تبیان، دستیار زندگی
من به خود بالیدم و در دلم گفتم آن چه که امشب نصیبم شد به هیچ کسی نرسیده است؟!! خداوند مقام و منزلت مرا نزد او (امام رضا علیه السلام) ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تربیت شیعیان

تربیت شیعیان


ای احمد، امیرالمؤمنین علیه السلام روزی برای عیادت زید بن صوحان به منزل او رفت پس زید بر دیگران افتخار می ورزید که امیرالمؤمنین علیه السلام به منزلم تشریف آورده است (امیرالمؤمنین به او هشدار داد) پس تو بر دیگران افتخار کنی و همیشه خود را درگاه خدای عزو جل حقیر و ذلیل بشمار و سپس دست هایش را بر زمین نهاد و برخاست.


شیخ صدوق (ره) با سند خود از احمد بزنطی روایت می کند که گفت، هنگامی که امام رضا علیه السلام در یکی از روستاهای اطراف مدینه بود روزی مرکبی به مدینه فرستاد مرا نزد خود طلبید من بر آن مرکب سوار شدم و به محضرش شرفیاب گردیدم و در خدمتش بودم تا پاسی از شب گذشت هنگامی که آن حضرت خواست از جای خود برخیزد به من فرمود: به نظر من امشب نمی توانی به مدینه بازگردی.

عرض کردم: آری فدایت گردم.

فرمود: پس امشب را نزد ما بمان و فردا صبح با برکت خدای عزو جل به مدینه بازگرد.

عرض کردم فدایت شوم همین کار را انجام خواهم داد.

سپس به خدمتکار خود فرمود رختخواب مرا برایش پهن کن و رواندازم را به رویش بیانداز و بالش های مخصوص مرا زیر سر او بگذار.

بزنطی می گوید من به خود بالیدم و در دلم گفتم آن چه که امشب نصیبم شد به هیچ کسی نرسیده است؟!! خداوند مقام و منزلت مرا نزد او (امام رضا علیه السلام) به گونه ای قرار داده است که این مقام و منزلت را به هیچ یک از شیعیان نداده است. او مرکبش را برایم فرستاد که من بر آن سوار شدم و در رختخواب مخصوص خودش مرا خوابانید و رواندازش را به رویم انداخت و بالش های مخصوص خود را زیر سرم نهاد پس هیچ یک از شیعیان چنین افتخاری نصیبش نشده است. این مطالب را که من با خود می گفتم آن حضرت در کنارم نشسته بود. پس فرمود: ای احمد، امیرالمؤمنین علیه السلام روزی برای عیادت زید بن صوحان به منزل او رفت پس زید بر دیگران افتخار می ورزید که امیرالمؤمنین علیه السلام به منزلم تشریف آورده است (امیرالمؤمنین به او هشدار داد) پس تو بر دیگران افتخار کنی و همیشه خود را درگاه خدای عزو جل حقیر و ذلیل بشمار و سپس دست هایش را بر زمین نهاد و برخاست.


بحارالانوار،ج 49،ص 36-37،ح 18.

بخش حریم رضوی