تبیان، دستیار زندگی
چطور در مجلس گناه حال و هوای انسان عوض می‌شود! مجلس الهی هم انسان را به یک حال دیگری می‌برد، از دنیا می‌بُرد! عزیز دلم! یک جایی برو که از دنیا بِبُری! آن کسانی که ما را به دنیا دعوت می‌کنند، به حسب روایت قُطّاع الطّریق هستند؛ دزدان گردنه هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تضمین رسیدن به مقام تالی تلو معصوم!

دعا

اگر انسان بتواند بر گناه چیره شود، ما بقی امور در دست خداست. فقط گناه نکند، ببیند چه قیامتی به پا می‌شود. پروردگار عالم او را بالا می‌برد، دیگر هیچ پابند و قفلی در عالم نیست که بخواهد او را به زمین میخکوب کند.

ترک گناه خود به خود، عبادت لذّت بخش برای انسان می‌آورد، امّا وقتی روح و جسم مبتلا به گناه شد، دیگر لذّت عبادت برای انسان نیست.

عاملی برای اوج گرفتن

ذوالجلال و الاکرام دائماً در قرآن تذکار داده که بشر مقام الهی خودش را متوجّه شود و مواظب یک مطلب باشد؛ که اگر آن مطلب را رعایت کرد، حضرت حق به لطف و کرمش او را اوج می‌دهد تا جایی که ملائکه الله به حال او غبطه می‌خورند.

حضرت حق نه تنها این تذکار مهم را در قرآن و به انبیاء عظامش، داوود، زکریّا، یحیی، موسای کلیم و عیسی بن مریم (علی‌ها سلام) در حال مناجات و اتّصال و در بهترین حالاتی که داشتند، فرمود بلکه آن را از روز نخست به آدم ابوالبشر نه در دنیا بلکه در ابتدای خلقتش در بهشت بیان فرمود.

اگر انسان این یک چیز را رعایت کرد، خود ذوالجلال و الاکرام کفالت ما بقی امورش را به دست می‌گیرد و او را به اوج می‌رساند و آن این که انسان گناه نکند.

اگر انسان بتواند بر گناه چیره شود، ما بقی امور در دست خداست. فقط گناه نکند، ببیند چه قیامتی به پا می‌شود. پروردگار عالم او را بالا می‌برد، دیگر هیچ پابند و قفلی در عالم نیست که بخواهد او را به زمین میخکوب کند.

سلطان‌العارفین، آیت‌الله سلطان‌آبادی بزرگ (اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعبیر بسیار عالی دارند، ایشان می‌فرمایند: حبّ ذوالجلال و الاکرام به بندگانش آنقدر زیاد است که حتّی خصّیصین درگاه حضرت حق، این حب را به ما هو حب درک نمی‌کنند

گناه چیست؟

معنی جدیدی از گناه بیان کنم که عرفای عظیم الشّان آن را تبیین کرده‌اند و عندالعرفا عجیب است. گناه؛ یعنی انسان به آن فعلی که خدا نهی کرده است - که نهی حضرت حق حکمت او برای رشد بشر است - دچار شود.

عرفا میگویند: هر فعلی از ناحیه ذوالجلال والاکرام نهی شد؛ یعنی‌ای بشر! یک ریسمان از ریسمان‌هایی که به پای تو است، برداشتم؛ چون گناه ریسمان و زنجیری است که به پای انسان بسته می‌شود و او را از حرکت و پرواز باز می‌دارد.

نشانه حب خدا به انسان

خداوند بندگانش را دوست دارد و نهی از افعال زشت و گناه، دلالت بر حبّ او است. تعبیر بسیار زیبا و عجیبی را عارف بزرگوار ملّا حسینقلی همدانی (اعلی اللّه مقامه) دارند. ایشان می‌فرمایند: هر کس بخواهد نشانه حبّ خدا را ببیند، در اوامر حضرت حق نبیند بلکه در نواهی حضرت حق جستجو کند؛ چون نواهی حضرت حق؛ یعنی خداوند نمی‌خواهد بندگانش از مقام بندگی و قرب به او بیافتند.

لذا حضرت حق درباره هر چیزی که نهی کرد و اسم گناه بر آن گذاشت، می‌خواهد بفرماید: بنده من! این عامل می‌شد تو اوج نگیری، من تو را دوست دارم و به تو عشق می‌ورزم، نمی‌خواهم تو به گناه؛ یعنی آن عاملی که تو را از پرواز باز می‌دارد، مبتلا شوی و اوج نگیری!

سلطان‌العارفین، آیت‌الله سلطان‌آبادی بزرگ (اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعبیر بسیار عالی دارند، ایشان می‌فرمایند: حبّ ذوالجلال و الاکرام به بندگانش آنقدر زیاد است که حتّی خصّیصین درگاه حضرت حق، این حب را به ما هو حب درک نمی‌کنند.

