آزادی به سبک اسلامی
امروز آزادی شعار تمام طبقات و افراد شده و اینقدر شعار قرار گرفته که ارزش این کلمه به کلی از میان رفته است شعار دادن بهنام آزدی کار آسانی است اما آیا با شعار تنها آزادی برای بشر پیدا میشود؟
اسلام و حدود آزادی
«اسلام میگوید لا اله الا الله. اسلام از نفی شروع میکند و به اثبات میرسد، نفی و اثباتی که توأم با یکدیگر است. این جمله لا اله الا الله که همه ی حروف آن را «لام» و «الف» و «ه» تشکیل میدهد و دوازده حرف بیشتر نیست، سلب است و ایجاب (لا اله سلب است و الاّ الله ایجب)، نفی است و اثبات، عصیان است و تسلیم. نیمی از آن عصیان و تمرد است، نسیم دیگر تسلیم، نه است و آری. آزادی است و بندگی: قسمت اولش آزادی است قسمت دومش بندگی و عبودیت، آزادی از غیر خدا و بندگی ذات حق». (پانزده گفتار – ص 81)
چرا نمیتوانیم بطور مطلق آزاد باشیم؟
«بشر نمیتواند آزاد مطلق باشد... نه تنها بشر هیچ موجودی جز ذات حق – که واجب الوجود است و تحت تسلط هیچ علتی نیست، هیچ قوه ای بر او حکومت نمیکند.... اما ما همین جا که نشسته ایم هزاران محکومیت داریم، ما محکومیم در مقابل این هوا، به این هوا نیازمند هستیم هوا نباشد ما نیستیم، ما محکومیم به این زمین. اگر این زمین نباشد ما نیستیم... هزاران نیازمندیهای بدنی داریم، ما تابع آنها هستیم. و اما نیازمندهایهای روحی. انسان موجودی است که به اصطلاح فاعل بالقصد است، هرکاری که میکند تحت تأثیر یک انگیزه ی خارج از وجود خودش میکند، لذتی یا دفع الهی را میخواهد. محال است که انسان کاری را بکند و در آن کار خودش بر وجود انسان حکومت بکند حکومت او عین آزادی است و آن حکومت، دیگر برای او بردگی و اسارت و محکومیت و ذلت و سرافکندگی نیست خداست یعنی انسان بنده ی خدا باشد» (همان – ص 82)
«این است که تعلیمات اسلام از اینجا شروع میشود و به همین دلیل است که اسلام توانست آزادی واقعی به مردم و بشریت بدهد.» (همان – ص 83)
قرآن کریم در هزار و چهارصد سال پیش چنین آیه ای را عنوان میکند، آیه ای که پیغمبر اکرم(ص) وقتی خواست بخشنامه و به اصطلاح متحدالمآل صادر کند و برای سران جهان آن روز بفرستد، آنگاه که خطاب به ملتهایی که اهل کتاب بودند مینوشت این آیه را انتخاب کرد. بگو ای مردمی که خودتان را پیرو یک کتاب آسمانی میدانید! بیایید جمع بشویم روی یک عقیده و فکر، آن فکری که برای ما و شما همه علی السّویه خوب است، چه فکری؟ یگانگی خدا. غیر از خدا هیچ موجودی را پرستش نکنیم
آیا شعار آزادی کافی است؟
«امروز آزادی شعار تمام طبقات و افراد شده و اینقدر شعار قرار گرفته که ارزش این کلمه به کلی از میان رفته است شعار دادن بهنام آزدی کار آسانی است اما آیا با شعار تنها آزادی برای بشر پیدا میشود؟ .... آیا با هر تعلیم و تربیتی میشود آزادی را برای بشر تأمین کرد؟ اعلامیه جهانی حقوق بشر این جور خیال میکند میگوید سر منشأ تمام فسادها، خونریزی ها ..... این است که افراد بشریه یکدیگر احترام نمیگذارند. میگوییم بسیار خوب. حال چکار بکنیم که افراد بشر به آزادی یکدیگر احترام بگذارند؟ میگوید از اول به افراد بشر این جور تعلیم و تربیت بکنید، مرتب بگویید به آزادی یکدیگر احترام بگذارید، دیگر بعد به آزادی همدیگر احترام میگذارند. مگر چنین چیزی ممکن است؟!» (همان- ص 84)
اشتباه جهان امروز
«جهان امروز از طرفی از رفتن انسان را پایین میآورد، اعتقاد به خدا ایمان به خدا را که پایه ی اصلی آزادی است متزلزل میکنند..... انسان را به صورت یک موجود سودجو و سودطلب و منفعت طلب در میآورد، و از طرف دیگر همین انسان را که فلسفه ی زندگی رو را سودجویی و منفعت طلبی میداند و معرفی میکند یک حیوان تکامل یافته یعنی حیوانی که با حیوانات دیگر چندان فرقی ندارد و یک درجه حیوانتر از آنها معرفی میکند و زندگی را هم تنازع بقا میداند و جز تنازع بقا چیز دیگری نمیداند، آنگاه از ایشان توقع دارد که به آزادی و حیثیت انسانی و شرافت و حقوق دیگران احترام بگذارد مگر ممکن است؟! (همان - ص 86)
نمونه ای از شعارهای اسلام
- شعارهای آزادی در قرآن و حدیث
