یمن به کدام سو می رود؟
گرچه خروج علی عبدالله صالح رییس جمهوری یمن از این کشور که بسیاری آن را خروج خواسته یا ناخواسته وی از قدرت تعبیر میکنند، بسیاری از مخالفان وی را خوشحال کرده، اما پیچیدگی و در هم تنیدگی مسائل مبتلابه یمن و بویژه تعدد بازیگران تاثیرگذار داخلی و خارجی باعث شده تا دوران پس از صالح، دورانی پرفراز و نشیبی برآورد شود.
خروج صالح از یمن به اندازه ای معادلات در این کشور را تغییر داده که دیگر بازگشت به وضعیت قبلی اندکی دور از ذهن است. بنابراین اغراق نیست اگر بگوییم خروج صالح از کشور عملا به معنای پایان حکمرانی ۳۲ ساله وی بر یمن است. بنابراین اینک پرسش اصلی در مورد یمن، نه موضوع بازگشت صالح به کشور بلکه آینده آن پس از صالح است. اینکه چه سرنوشتی در انتظار یمن خواهد بود و آیا تعدد عوامل تاثیرگذار بر یمن، این کشور را به ثبات رهنمون می سازد یا بی ثباتی؟ بی تردید ترسیم آینده سیاسی یمن در گرو شناخت بازیگران فعال و تاثیرگذار در یمن است که آن را به صورت کلی می توان به دو دسته بازیگران داخلی و بازیگران خارجی تقسیم بندی کرد.
بازیگران داخلی در یمن
به طور کلی گروهها و عناصر تاثیرگذار بر فضای داخلی یمن را میتوان به دو دسته موافقان و مخالفان علی عبدالله صالح تقسیم کرد:
- موافقان:
به غیر از قبایل کوچک، مهمترین کانون وفاداران به علی عبدالله صالح را می توان در ارتش و نیروهای امنیتی این کشور یافت. برغم اینکه برخی چهرههای تراز اول نظامی به صف مخالفان صالح پیوستهاند اما هنوز بخش عمدهای از نظامیان و امنیتیها، در جبهه موافقان صالح قرار دارند. شاید یک دلیل مهم آن قرار داشتن نزدیکان و خویشاوندان صالح در پستهای فرماندهی نظامی و امنیتی باشد. احمد فرزند علی عبدالله صالح یکی از این افراد است که هم اکنون ریاست گارد ریاست جمهوری یمن را برعهده دارد و برغم خروج پدرش از کشور وی هنوز در یمن حضور دارد و بسیاری مسیر تحولات آینده را در گرو چگونگی رفتار وی میدانند که آیا حاضر به پذیرش دوره انتقالی خواهد شد یا برای ماندن در قدرت حاضر به تن دادن به درگیری های خشونت بار است.
- مخالفان:
هر قدر جبهه موافقان صالح محدود و بسیط است، جبهه مخالفان اما بسیار گسترده و به شدت متکثر است. تا جایی که میتوان گفت برخی از آنها تنها در رفتن صالح از قدرت با یکدیگر اشتراک نظر دارند. همین مساله باعث شده تا بسیاری آینده یمن پس از صالح را عرصه کشاکش این گروه ها با یکدیگر بدانند.
هر قدر جبهه موافقان صالح محدود و بسیط است، جبهه مخالفان اما بسیار گسترده و به شدت متکثر است. تا جایی که میتوان گفت برخی از آنها تنها در رفتن صالح از قدرت با یکدیگر اشتراک نظر دارند. همین مساله باعث شده تا بسیاری آینده یمن پس از صالح را عرصه کشاکش این گروه ها با یکدیگر بدانند.
قسمتی از مخالفان صالح، معترضانی هستند که تحت تاثیر موج تغییرخواهی در جهان عرب و با داشتن خواستههای دموکراتیک طی ماه های اخیر به خیابانها ریختند و به صورت مسالمت آمیز و بدور از هر خشونتی خواستار کناره گیری از قدرت شدند. در سوی دیگر، نیروهای قبایلی مخالف صالح و در راس آنها قبیله حاشد به رهبری شیخ صادق الاحمر قرار دارند که وجه تفاوتشان با معترضان مسالمت جو، در اختیار داشتن سلاح و استفاده از آن در نزاعهاست. در سوی دیگر گروههای مخالف علی عبدالله صالح، نیروهای القاعده و برخی قبایل کوچک قرار دارند که توانستهاند کنترل امنیتی برخی مناطق یمن را بدست گیرند.