ایشان در ادامه می‌فرمایند: چون خدا بنده‌اش را دوست دارد، قبل از اینکه اعلام کند حسنات را انجام بدهید، به لسان ناطقیّه و حکمتیّه خودش از لسان مولی‌الموالی، علیّ ابن ابیطالب(علیه السلام) بیان فرمود: " اِجتنابُ السیّئات اَولی مِن اِکتِسابِ الحَسنات "[1] - دوری از گناهان برتر است از اکتساب حسنات - و این عین حبّ است.

دعا

تضمین رسیدن به مقام تالی تلو معصوم!

آسیّد هاشم حدّاد (اعلی اللّه مقامه)‌، آن عارف بزرگ به بعضی از شاگردان و خصّیصینشان بیان فرمودند: من تضمین می‌کنم، شما یک سال از هر گناه و فعل زشتی دوری بجویید، اگر به مقام رفیع تالی تلو معصوم نرسیدید، فردای قیامت نزد خدا هاشم را مؤاخذه کنید. حرف بسیار سنگینی است. این را برای خودتان تکرار کنید، ببینید چه به دست می‌آورید؟ اگر گناه نباشد، طبیعی است انسان به خودی خود در دریای رحمت خدا قرار می‌گیرد و به اوج؛ یعنی رسیدن به مقام تالی تلو معصوم پرواز می‌کند. تالی تلو معصوم جزء چهارده معصوم نیست؛ امّا فعل و عملش عین معصوم است- این را به عنوان کد به ذهنتان بسپارید-

حضرت امام (ره)‌، آن امام العارفین راجع به شهید بزرگوار، عارف عظیم الشّأن، شهید چمران(اعلی اللّه مقامه) می‌فرمایند: ایشان فردای قیامت با آبرو است. می‌دانید این حرف یعنی چه؟ یعنی ایشان تالی تلو معصوم است.

شما در دعای توسّل، وقتی می‌خواهید به اوج دعا برسید، در هر فرازی میگویید: "یا وجیهاً عند اللّه اشفع لنا عنداللّه" یا به بی بی دو عالم(س) عرضه می‌دارید: "یا وجیهة عنداللّه اشفعی لنا عنداللّه " ای آبرومند نزد خدا، ای آبرومند نزد پروردگار عالم. امام فرمودند: شهید چمران آبرو دارد؛ یعنی مقام شفاعت دارد؛ یعنی تالی تلو معصوم است.

مناجات‌های شهید چمران را ببینید، حال عجیبی دارد. می‌دانید دلیل آن چیست؟ از ایشان سؤال کردند: این حالاتی که شما دارید، از چیست؟ ایشان بدون تأمّل فرموده بودند: من از سن قبل از تکلیف مواظبت کرده‌ام که نواهی ذوالجلال و الاکرام را انجام ندهم و گناه نکنم - خیلی حرف بزرگی است- بعد فرموده بودند: نمی‌دانم، من معصوم نیستم، خطا کرده‌ام، گناه کرده‌ام امّا سعی‌ام بر این بود.

"لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی "[2] سعی انسان بر این باشد که گناه نکند، ببیند تا کجا می‌رود. اگر گناه نکردیم اوج می‌گیریم، اگر گناه نکردیم تالی تلو معصوم می‌شویم؛ یعنی معصوم می‌شویم.

آسیّد هاشم حدّاد(اعلی اللّه مقامه) نفرمودند: اگر یک سال گناه نکردید، آیت‌الله قاضی(اعلی اللّه مقامه) می‌شوید - که ایشان هم همین حال را داشتند- بلکه به طور کلّی بیان کردند: تالی تلو معصوم می‌شوید. اگر آیت‌الله قاضی(اعلی اللّه مقامه)، آیت‌الله قاضی شد و تالی تلو معصوم شد به خاطر این بود که مواظبت کرد گناه نکند، دنبال این نرفت که ثواب زیادی جمع کند، روزه‌های مستحبّی زیاد بگیرد؛ چون وقتی کسی گناه نکرد، این کارها خود به خود به وجود می‌آید.

محرومیّت از عبادت لذّت بخش

ترک گناه خود به خود عبادت لذّت بخش برای انسان می‌آورد - به این تعبیر دقّت بفرمایید- امّا وقتی انسان مبتلای به گناه شد، برای همین سه رکعت، چهار رکعت نماز واجب هم حالی ندارد. مگر این چند رکعت نماز چقدر از انسان وقت می‌گیرد؟ نمازی که ما می‌خوانیم، چهار، پنج دقیقه، نهایت ده دقیقه طول می‌کشد، امّا انسان مبتلای به گناه، برای همین نماز معمولی کأنّ کوه عظیمی را می‌خواهد جا به جا کند، می‌گوید: نمی‌دانم چرا؟ وقت دارم امّا دائم می‌گویم: الآن بلند می‌شوم، ده دقیقه دیگر، پنج دقیقه دیگر، یک موقع نگاه می‌کنم نمازم قضا شده و به خواب رفتم. اوایل خودم از خودم بدم می‌آید، می‌گویم: من که می‌توانستم بخوانم، دو رکعت، سه رکعت، چهار رکعت نماز که وقتی نمی‌گرفت، چرا نخواندم؟ دلیل، همان گناه است.

