرسنگي‌شان را بگيرند. ياران حضرت، پيغمبر را لله و في‌الله دوست داشتند و نسبت به اسلام بينش پيدا کرده بودند، که اين‌طور ايستادگي مي‌کردند.


برگرفته از سخنان آيه الله شيخ مجتبي تهراني

تهيه و فرآوري: محمد حسين امين