تبیان، دستیار زندگی
در درباره‌ی مطلب اول باید گفت: قرآن سخن خدا با بنده و دعا سخن بنده با خدا است و این دو هر یک در جای خود ضرورت دارند؛ یعنی همان گونه که ضروری است خدا با بنده‌اش سخن گوید و برای هدایتش قرآن را فرو فرستد. همچنین لازم است که بنده‌اش نیز به دلایلی با او سخ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نیاز به دعا با وجود قرآن

نور کتاب قرآن


این نوشتار در حقیقت در صدد رفع دو ابهام است.

1- با وجود قرآن چه نیازی به اصل دعا است؟

2. با وجود دعاهایی که در قرآن وجود دارد، چه نیازی به دعاهای غیر قرآنی است؟


در درباره‌ی مطلب اول باید گفت: قرآن سخن خدا با بنده و دعا سخن بنده با خدا است و این دو هر یک در جای خود ضرورت دارند؛ یعنی همان گونه که ضروری است خدا با بنده‌اش سخن گوید و برای هدایتش قرآن را فرو فرستد ، همچنین لازم است که بنده‌اش نیز به دلایلی با او سخن بگوید.

به عبارت دیگر؛ ناقص نبودن قرآن به این معنا است که قرآن در بر دارنده‌ی همه‌ی آن چیزی است که بشر در امر هدایت به آن نیاز دارد؛ یعنی قرآن بیان کرده است که چگونه می‌توان هدایت شد و به خدا رسید. قرآن نماز و روزه را ابزاری برای این منظور می‌داند [1]، همان گونه که دعا را نیز وسیله‌ای برای بر آورده شدن حاجات و آن گونه عبادتی می‌داند که به تارک آن وعده‌ی عذاب می‌دهد و آن را ضروری در امر هدایت تلقی می‌کند: “ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ”؛ مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر می ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ میشوند! ”.[2]

در این آیه به دو ارزش دعا اشاره شده است:

الف. ارزش مقدمی: انسان نیازها و حاجت‌هایی دارد. یکی از راه‌های رسیدن به حاجات، دعا است. دعا گره‌گشا است و درهای بسته را باز می‌کند، امواج گرفتاری‌ها را رد می‌کند. هم برای بلایای طبیعی کارساز است، هم برای بلایای غیر طبیعی اعم از درونی و اخلاقی.

ب. ارزش ذاتی: دعا یک ارزش ذاتی هم دارد؛ زیرا یک نوع عبادت به حساب می‌آید و موجب تقرب به حضرت حق می‌شود، چه انسان در دعا به مقصود مورد نظر، برسد یا نرسد. خداوند دوست می‌دارد که انسان حالت دعا را درک کند و به ارزش ذاتی آن پی ببرد، از این رو، از متون روایی استفاده می‌شود که یکی از دلایل تأخیر استجابت دعا در همین نکته نهفته است. [3]

در این آیه «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» به ارزش اول و «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی» به ارزش دوم نظر دارد.

در روایات نیز گاهی از دعا به عنوان بهترین عمل [4]، زمانی به عنوان عبادت [5]، و زمانی دیگر به عنوان مخ و اساس عبادت [6] یاد شده است. در روایتی آمده است: مقام و منزلتی در پیشگاه خداوند وجود دارد که تنها با دعا می‌توان به آن رسید. [7] روشن است که در این‌گونه روایات به ارزش ذاتی دعا توجه شده است. البته، ارزش مقدمی دعا نیز بارها مورد تأکید قرار گرفته است؛ مانند این که: با دعا بلاها را از خود دفع کنید. [8]

با وجود دعاهای قرآنی از دعاهایی که در روایات ما آمده بی نیاز نیستیم و این معنایش عدم کفایت یا نقص قرآن نیست، بلکه وارد شدن در تمام این موارد در محدوده‌ی رسالت قرآن نمی‌باشد.
دعا به معنای واقعی

پس قرآن راه رسیدن به خدا را نشان می‌دهد؛ مثلاً می‌فرماید نماز بخوانید یا روزه بگیرید یا دعا کنید و… . همان گونه که نماز خواندن منافاتی با قرآن ندارد و نه تنها دلیل بر نقصان قرآن نیست، بلکه بر جامعیت قرآن نسبت به ابرازهای هدایتی دلالت دارد، تأکید بر دعا نیز به معنای ناقص بودن قرآن نیست و در راستای جامعیت قرآن ارزیابی می‌شود. به این معنا که قرآن از هیچ یک از ابزارهای هدایتی فروگذار نکرده است و هر آنچه برای نیل انسان به کمال ضروری بوده را تذکر داده است.