بازیگران خارجی در یمن
در تحلیل و برآورد تحولات یمن نمیتوان نقش کشورهای خارجی را نادیده گرفت. عربستان و آمریکا دو بازیگر خارجی اصلی
در یمن هستند. حساسیت ژئوپلتیک یمن این کشور را به منطقهای مهم و حیاتی برای سعودیها و آمریکاییها تبدیل کرده است.
عربستان همواره نگران بوده که هرگونه بیثباتی در یمن، تاثیر مستقیمی بر امنیت کشورش و در شکل وسیعتر به ثبات منطقه خلیج فارس داشته باشد. سعودیها در قالب شورای همکاری خلیج فارس در ماههای گذشته تلاش کردند تا علاوه بر علی عبدالله صالح با نیروهای مخالف این کشور وارد گفت و گو شوند تا هم روند تحولات را کم هزینهتر و هم از سوی دیگر کنترل شدهتر کنند.
نقش و تاثیرگذاری آمریکا را در یمن را باید با مساله تروریسم در این کشور پیوند داد. آمریکاییها به شدت نگران تحولات یمن هستند. یک کشور ناآرام و درگیر در جنگ داخلی زمینه مناسبی برای رشد و احیا و سربازگیری سلولهای القاعده خواهد بود. بعد از پاکستان، کشور یمن میتواند یک چالش بزرگ برای آمریکاییها باشد و امنیت منطقه را نیز تهدید کند. موضع اخیر “هیلاری کلینتون” وزیر امور خارجه آمریکا مبنی بر ضرورت انتقال سریع قدرت ناشی از نگرانی آمریکا از گسترش درگیریهای یمن و در نتیجه فعال شدن القاعده در این کشور است.
عربستان همواره نگران بوده که هرگونه بیثباتی در یمن، تاثیر مستقیمی بر امنیت کشورش و در شکل وسیعتر به ثبات منطقه خلیج فارس داشته باشد
چشم انداز پیشرو
در کوتاه مدت دست کم میتوان دو سناریو را برای آینده یمن مطرح کرد:
- سناریوی نخست افزایش درگیریها تا فراگیری جنگ داخلی است. تعدد بازیگران و تفاوت در رویکردهای آنان و بویژه مسلح بودن دست کم دو طرف از آنها (نظامیان هوادار صالح و نیز نیروهای قبایلی بویژه قبیله حاشد) باعث شده تا برخی بروز جنگ داخلی و افزایش خشونتها در یمن را پیشبینی کنند.
- سناریوی دوم اما انتقال آرام و سریع قدرت است. با توجه به نگرانیها و حساسیتهای سعودیها و آمریکا از جنگ داخلی در این کشور و تلاش آنها برای اقناع صالح و مخالفان از یک سو و عدم برخورد سلبی مخالفان با “عبد ربه منصور هادی” معاون رییس جمهوری یمن که اینک کفیل پست ریاست جمهوری شده و دعوت از وی برای تشکیل شورای انتقالی از سوی دیگر، احتمال تحقق این سناریو را بیش از سناریوی قبلی میکند. تردیدی نیست که تحقق این سناریو منوط به پذیرش آن از سوی صالح و وفاداران وی بویژه فرزند وی است که اینک فرماندهی نیروهای نظامی موافق صالح را برعهده دارد. از سوی دیگر اگر روند انتقال قدرت آرام رخ دهد، زمینه برای تحرک القاعده نیز دست کم در آینده نزدیک چندان فراهم نخواهد بود.
بدیهی است محقق شدن سناریوی شورای همکاری خلیج فارس و کاهش احتمال درگیریهای داخلی در برهه کنونی، الزاما به معنای از بین رفتن برخی مشکلات اساسی یمن همچون قبیلهگرایی و مسلح بودن برخی طرفها نیست. به نظر میرسد مشکلات و شکافهای سیاسی و اجتماعی ریشه داری در یمن وجود دارد که شاید برخی از آثار آن در بلند مدت خود را نشان دهد.
تحولات یمن این درس را به همگان داد که پایان کار نظامهای تک ستونی کشورهای در حال تعارض خاورمیانه همواره مانند تونس یا مصر نیست که ظواهر سیاسی و ملی کشور نیز حفظ شود، بلکه در مواردی دیگر، پایان کار همانند لیبی است که به احتمال بیشتر منجر به تجزیه کشور میشود، یا مانند یمن است که اگر درگیر جنگ داخلی نشود تازه هزاران کینه کهنه سرباز میکند که آینده را به شدت تیره و تار مینماید.
قبس زعفرانی
بخش سیاست تبیان