تربیت اثربخش 1-3
دوستان عزیز تا به اینجا رسیدیم که معلم باید تشخیص دهد که مسأله مربوط به دانشآموز است یا، خودش؟
حال این سؤال مطرح میشود که اگر مسأله برای دانشآموز باشد، معلم باید چه کار کند؟
در ابتدا مثالهایی را ارائه میدهیم تا بحث روشنتر شود.
مواردی مانند:
مواردی مانند اینها پیامهایی هستند که دانشآموزان میفرستند که جایی عیب دارد یا گرفتار مشکلی هستند. در برابر اینها امکان دارد معلم چه برخوردهایی بکند.
امیدوار باشد که مسأله خودش حل میشود.
به شاگرد نگوید، مسأله آن ها ربطی به کلاس ندارد.
رفتار شاگرد را با تهدید و تنبیه سرکوب کند.
به امید بهبود مشکلات، تقاضای انتقال شاگرد به مدرسه دیگر را بکند.
رفتارهایی که در بالا لیست شد یا مشابه آن ها، معمولاً از سوی معلمین انجام میگیرد. ولی چرا این رفتارها از سوی معلمین صورت میگیرد، بعضی از مواردی که ممکن است در نوع رفتار معلم تأثیرگذار باشد بدین قرارند:
بعضی از معلمین تمایل ندارند به صورت فردی وارد مشکلات شاگرد شوند.
بعضی نمیدانند آیا مشاوره جزء وظایف آن ها است یا نه؟
بعضیها، در نظر گرفتن مشکلات دانشآموزان را با اهداف مدرسه در تناقض میبینند.
بعضیها میگویند مسائل دانشآموزان باید در خانه جا بماند.
ولی در واقع میبینیم این مسائل با دانشآموز به مدرسه آورده میشود و مخل فرآیند یادگیری میگردد.
وقتی دانشآموزی دارای مسأله است و باری از احساسات شدید یا غم و غصه را به دوش دارد چه عواقبی ممکن است برای او داشته باشد.
افکار منفی به سراغ او بیاید مانند «من کنار گذاشته شدهام»، «دارای ارزش نیستم»، «مورد محبت نیستم».
مخاطرات اینچنینی باعث میشود که در انجام کارهای مدرسه، نقصان به وجود آید و تلاشهای معلم برای تدریس به بنبست برسد.
بنابراین میبینیم که نیاز است به مسائل دانشآموزان پرداخته شود. با این وجود، وقتی معلم میخواهد به بچهها کمک کند، دانشآموزان به ندرت احساس میکنند که کمکی دریافت کردهاند و معلم هم به ندرت احساس میکند، وجودش مفید بوده است.
چرا این اتفاق میافتد؟
بعضی از معلمین میگویند در چنین مواقعی احساس عدم لیاقت در کمک کردن میکنند و همچنین احساس طرد شدن از سوی دانشآموزان دارند.
شکست معلمین در کمک به حل مسائل دانشآموزان
عزیزان فکر کردهاید چرا با این همه دلسوزی که نسبت به شاگردانتان دارید و کمکهایی که در مواقع گرفتاری برای دانشآموزان انجام میدهید ولی شکست میخورید؟
این مسأله میتواند به دلایل زیر باشد:
معلمین فقط در مواقع گرفتاری به علایم و اشارات دانشآموزان توجه میکنند و تشخیص در این هنگام، کافی نمیباشد.
بعضی از معلمین نمیدانند، چگونه پاسخی مناسب بدهند.
در تشخیص اینکه مسأله برای دانشآموز است یا معلم دچار مشکل میشوند.
استفاده از زبان عدم پذیرش وقتی دانشآموز مسأله دارد.
با مثالی نکات بالا را بررسی میکنیم:
فرض کنید در کلاس شما، دانشآموزی وجود دارد که هنگام درس، دچار خیال بافی است، در این مورد چه کسی دارای مشکل است؟
اکثر معلمین میگویند مشکل مال معلم است.
چرا معلمین اینگونه تصور میکنند در صورتی که این مشکل، مخل امر تدریس نیست.
این پاسخ را میدهند.
برای تشخیص این که مشکل مال کیست، پنجره چهارگوش را بکشید و مشکل دانشآموز را در پنجره قرار دهید.
در اینجا میبینید مشکل مال دانشآموز است. آن گاه پاسخ مناسب میدهید.
ولی معلمینی که فکر میکنند که مشکل مال معلم است، پاسخی نادرست میدهند. آن ها شروع به فرستادن پیامهایی به دانشآموزان میکنند تا به او بفهمانند خیالبافی او قابل پذیرش نیست و باید تغییر کند.
و باید به گونهای عمل کند که گویی مسألهای ندارد و اینجاست که از زبان «عدم پذیرش» استفاده میکنند. در صورتیکه از آن باید زمانی استفاده کرد که رفتار دانشآموز برای معلم مسألهساز است.
زبان عدم پذیرش، سد راه ارتباط بیشتر با دانشآموز است و حل مشکلات را آسان نمیکند و موجب عقبگرد رابطه معلم - شاگردی میشود.