«قرآن کریم در هزار و چهارصد سال پیش چنین آیه ای را عنوان میکند، آیه ای که پیغمبر اکرم(ص) وقتی خواست بخشنامه و به اصطلاح متحدالمآل صادر کند و برای سران جهان آن روز بفرستد، آنگاه که خطاب به ملتهایی که اهل کتاب بودند مینوشت این آیه را انتخاب کرد. بگو ای مردمی که خودتان را پیرو یک کتاب آسمانی میدانید! بیایید جمع بشویم روی یک عقیده و فکر، آن فکری که برای ما و شما همه علی السّویه خوب است، چه فکری؟ یگانگی خدا. غیر از خدا هیچ موجودی را پرستش نکنیم. برای خدا در پرستش شریک قائل نشویم. بعد: تفاوت میان افراد بشر وجود نداشته باشد، بعضی خودشان را نسبت به بعضی دیگر ارباب و آقا ندانند و دیگران را نسبت به خودشان محکوم و اسیر و رده نشمارند. (آیه 64 / آل عمران)
از نظر شعاری کدام اعلام آزادی است که از این بدتر و بالاتر است؟ (ص 87 – همان)
«علی (ع) خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی میفرماید: پسرک من! مبادا بنده ی دیگری باشی خدا تو را آزاد آفریده است، این نعمت و موهبت خدا دادی را قدر بدان مبادا نعمت آزادی را از خودت سلب کنی». (نهج البلاغه – نامه 31) (همان – ص 89)
اسلام چگونه مبانی آزادی را تأمین کرد؟
«اولین مبنای آزادی خداشناسی و بندگی خداست، قولوا لاله اله الاّ الله تفلحوا، اینکه هیچ قوه و نیرویی پرستش خدا به وجود انسان حکومت بکند. عامل دوم، شناسایی انسان به خود انسان است من عرف نفسه فقد عرف ربه. اسلام که آمد، نه تنها برای این آمد که خدا را به بشر بشناساند و همچنین سرابی آین آمد که بشر را به خودش بشناساند.] بشر اگر خودش را نشناسد خدا را نمیشناسد.... انسان تا ارزش معنوی خودش را درک نکند نمیتواند خودش را از مادّیات برد و تا انسان خودش را از مادیات نبریده است محل است که آزاد باشد. (همان – ص 90)
نمونه ای از آزادیخواهی و آزادیبخشی حکومت علی(ع)
«خوارج رسماً یاغی بودند. به این معنا که حکومت علی(ع) را پس از این که با علی بیعت کرده بودند رد کردند، گفتند ما علی را قبول نداریم، نه تنها رد کردند، علی را تکفیر کردند... با اینها چه کرد؟ تا وقتی که اینها مزاحم دیگران نمیشدند و فقط عقیده ی خودشان را اظهار و تبلیغ میکردند و به صحبت و سخن گفتن میپرداختند علی مزاحمشان نشد ولی از آن ساعتی که از این آزادی خودشان سوء استفاده کردند، مزاحم دیگران شدند، اسباب زحمت ایجاد کردند و رسماً به عنوان یاغی از کوفه سپاه بیرون بردند برای اینکه اخلال بکنند و امنیت را به هم بزنند علی سراغ اینها آمد. (همان – ص 91)
عاملی که مربوط به افرادِ آزادی سلب شده است دو چیز است: یکی یک حالت رخوت دستی و بی تفاوتی که در عامه ی مردم پیدا میشود... عامل سوم ضعف است.... یعنی وقتی ضعیف هستند و قدرت ندارند قهراً نمیتوانند به دست آوردند
آزادی افراد از سه ناحیه سلب میشود
«آزادی افراد از سه ناحیه سلب میشود، یک ناحیه افراد سلب کننده است، افرادی که می آئید آزادی را از دیگران سلب میکنند.... دوم افراد سلب شده ی از آنهاست، یعنی افرادی که آزادی آنها سلب میشود.... عامل سوم نظامات و تشکیلات اجتماعی و وضع و اجرای قوانین اجتماعی است. (همان – ص 93)
«ما باید این عوامل را یک یک بررسی بکنیم. اما عامل سلب کننده چرا آزادی دیگران را محترم نمی شمارند و سلب میکنند؟ دلیلش دو چیز است: یکی حسن سودجویی و منفعت پرستی .... دیگری قدرت ..... اما عاملی که مربوط به افرادِ آزادی سلب شده است دو چیز است: یکی یک حالت رخوت دستی و بی تفاوتی که در عامه ی مردم پیدا میشود... عامل سوم ضعف است.... یعنی وقتی ضعیف هستند و قدرت ندارند قهراً نمیتوانند به دست آوردند. اما عامل قوانین اجتماعی و تشکیلات اجتماعی قوانین اجتماعی و تشکیلات اجتماعی ممکن است به گونه ای باشد که افراد اجتماع نتوانند آزادی خودشان را تأمین کنند. (همان – ص 94)
روشهای باز دارنده ی اسلام
«اما راجع به قسمت اول، آیا از ناحیه سلب کننده ی آزادیهای شود کاری کرد که او را کنترل کرد تا به آزادی ما احترام بگذارد یا نه؟ اسلام در این جا در دو جهت دخالت کرده است، یکی از ناحیه ی محدود کردن قدرت آنها و دیگر از ناحیه تعلیم و تربیت .... یعنی با ایجاد یک ایمان قوی در افراد نیرومند که به حکم طبیعت خودشان سودجو و سودطلب هستند جلو سودجویی و سودطلبی آنها گرفته شده است (همان – ص 94)
و اما از نظر آن فردی که آزادی احراز دست رفته است [اسلام چه کرده است؟]
... در اسلام با زبون پروری مبارز شده است... اسلام میگوید که خداوند از بدگویی و شعار دادن علیه کسی و لکه دار کردن و بدنام نمودن دیگران خوشش نمیآید مگر در مورد کسی که مظلوم واقع شده است. به مظلوم اجازه میدهد فریاد کند، بدگویی کند، حتی شعر بگوید، هجو کند، شعار بدهد چرا؟ چون راه، راهِ احقاق حق است. (همان – ص 96)
بخش قرآن تبیان
منبع : مجله ترنم وحی شماره سوم