اما پیرامون محور دوم باید گفت: اولاً وجود دعاهایی در قرآن به آن معنا نیست که ما ملزم باشیم حتماً همان دعاها را بخوانیم و دیگر حق نداشته باشیم که در دعا جمله‌ای غیر آن بر زبان برانیم. دعا سخنِ بنده با خدا و عرضه‌ی حاجت او نسبت به خدا است. حال اگر این دعا در قالب دعاهای قرآنی باشد، چه بهتر!؛ زیرا در این گونه دعاها ادب عبد به معبود آموزش داده می‌شود و اساساً بنده یاد می‌گیرد که چه چیزی را از خدا بخواهد، اما با این که دعاهای قرآنی همه‌ی این مزیت‌ها را بر دارد، اما با توجه به آیاتی در قرآن که ما را به دعا کردن ترغیب می‌نمایند و مطلق هستند؛ مانند “قبل ما عبا بِکُمْ رَبِّی لولا دلاکم [9] و ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ”[10]، یعنی شامل دعاهای قرآنی و غیر قرآنی می‌شود، و در جایی از ما خواسته نشده است که ما تنها به این دعاها اکتفا کنیم و با زبان و ادبیات و جملات خود از خدا چیزی نخواهیم که در این صورت اگر ما با زبان خود از خدا چیزی خواستیم به معنای آن است که قرآن را ناقص پنداشتیم!

ثانیاً: آنچه در سنت و روایات معصومان (علیهم السلام) آمده به عنوان شرح معارف قرآنی است و این به معنای ناقص بودن قرآن نیست. توضیح این که در قرآن اصول و امّهات مسائل بیان شده است؛ مثلاً آمده است که نماز را به پای دارید: وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ [11]، امّا کیفیت و جزئیات نماز به سنّت معصومان (علیهم السلام) ارجاع داده شده است [12]؛ یعنی روایات اجزاء و شرایط نماز را بیان کرده و توضیح داده‌اند که چگونه باید نماز را خواند. این بخشی از معارفی است که در روایات آمده است، آیا تهی بودن قرآن از این گونه مباحث دلیل بر نقص قرآن است؟!

همچنین در قرآن آمده است که دعا کنید و بخشی از دعاهای پیامبران نیز در قرآن آمده است، اما روایاتی که دعاهای معصومان را در بردارند در واقع شرحی هستند به آنچه در قرآن آمده است و شامل معارفی هستند که حقایق قرآنی را تفسیر می‌کنند و چگونه خواستن و آداب راز و نیاز را به انسان‌ها آموزش می‌دهند و به آن‌ها یاد می‌دهند که در عرضه‌ی حاجت چه چیزی را از خدا بخواهند. روشن است که معنای این سخنان این نیست که قرآن ناقص است، همان گونه که مفسر بودن سنت نسبت به نماز و روزه دلیل بر نقص قرآن تلقی نمی‌شود.

علاوه بر این که در سنت پیامبر اسلام (ص) نیز می‌بینیم، آن حضرت در دعاهایشان به دعاهای قرآن بسنده نکردند.[13]

نتیجه:

با وجود دعاهای قرآنی از دعاهایی که در روایات ما آمده بی نیاز نیستیم و این معنایش عدم کفایت یا نقص قرآن نیست، بلکه وارد شدن در تمام این موارد در محدوده‌ی رسالت قرآن نمی‌باشد.

پی نوشت ها  :

[1].وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ”؛ و از صبر و نماز یارى جویید و این کار جز براى خاشعان، گران و سنگین است. بقرة، ۴۵٫

[2]. غافر، ۶۰٫

[3]. حر عاملى، وسائل‏الشیعة، ج ۷، ص۶۱، مؤسسه آل البیت (ع) قم، ۱۴۰۹ هـ ق.

[4]. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): “أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ”؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۴۶۸، دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵ هـ ش.

[5]. امام صادق(ع) فرمود: “فَإِنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ”؛ حر عاملی، وسائل‏الشیعة، ج ۷، ص ۳۴٫

[6]. پیامبر (ص) می‌فرماید: “الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ”؛ حر عاملی، وسائل‏ الشیعة، ج ۷، ص ۲۷٫

[7]. امام صادق(ع) فرمود: “إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ”؛ کلینى، کافی، ج ۲، ص ۴۶۷٫

[8]. “وَ ادْفَعُوا الْبَلَاءَ بِالدُّعَاء”، حر عاملی، وسائل‏الشیعة، ج۷، ص۴۰٫

[9] فرقان، ۷۷٫

[10] غافر، ۶۰٫

[11]. نور، ۵۶٫

[12]. “ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا”؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید) و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید. حشر،۷٫

[13] کلینی، کافی، ج ۲، ص ۵۶۱، کَانَ دُعَاءُ النَّبِیِّ (ص) لَیْلَةَ الْأَحْزَابِ یَا صَرِیخَ الْمَکْرُوبِینَ وَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ وَ یَا کَاشِفَ غَمِّیَ اکْشِفْ عَنِّی غَمِّی وَ هَمِّی وَ کَرْبِی فَإِنَّکَ تَعْلَمُ حَالِی وَ حَالَ أَصْحَابِی وَ اکْفِنِی هَوْلَ عَدُوِّی.

منبع : اسلام پدیا

بخش قرآن تبیان