بهشت اخلاق (1)
از ویژگیهای یادگار امین امام آن بود که تلاش برای تحقق هدفهایش را از نزدیک و در میدان عمل میآزمود. او معتقد بود که صرفاً حضور در تصمیمگیریهای کلان و اشراف کلی بر مسائل به تنهایی کافی نیست بلکه باید شخصاً مسائل مربوط به هدفها را تجربه کرد،
و لذاست که میبینیم با آنکه وی در دوران رهبری امام پس از پیروزی و دوره بعد از رحلت آن حضرت در مراکز مهم تصمیمگیریها و شوراهای عالی امور کشور حضور داشت، اما همیشه از طریق سفرهای مکرر و بصورت ناشناس، بخصوص در مناطق محروم و دورافتاده از نزدیک با مشکلات و گرفتاریهای مردم در تماس بود .
و از هر طریق و پیشنهادی که میتوانست این ارتباط را مستقیمتر و ملموستر نماید استقبال میکرد و چنانکه مسئولین کمیته امداد امام و بنیاد 15 خرداد و بنیاد شهید در خاطرات خود نوشتهاند ایشان برای آنکه درد و رنج محرومین را بیشتر لمس کند و خود در رفع مشکلات آنان مستقیماً مشارکت داشته باشد، مصرانه خواستار عضویت در این نهادها شده و میخواست که به عنوان یکی از کارکنان این دو نهاد در اجر معنویِ رسیدگی به امور مستضعفین سهیم گردد.
در میدان مبارزه نیز همین مبنا را برگزیده بود و با آنکه نقشی انکارناپذیر در تنظیم ارتباطهای مبارزین با رهبری انقلاب داشت، خود نیز در موارد متعددی در امر تکثیر و انتشار پیامها و کتابهای امام و تشکیل گروههای مبارز و فعالیت در جلسات هیئتها و انجمنهای مذهبی و انقلابی و حتی فراگیری فنون نظامی و ساماندهی تظاهرات شرکت مینمود.
در پروندههای ساواک سندهای فراوانی وجود دارد که از رفت و آمدهای مکرر وی به منزل مبارزین، شرکت در جلسات منزل شهید عزیز ـ آیةالله سعیدی ـ شرکت در جلسات مجمع وعاظ انقلابی تهران و همچنین هیئتهای مذهبی و انقلابی تهران و شمیران، تأمین بودجه برای گروههای مبارزاتی حکایت دارد.
حاج احمد آقا با سیمایی شاداب و خلقی گشاده و نیکو با مردم برخورد میکرد. خشم و عصبانیت به جز در برخورد با دشمنان انقلاب و امام از او ندیدیم.
در برخوردهای شخصی بسیار زودگذشت و کریم بود. از کینهورزی نسبت به اشخاص حتی کسانیکه که بدترین برخوردها را با او داشتند بدور بود.
در برخورد با اطرافیان و کسانی که در خدمتشان بودند – حتی افراد کاملاً معمولی که از جنبه ظاهری هیچگونه تناسبی بین موقعیت اجتماعی او و آنان نبود – هرگاه احساس میکرد که برخوردش سبب آزردگی خاطر آنان – ولو اندک – شده است با تواضعی باورنکردنی، حضوراً یا کتباً معذرتخواهی میکرد.
هیچگاه و در هیچ موردی ندیدیم که آن عزیز با مردم و مراجعین و اطرافیان از موضع قدرت و از موضع موقعیتی که داشت برخورد کند.
فردی با متانت و وقار و در عین حال با تواضع و فروتن بود. واقعاً به مردم به عنوان صاحبان انقلاب و کسانیکه با فداکاریها و نثار جان عزیزانشان زمینه حکومت اسلامی را فراهم کردهاند، مینگریست و از اینکه کسی در مقام ریاست و مدیریت به مردم فخرفروشی کند و به جای احساس خدمت احساس قدرت و سلطه نماید شدیداً برمیآشفت.
خود را خدمتگزار مردم مینامید و بارها در حضور جمع میفرمود افتخار میکند که خادم مردم و خدمتگزار آنان است. واقعاً به این گفته اعتقاد قلبی داشت و از رفتارش با مردم و دلسوزیهایش برای مردم چه در جلسات تصمیمگیری برای رفع نیازهای آنان و چه در رفتار روزمره و اجتماعیش جز این از او مشاهده نمیشد.
زندگیاش به تبعیت از امام سرشار از سادگی و بیآلایشی و زاهدانه بود.
حقیقتاً به مظاهر دنیا و مسائلی که سبب دلبستگی بسیاری از آدمیان میشود کاملاً بیاعتنا و از تجملات و تشریفات از هر نوعش متنفر بود.
وقتیکه ناگزیر از حضور در محیطی میشد که بویی از تجملات و تشریفات داشت، میفرمود احساس میکنم که دارم خفه میشوم.
به جز موارد معدودی که در رفت و آمدهای رسمی از محافظ و شرایط حفاظتی استفاده میکرد، عموم رفت و آمدهایش در سطح شهر با خودرو معمولی و غالباً پیکان به همراه یکی دو تن از دوستانش و بدون هیچگونه اثری از تشریفات معمول بود. با وجود صدها امکان مشروعی که میتوانست استفاده کند، از اول تا پایان عمر صاحب خانه و مِلک نشد و در منزل استیجاری زندگی میکرد.
