شیر یزدان ، چشم خونین باز كرد
با حبیب خویش ، شرح راز كرد
گفت: اى بر عالم امكان، امیر!
خاك و خون از پیش چشمم باز گیر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1390/04/13
لطف كن اى یوسف آل رسول
شیر یزدان ، چشم خونین باز كرد
با حبیب خویش ، شرح راز كرد
گفت: اى بر عالم امكان، امیر!
خاك و خون از پیش چشمم باز گیر
بو (1) كه چشمى باز دارم سوى تو
وقت رفتن ، سیر بینم روى تو
عذرها دارم من اى دریاى جود!
كه دو دستى بیش در دستم نبود
لطف كن اى یوسف آل رسول
این بضاعت كن ز اخوانت، قبول
گفت: خوش باش اى سلیل مرتضى
دست، دست توست در روز جزا
دل قوى دار اى مه پیمان درست
كه ذخیره محشر من ، دست توست
چون به محشر، دوزخ آید در زفیر
این دو دست صد آدمى را دستگیر
بخش سیره و عترت تبیان
پی نوشت:
1- باشد
شیخ محمد تقى تبریزى (نیر) (ره)