احادیث جعلی در مستند ظهور
هفتمین ایراد اساسی که برای مستند «ظهور بسیار نزدیک است» مطرح شد، عدم توجه به میزان اعتبار «روایات نشانه های ظهور» و «منابع آنها» بود. برای روشن شدن بحث، ابتدا در بخش اول، پیشینه منابع روایی نشانه های ظهور مطرح شد و پس از آن در بخش دوم به اعتبار سنجی این منابع پرداخته شد.
در این بخش به این نتیجه رسیدیم که سه کتاب «الغیبه» نعمانی، «کمال الدین» شیخ صدوق و «الغیبه» شیخ طوسی که از منابع کهن شیعی هستند، معتبرند اما کتاب «الفتن» نعیم ابن حماد حتی نزد اهل تسنن نیز منبعی معتبر به حساب نمی آید.
با این وجود در بخش سوم این نکته را یادآور شدیم که اعتبار سه منبع شیعی دلیلی بر اعتبار روایات آن نیست. چراکه اکثر این روایات دچار ضعف سندی هستند. در این قسمت به دلایل این ادعا خواهیم پرداخت:
ضعف سندی قسمت عمده ای از روایات نشانه های ظهور
بررسی اسناد روایات سه منبع کهن روایی شیعه، نشان می دهد که اسناد بسیاری از روایات نشانه های ظهور، ضعیف هستند. بدین معنا که این اسناد، نمی توانند اعتبار این روایات را بر مسند بنشانند و اعتماد ما را به خود جلب کنند.
با توجه به روایات نشانه های ظهور درخواهیم یافت که در مسیر سندی این روایات مشکلات گوناگونی وجود داردکه به مهمترین آنها اشاره می کنیم:
1ـ مهمل و مجهول بودن راویان
تعداد قابل توجهی از راویان این روایات، مهمل (بدون توثیق) و یا مجهول (ناشناخته) هستند. افرادی همچون عبیدالله بن موسی العلوی که نامش در اسناد بسیاری از روایات کتاب نعمانی دیده می شود, احمد بن هوذه، علی بن الصباح، احمد بن مابنداد و سلام بن عبدالله هاشمی، برخی از این راویان هستند.«محمد بن علی الکوفی» یکی دیگر از کسانی است که در این باب روایات فراوانی نقل کرده است. نجاشی در مورد او می گویند: او جدا ضعیف است و دارای اعتقاداتی فاسد می باشد. وی در هیچ مساله ای قابل اعتماد نیست. او در کوفه مشهور به دروغگویی بود. به همین خاطر به قم رفت اما پس از چندی بزرگ قمی ها یعنی احمد بن محمد بن عیسی او را به دلیل شهرت به غلو از این شهر اخراج کرد.
2ـ وجود منحرفان جاعل حدیث در میان راویان
برخی از راویان این روایات از منحرفان و واضعین حدیث هستند. بدین معنی که این افراد چنان به جعل حدیث و دروغ بستن به پیامبر و معصومان کمر بسته اند که شهره شهر بوده اند و معروف به جعل حدیث گشته اند.برای نمونه «عمرو بن شمر جعفی» یکی از کسانی است که نامش به وفور در اسناد روایات نشانه های ظهور (در هر سه کتاب مذکور) دیده می شود. دانشمندان علم رجال، ضعف روایات او را جدی و اساسی برشمرده اند (ضعیف جدّا) و در مورد او چنین می گویند: «وی احادیثی را در کتاب جابر جعفی افزود و برخی از آنها را به جابر نسبت داد.» (رجال نجاشی، ص 287) بنابراین او یکی از واضعان حدیث می باشد.
یکی دیگر از این روایان «جعفر بن محمد بن مالک» است که نجاشی او را در نقل حدیث، ضعیف می داند و مذهب و روایتگری اش را فاسد برمی شمرد. (رجال نجاشی، ص 122)
«محمد بن علی الکوفی» یکی دیگر از کسانی است که در این باب روایات فراوانی نقل کرده است. نجاشی در مورد او می گویند: او جدا ضعیف است و دارای اعتقاداتی فاسد می باشد. وی در هیچ مساله ای قابل اعتماد نیست. او در کوفه مشهور به دروغگویی بود. به همین خاطر به قم رفت اما پس از چندی بزرگ قمی ها یعنی احمد بن محمد بن عیسی او را به دلیل شهرت به غلو از این شهر اخراج کرد. (رجال نجاشی، ص 333)
وجود چنین افرادی در اسناد روایات نشانه های ظهور بر بی اعتمادی ما نسبت به قسمت قابل توجهی از روایات نشانه های ظهور می افزاید. البته باید دانست که روایات صحیح السند نیز در این میان وجود دارند که باید نسبت به آنها توجه ویژه داشت و از آنها به جد استفاده نمود.
3ـ وجود منحرفان اعتقادی در میان راویان
بسیاری از روایات نشانه های ظهور از زبان کسانی به دست ما رسیده که اعتقاداتی انحرافی و ناصحیح داشته اند. این افراد، پیرو مذاهبی همچون زیدیه، جارودیه، ناووسیه، فتحیه و واقفیه بوده اند که نقطه اشتراک انحراف در همه این گروه ها مساله مهدویت است. «زیدیه» و «جارودیه» معتقد به امامت زید بن علی، «ناووسیه» معتقد به مهدویت امام صادق علیه السلام، «فتحیه» معتقدین به امامت فرزند بزرگ امام صادق علیه السلام و «واقفیه» معتقد به مهدویت امام کاظم علیه السلام می باشند.(کلیات فی علم الرجال، آیت الله جعفر سبحانی، ص 406 ـ 413)باید دانست که تعداد روایاتی که در این باب به وسیله چنین راویانی نقل شده فراون و قابل توجه است. این راویان را می توان به دو دسته تقسیم نمود.
