نظریه تکامل و متکلمان مسیحی
مواجهۀ متکلمان مسیحی با نظریۀ تکامل(فرگشت)
در مقالۀ پیشین ضمن اشاره به نظریه فرگشت(تکامل) گفتیم که چرا از نظر برخی این نظریه با آموزههای دینی در تعارض است. یکی از مهمترین دلایل این تعارض را میتوان در این نکته جست که نظریۀ فرگشت امتیاز و تفاوتهای بنیادین انسان با سایر حیوانات را از بین میبرد.
بسیاری از امتیازاتی که دیدگاه دینی آنها را عطیۀ الهی معرفی میکرد در دیدگاه داروینیستی با نظریۀ انتخاب طبیعی تبیین و توجیه میشود. چارلز داروین که در پرتو دانش دیرین شناسی، دانش تشریح و دانش جنین شناسی، به مطالعه اسکلتهای فسیل شده موجودات حیوانی، استخوان بندی حیوان و انسان و نحوه رشد جنین پرداخته و بدین نتیجه رسیده بود که آدمی از بعضی حیوانات اشتقاق یافته است.
مواد غذایی و امکانات زندگی محدود است. قویترها میمانند و ضعیفترها از بین میروند. تمایزها از طریق وراثت به نسل بعدی منتقل میشوند و شکل کاملتری را پدید میآورند و تمام این تغییرات اتفاقی میباشند و در دامن طبیعت به وجود میآیند و خواست و تلاش خود حیوان در آنها دخالتی ندارد. الگوی رفتاری انسان با سایر موجودات در طبیعت تفاوت بنیادینی ندارد. از آنجا که انسان همانند دیگر موجودات یک موجود طبیعی است، الگوی رفتاری او همان الگوی موجودات طبیعی است. در واقع این نظریه انسان را از مقام شامخ خود به زیر کشید. به همین دلیل این نظریه برای دی نداران خطرناک پنداشته شد.
به نظر این عده از متکلمان نظریه تکامل با آنچه کتاب مقدس و اهل کتاب به طور کلی درباره ماهیت و سرنوشت انسان مطرح میکنند ناسازگار است لذا اندیشهای ملحدانه است. به اعتقاد آنها هر چند تحولات گستردهای در سیر تکوینی حیوانات رخ داده است، نمیتوان گفت انسان همانا میمون تکامل یافته است. نظریۀ تکامل با توسل به انتخاب طبیعی میبایستی تمامی امتیازات انسانی از قبیل قوای عقلانی و حس اخلاقی و ... را توجیه و تبیین کند. از نظر این عده، انتخاب طبیعی نمیتواند قوای دماغی عالیتر انسان را توجیه کند. از سویی برخی از قوای شکوفا شده انسانی هست که نقشی در حیات انسانی ندارند و به همین دلیل نمیتوان وجود آنها را با نظریۀ انتخاب طبیعی تبیین کرد. استعدادهای هنری و ذوقی و اخلاقی انسان از این قبیل قوای انسانی هستند.
یکی دیگر از این راه حلها قبول دوگانه انگاری روح و بدن است. برخی دیگر از متکلمین مسیحی (که غالب متعلق به مسیحیان کاتولیک هستند) معتقد بودند روح یک امر مجرد است و نمیتواند مشمول نظریۀ تکامل قرار گیرد. آنچه تغییر میپذیرد بدن و جسم است و نه روح انسانی
البته همانطور که در مقالات پیشین اشاره کردیم همه دی نداران در این زمینه یکصدا نبودند. برای مثال، در دنیای غرب و در میان مسیحیان کاتولیک، برخی با این نظریه مخالفت کردند و برخی تلاش کردند راه حل دیگری ارائه کنند. نمیتوان از نظر دور داشت که نظریۀ فرگشت به دلیل طنین ضد دینی خود، از همان ابتدا مورد پذیرش قرار نگیرد. در نگاه نخست، این نظریه در تقابل با نظریه خلقت قرار دارد.
دی نداران برای سالهای متمادی به تدریس و تعلیم داستان هبوط حضرت آدم پرداخته بودند و خلقت خاص آن مورد اشاره قرار میدادند. بر پایه موزههای کتب مقدس، خداوند، آدم را از خاک آفرید و با دمیدن روح، او را زنده ساخت و حوا را از دنده چپ او آفریده و سپس هر دو را در باغ عدن سکنی داده است. به دلیل گناه و سرپیچی به این دنیا وارد شدند و ... .
به نظر میرسید که نظریۀ فرگشت همین نقطه را مورد هدف قرار داده است. اما به مرور زمان و تقویت این نظریه توسط شواهد علمی دی نداران تلاش کردند که از راههای دیگری (غیر از انکار و رد نظریۀ فرگشت) به حل این مسئله بپردازند. برخی(که غالب متعلق به مسیحیان پروتستان هستند) معتقد شدند که گزارههای کتاب مقدس در صدد بیان مطالب علمی نیستند. این گزارهها به طور سمبلیک بیان شدهاند.
یکی دیگر از این راه حلها قبول دوگانه انگاری روح و بدن است. برخی دیگر از متکلمین مسیحی (که غالب متعلق به مسیحیان کاتولیک هستند) معتقد بودند روح یک امر مجرد است و نمیتواند مشمول نظریۀ تکامل قرار گیرد. آنچه تغییر میپذیرد بدن و جسم است و نه روح انسانی. از این نظرگاه، خداوند از طریق تکامل، جسم را آمادۀ پذیرش روح میکند. به این ترتیب، نظریهای که در ابتدا یک نظریه ضد دینی به شمار میرفت در تفسیر گزارههای دینی بکار گرفته شد. نظریۀ تکامل نظریهای درباره جسم فیزیکی است و نه روح مجرد. به این ترتیب نه لازم است با یک نظریۀ مقبول علمی درگیری اعتقادی ایجاد کرد و نه لازم است که گزارههای دینی را سمبلیک دانست. آنچه مورد تحقیق علمی است جسم انسان است نه روح. بنابراین میتوان حقیقت انسان را حقیقتی الهی دانست و در عین حال نظریۀ داروین را پذیرفت. از سویی، ضرورتی ندارد که گزارههای کتاب مقدس از نوع تمثیلی دانسته شود. پاپ نیز در سال 1950 با توجه به همین دیدگاه منشوری ارائه کرد که بر تمایز میان روح و بدن تاکید داشت. این منشور تاکید میکند که روح آفریدۀ مستقیم خداوند است و تحت شمول نظریۀ تکامل قرار ندارد و نظریه تکامل بدن نیز زیانی به دیدگاه دینی نمیرساند.
علیزاده
بخش اعتقادات تبیان
منابع:
1. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاء الدبن خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی، 1362.
2. جعفری،محمدتقی،بدون تاریخ،آفرینش و انسان،انتشارات ولی عصر،تهران.
3. سبحانی،جعفر،بدن تاریخ،داروینیسم یا تکامل انواع،انتشارات توحید،قم.
4. سحابی،یداله،1346،خلقت انسان،شرکت سهامی چاپ،تهران.