تبیان، دستیار زندگی
حوزه نوشتن با تنش همراه است و نوعی فعالیت هنری است. فکر می‌کنم از لحاظ روان شناسی در بعضی موارد خوب نیست. نوشتن بسیار مهیج و متلاطم است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنرمندان، هنرمند خواهند شد!

سخنان جویس کارول اوتس درباره نوشتن و دشواری‌های آن


حوزه نوشتن با تنش همراه است و نوعی فعالیت هنری است. فکر می‌کنم از لحاظ روان شناسی در بعضی موارد خوب نیست. نوشتن بسیار مهیج و متلاطم است.


هنرمندان، هنرمند خواهند شد!

جویس کرول اوتس*، از نظرش درباره نویسندگی و آن چه او را به نوشتن پیوند می‌دهد سخن گفته است.

شروع نویسندگی:

وقتی خیلی جوان بودم نوشتن را شروع کردم. حتی قبل از اینکه خواندن و نوشتن یاد بگیرم ادای نوشتن بزرگ‌ترها را در می‌آوردم. بنابراین این طوری نوشتن را شروع کردم قبل از اینکه قادر به نوشتن باشم؛ اما آن زمان به نویسنده شدن فکر نمی‌کردم. مانند بسیاری از کودکان فقط به دنبال کنکاش، طراحی و نقاشی کردن بودم. مقداری هم آهنگ و آواز و غیره ساختم اما نوشتن تنها چیزی بود که با آن مأنوس شدم.

خیلی مشتاق درک صداها و احساسات بودم. چهارده ساله بودم که کتابی از ویلیام فاکنر خواندم؛ در طول کتابخانه کوچکی در لاکپرت نیویورک قدم می‌زدم که چندین کتاب روی قفسه دیدم. کتابی درباره بیوگرافی منتقدانه از فاکنر را به امانت گرفتم. به طور مبهم چیزی‌هایی از فاکنر شنیده بودم چون که جایزه نوبل برده بود. وقتی به کتاب نگاهی انداختم جذبش شدم. بنابراین وقتی شروع به خواندن کتاب‏های فاکنر کردم تقریبا 14 یا 15 سالم بود و همین باعث ترغیبم به نوشتن شد.

همچنین جذب همینگوی شدم که تا اندازه‌ای نقطه مقابل فاکنر بود. بنابراین بدون اینکه بدانم دارم چه کار می‌کنم، به نوعی کارآموزی‌ام را شروع کردم.

هرگز خودم را در زندگی به عنوان یک نویسنده تصور نکردم. به عقیده من در هنر، اشخاص همان کاری را که دوست دارند، می‌کنند. بعضی‌ها پیانو می‌نوازند چون این کار را دوست دارند همان‌طور که کسانی هم نقاشی یا مجسمه‌سازی می‌کنند. اما زمانی که کسی از طریق نوشتن و کارهای مثل آن دنبال جذب مخاطب است اسمی مثل «نویسنده» به او اطلاق می‌شود؛ در حالی که فکر می‌کنم که این عمل، خودآگاهانه و متعالی است در صورتی که من هرگز برای رسیدن به آن تلاش نکرده‌ام. من می‏نویسم اما دوست ندارم خودم را نویسنده بدانم چرا که فکر می‌کنم چنین تصوری تا حدودی خود بز رگ بینی و پرمدعا بودن است. در حال حاضر، من یک معلم هستم. به معنای واقعی کلمه، معلم هستم و آن نوع دیگری از فعالیت است. نویسنده بودن چیزی است که بیشتر تمایل به انجامش دارم تا صحبت کردن درباره‌اش.

خانواده‌ام همیشه تشویقم می‌کردند. ما در مزرعه‌ای کوچک در شمال نیویورک زندگی می‏کردیم و به نظرم آن محیط، واقعاً مناسب برای پرورش خلاقیت کودکان به طور خاص نبود. به مدرسه‏ای که فقط یک کلاس درس داشت می‌رفتم. بنابراین کمابیش خودم راهم را یافتم اما خانواده‌ام همیشه پشتیبان و حامی‏ام بودند.

اولین نوشته‌ام:

اولین چیزی که نوشتم درباره حیوانات و مزرعه بود. من حیوانات را خیلی دوست دارم وبا آن‌ها احساس نزدیکی می‌کنم. زمان‌های زیادی را با حیوانات سپری کردم که به زمان کودکی‌ام برمی‌گردد؛ درباره گربه‌ها و اسب‌ها می‌نوشتم.

اولین چیزی که نوشتم درباره حیوانات و مزرعه بود. من حیوانات را خیلی دوست دارم وبا آن‌ها احساس نزدیکی می‌کنم.

فرآیند نوشتن:

مراحل نوشتن از شکل گرفتن ایده تا به پایان رساندن اثر، واقعاً غیرقابل پیش‌بینی است و ممکن است سال‌ها طول بکشد. برای نوشتن یک رمان عناصر زیادی به ذهن می‌رسد. مثل انشعاب‌های فرعی هستند که مسیرشان را به سمت رودخانه سوق می‌دهند. شما رودخانه را می‏بینید که به نظر می‏رسد شبیه یک کل منسجم است اما در حقیقت، از بی‌شمار- شاید هزاران – انشعاب‌های فرعی کوچک ساخته شده است. حتی سخت است در مورد این موضوع صحبت کنیم. در حال حاضر این یک جور جریان جویباری است.

اگر ایده‏ای داشته باشم، آن ایده کافی نخواهد بود. ایده باید با یک چیزی از ناخودآگاه، نوعی همفکری یا ارتباط، درکی نمایشی مانند جرقه شناختن، تقویت شود. به طور مثال می‌خواستم رمانی بنویسم درباره مردی که به اشتباه متهم به جنایت شده بود و احتمال می‌رفت به زندان برود. بچه‌هایش درصدد تبرئه او بودند و تلاش می‌کردند پدرشان را آزاد کنند.

این ایده‌ای بود که سال‏ها در ذهنم می‏گذشت اما وقتی روی رمان کار کردم آن ایده سرنوشتی متفاوت به خود گرفت. جرقه اصلی را به خاطر می‌آورم و بدون آن جرقه نمی‌توانستم آن رمان را بنویسم. اما اکنون آن رمان کاملاً متفاوت است و این مراحل مرموز را نمی‌فهمم.

حوزه نوشتن با تنش همراه است و نوعی فعالیت هنری است. فکر می‌کنم از لحاظ روان شناسی در بعضی موارد خوب نیست. نوشتن بسیار مهیج و متلاطم است. من از تدریس صحبت کردم که آن را بسیار آرام، صلح آمیز، مفید و نیروبخش یافتم. تدریس یک فعالیت اجتماعی است. خلق تخیلات فردی، نوعی انزواست و من آن را بارها مملو از اضطراب یافتم پس لزوماً آن را توصیه نمی‌کنم. من فکر می‌کنم کسانی که هنرمندند، هنرمند خواهند شد و برخی از آن‌ها فشار روانی زیادی را متحمل می‏شوند. من نمی‌توانم در آینه نگاه کنم و به خودم بگویم که این بهای سختی است. زیرا که ما واقعاً نمی‌دانیم، تا اینکه همه ما به پایان برسیم و بعد ببینم که آیا این سختی ارزشش را داشته یا نه.

پی‌نوشت:

* متولد: 16ژوئن 1938 آمریکا، شروع نویسندگی:14 سالگی. اولین داستان: 19 سالگی.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: تهران‌امروز