وقتی روح و جسم مبتلا به گناه شد، دیگر لذّت عبادت برای انسان نیست، برای همین است که از آنجا به بعد عبادت برای انسان سنگین می‌شود امّا وقتی انسان گناه را ترک کرد، روز طولانی، گرما و عطش برای او مهم نیست. چنان از روزه کیف می‌کند، چنان با عبادت حال می‌کند، چنان به خلوت با خدا عشق می‌ورزد که اصلاً می‌خواهد تمام عمرش در این لحظات باشد "فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب "[3]

چطور در مجلس گناه حال و هوای انسان عوض می‌شود! مجلس الهی هم انسان را به یک حال دیگری می‌برد، از دنیا می‌بُرد! عزیز دلم! یک جایی برو که از دنیا بِبُری! آن کسانی که ما را به دنیا دعوت می‌کنند، به حسب روایت قُطّاع الطّریق هستند؛ دزدان گردنه هستند. ما خودمان دنبال دنیا می‌دویم، اهل دنیا هستیم، آنوقت فرد دیگری هم بیاید و ما را به دنیا پرتاپ کند؟! محبّت و عشق به دنیا را بیشتر کند؟!

ذوالجلال و الاکرام به یحیی بن زکریا(ع)، آن نبّی مکرّم فرمود: یحیی! اگر بندگان خاصّ خودم را که از گناه بریدند و به من متصّل شدند به حال خودشان بگذارم؛ چون از گناه بریدند و لذّت عبادت را می‌چشند، دیگر گرسنگی و تشنگی را درک نمی‌کنند، آنقدر به عبادت مشغول می‌شوند و آنقدر گرسنه و تشنه هستند که در همین حال جان به من تسلیم می‌کنند. امّا من خودم یک حالاتی را برای آن‌ها قرار می‌دهم، لحظاتی آن‌ها را از آن حال بیرون می‌آورم که احساس گرسنگی، تشنگی و نیازهای بشری و دنیوی کنند.

ببینید ترک گناه چه می‌کند! اوج می‌دهد تا جایی که دیگر انسان نمی‌فهمد گرسنه یا تشنه است. اگر امتحان کنیم، می‌بینیم تشنگی در یک حدّی است، اوّل عطش می‌آید، اوج می‌گیرد، وقتی به آن محل نگذاشتی، جسم عادت می‌کند دیگر تشنه نیست.

تنها راه بازگشت

البته یک راه وجود دارد، عزیز دلم! راهش این است که انسان در مجالس موعظه، اخلاق و نزد اولیاء الهی برود.

عزیز دلم! جوان عزیز! دختر گرامی‌ام! پسر عزیزم! من به فدای شما! انسان باید خودش را در حصن حصین قرار دهد! به خدا قسم که این امر مولاجان است که به اوتاد و اولیاء فرموده‌اند. فرمودند: به جوان‌ها بگویید تا می‌توانند خودشان را به اولیاء متّصل کنند، به چهره آن بزرگان نگاه کنند و در محضرشان باشند که نفس آن‌ها انسان را از آن حال و هوای گناه بیرون می‌کشد.

چطور در مجلس گناه حال و هوای انسان عوض می‌شود! مجلس الهی هم انسان را به یک حال دیگری می‌برد، از دنیا می‌بُرد! عزیز دلم! یک جایی برو که از دنیا بِبُری! آن کسانی که ما را به دنیا دعوت می‌کنند، به حسب روایت قُطّاع الطّریق هستند؛ دزدان گردنه هستند. ما خودمان دنبال دنیا می‌دویم، اهل دنیا هستیم، آنوقت فرد دیگری هم بیاید و ما را به دنیا پرتاپ کند؟! محبّت و عشق به دنیا را بیشتر کند؟!

یک مکانی برویم که ولو ساعاتی ما را از این دنیا بکَنند. ما را از این قیل و قال‌ها، از این‌های و هوی‌ها، از این دنیای رنگارنگ بیرون بکشند، خودمان شویم!

آن لحظه‌ای که حال خوش پیدا کردی، بدان که تازه خودت شده‌ای!

پی نوشت ها :

1- غررالحکم، ص: 185

2- نجم/39

3- الشرح/7

گروه دین تبیان


منبع :

شیعه آنلاین، درس اخلاق آیت‌الله روح‌الله قرهی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.