گروه اول: کسانی هستند که تنها به انحراف اعتقادی آنها اشاره شده است و سخنی از وثاقتشان به میان نیامده است. افرادی همچون «علی بن ابی حمزه بطائنی»، «زیاد بن مروان القندی» و «الحسین بن المختار» که هر سه از سران یا بزرگان واقفیه به حساب می آیند و روایات زیادی در این باب نقل کرده اند. مسلم است که نقل چنین راویانی به هیچ وجه قابل اعتماد نخواهند بود.
اما گروه دوم: راویانی هستند که با وجود انحراف اعتقادیشان، توسط رجالیون شیعه، توثیق شده اند. این افراد اگرچه در اعتقاداتشان دچار کجروی و فساد شده اند اما در نقل حدیث قابل اعتماد به حساب می آیند. افرادی همچون «ابن عقده» از جارودی مذهبان، «علی بن حسن بن علی بن فضال» از فتحیون، «ابراهیم بن عبدالحمید» از واقفیه، «ابان بن عثمان» از ناووسیه، روایات فراوانی در باب نشانه های ظهور دارند.
اما سوال اساسی این است که آیا در این موضوع می توان به چنین افرادی اعتماد کرد؟ آیا می شود روایات مهدویت را از زبان گمراهان مهدویت پیگیری نمود؟ آیا کثرت روایات چنین افرادی در این باب شک برانگیز نیست؟ آیا سخن چنین افرادی در موضوعی که سبب انحراف آنها شده، قابل اعتماد است؟
بسیاری از روایات نشانه های ظهور از زبان کسانی به دست ما رسیده که اعتقاداتی انحرافی و ناصحیح داشته اند. این افراد، پیرو مذاهبی همچون زیدیه، جارودیه، ناووسیه، فتحیه و واقفیه بوده اند که نقطه اشتراک انحراف در همه این گروه ها مساله مهدویت است
باید گفت اگر سخنان این افراد در موضوعات دیگر قابل پذیرش باشد، در این موضوع خاص پذیرفتنی نخواهد بود. چراکه نقل این روایات ارتباط مستقیم با عقیده راوی دارد و انحراف اعتقادی او احتمال وضع، جعل، خطا و تحریف را خواهد افزود. بنابراین روایات چنین افرادی حداقل در این موضوع قابل پذیرش نخواهد بود.
البته باید توجه داشت که بسیاری از این روایات دچار مشکلات دیگری که بیان کرده ایم نیز هستند و تنها گرفتار این معضل نمی باشند.
4ـ نقل حدیث از غیر معصوم
برخی از روایات این باب، «موقوف» و یا «مقطوع» می باشند. «موقوف» به روایتی گفته می شود که سلسله سند آن به صحابی پیامبر یا مصاحب امام معصوم منتهی شده باشد. «مقطوع» نیز روایتی است که سلسله سند آن به یکی از تابعان منتهی شود. (آشنایی با علوم حدیث، علی نصیری، ص 185)
روشن است که روایتی که از غیر معصوم نقل شده باشد، حجیت ندارد و قابل اعتماد نیست. به خصوص اگر موضوع روایت، مرتبط با آینده و مسایل غیبی باشد که در اینصورت تنها می توان به گفته معصوم اعتماد کرد. البته در طول تاریخ گاهی پیش گوهایی بوده اند که با استعداد فوق العاده خویش و یا با قدرت شیطانی خود به قسمت اندکی از اتفاقات آینده دست یافته اند. اما خطا، اشتباه و کذب فراوانی که در گفتار آنها وجود دارد، به هیچ وجه اعتماد ما را به خود جلب نمی کند. مخصوصا در مساله پراهمیتی همچون ظهور امام زمان که بنابر روایات، تنها خداوند تاریخ آن را می داند، باید تنها به روایات قابل اعتمادی که از معصومان به دست ما رسیده توجه کنیم و گفته دیگران را به خودشان وانهیم.
البته همچنانکه در باب اعتبار کتاب الغیبه شیخ طوسی گفته شد، چنین روایاتی بیشتر در این کتاب آمده و به ندرت در دو کتاب دیگر قابل رویت است.
نتیجه:
تعداد زیادی از روایات نشانه های ظهور که در سه کتاب شیعی کهن آمده، دچار ضعف سندی هستند. گفتیم که ممکن است روایات ضعیف السند هم ریشه در واقعیت داشته باشند. اما فراوانی راویان منحرف در اسناد این روایات از یک سو و مشکلات متعدد سندی از سوی دیگر، احتمال درستی این روایات را، بسیار پایین می آورد. بنابراین یا نباید از روایات ضعیف این باب استفاده نمود و یا باید با احتمالی بسیار ضعیف به آنها نگریست.
در مقابل روایات صحیح و قابل اعتمادی هم در این باب وجود دارند که باید سر لوحه تفکر ما در موضوع نشانه های ظهور قرار گیرند. از جمله این روایات، روایات نشانه های حتمی ظهور هستند که در قسمت های بعد در مورد آن سخن به میان خواهد آمد.
سیدمصطفی بهشتی
بخش مهدویت تبیان