تبیان، دستیار زندگی
اولی: امسال تابستان آنقدر به من خوش گذشت که نگو! برعکس پارسال که پدرم درآمد. دومی: چرا؟ چطور مگه؟ اولی: برای این که پارسال خرداد 3 تا تجدیدی داشتم اما امسال خرداد یک ضرب رد شدم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زنگ خنده

زنگ خنده

خوشی

اولی: امسال تابستان آنقدر به من خوش گذشت که نگو! برعکس پارسال که پدرم درآمد.

دومی: چرا؟ چطور مگه؟

اولی: برای این که پارسال خرداد 3 تا تجدیدی داشتم اما امسال خرداد یک ضرب رد شدم.

زرنگی

معلم: خسرو تو اگر هشت تا سیب داشته باشی و بخواهی با برادرت نصف کنی. باید چند تا سیب به او بدهی؟

خسرو: دو تا آقا.

معلم: مگر تو حساب بلد نیستی؟

خسرو: چرا آقا اما برادرم بلد نیست.

مشکی

پسرک همیشه لباس مشکی می پوشید.

دوستانش پرسیدند: چرا همیشه مشکی می پوشی؟

جواب داد: آخه من ختم روزگارم.

قیمت جوهر

دختر: مامان جون قیمت جوهر خیلی گرون؟

مادر: نه! با چند تومان می شه یک شیشه جوهر خرید.

دختر: خوب خدا رو شکر، خیالم راحت شد. آخه جوهرم الان ریخت روی فرش اتاق پذیرایی.

زنگ خنده

ماهی

اولی: می دونی من دیروز دو تا ماهی بزرگ گرفتم!

دومی: با قلاب یا تور؟

اولی: هیچکدام...با اسکناس!

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:طنزهای کودکانه

منابع مرتبط:

لطیفه های بامزه

قهقه ی شادی

بفرمایید خنده

خنده بازار

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.