از حشر و نشر و مراوده با سرمایهداران امتناع میورزید و مکرر میگفت: یک موی مشهدی تقی و کربلایی نقی جنوب شهری را به صدتای اینها ترجیح میدهم.
دوستان و رفقایش عموماً از مبارزین نهضت یاران امام بودند. رسیدگی به امور محرومین و رفع گرفتاریهای دردمندان را نه یک منّت بلکه وظیفهای شرعی میدانست.
دوستان به یاد دارند و نقل کردهاند که بارها میفرمود بعد از نماز و روزه و واجبات شرعی هیچ امری واجبتر از رسیدگی به حال مردم و کمک به مستمندان نیست.
میگفت اگر راحتیِ آخرت را میخواهید سعی کنید «خوب» باشید و در تفسیر خوب بودن میفرمود: خوب کسی نیست که فقط ذکر و ورد بگوید بلکه کسی است که همزمان با انجام تکالیف فردیِ شرعیاش به درددل مردم برسد و در حدی که در توان دارد باری از مشکلات آنان بردارد و وجودش مایه رفع گرفتاریها باشد نه سببی برای مشکل کردن زندگی بر دیگران، او این اصل را در تمام رفتارهایش چه در محیط خانواده و چه با همکاران و مردم رعایت میکرد.
با وجود محدودیتهایی که بود و موقعیتی که داشت نه یکبار و دوبار بلکه به عنوان یک مبنا در زندگیاش شخصاً در رفع نیاز نیازمندان و گرفتارانی که به نحوی از مشکل آنان خبردار میشد کمک میکرد.
عیادت مریض، صله رحم و دیدار مستمر با منسوبین، سرکشی به آشنایانی که در مسیر زندگیشان گرفتاری پیش میآمد، احترام فوق تصور به پدر و مادر، توجه به هدایت و تربیت فرزندان، مشارکت در حل مشکلات زندگی و کمک به همسر و حفظ شأن همسر بعنوان شریک واقعی زندگی و پرهیز از تعصباتی که از روح و احکام اسلام واقعی بدورند، و عمل به وظایف شرعی از جمله اصولی بودند که در متن زندگیش به آنها پایبند بود.
ارادتش به حضرت امام بیمانند بود و انقلاب و نظام اسلامی را از جانش بیشتر دوست میداشت. در وادی برخورد با کسانیکه آگاهانه با انقلاب و امام به مخالفت برمیخاستند ترحم را جایز نمیدانست.
علیرغم آنهمه فداکاریهایی که در مسیر انقلاب کرده و آن نقش برجستهای که داشت در این رابطه هیچگونه امتیازی برای خود قائل نبود و بارها از زبان ایشان در موارد متعدد شنیدیم که میفرمود در مقابل فداکاری مردم و ایثار شهیدان و کرامت خانوادههای شهدا احساس شرم میکنم.
برای خانوادههای شهدا حرمتی خاص قائل بود و انجام کارهای آنان را در اولویت قرار میداد و خدمت به آنها را عبادت میدانست.
محضرش جلسه انس و الفت بود و از تکلف و القاب و عناوین هیچگونه خبری نبود و سعیاش بر این بود که با مخاطبین به گونهای عمل کند تا براحتی بتوانند حرف دلشان را بازگو کنند و درددل نمایند.
امانتداری و رازداری دو صفت برجسته او بودند. مصلحت نظام را به تمام مصالح فردی و اجتماعی خود مقدم میداشت.
به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) ارادت خاص داشت و در روضه مصیبت اهل بیت و سرور آزادگان(ع) آشکارا گریه میکرد.
بعد از رحلت امام به وضوح و در تمام حالات حتی در حال سرور و شادمانی در عمق نگاهش غمی عمیق مشاهده میشد که این غم را، حتی در تصاویر او به روشنی میتوان دید. همیشه نگران این بود که مبادا بعد از امام اختلاف سلیقهها و انحصارطلبیها موجب تفرقه و پراکندگی پیروان و یاران امام شوند.
حفظ تعادل در برخورد با جریانات فکری و سیاسی که در اصول انقلاب و نظام هم عقیده هستند را یک اصل لازم برای بقای انقلاب میدانست و تجمع تمام قشرها و گرایشهای معتقد به راه امام در زیر خیمه ولایت و گسترده بودن چتر ولایت بر سر تمام کسانیکه به اصول قانون اساسی وفادارند را یگانه راه تداوم انقلاب برمیشمرد.
از شجاعتی امامگونه و صراحت لهجهای همانند او برخوردار و در بیان اعتقاد و انتقاد خویش صریح بود و از جمله کسانی بود که چه در زمان حیات امام و چه بعد از ایشان با صراحت از اصل آزادی – البته در همان محدودهای که از زبان ایشان قبلاً تعریف آن گذشت – همانند دیگر اصول انقلاب حمایت میکرد و معتقد بود
که اگر فرهنگ محافظهکاری و خودسانسوری بر جامعه بویژه دو قشر پیشگام روحانی و دانشگاهی حاکم شود رخوت و بیتفاوتی و عدم مشارکت در سرنوشت سیاسی جامعه پدیدار خواهد گشت و در چنین شرایطی است که دورویان و فرصتطلبان میدانداری خواهند کرد و اصول انقلاب بتدریج کمرنگ و غیرت دفاع از این اصول نزد معتقدینِ منزوی شده آن نیز کمرنگتر خواهد شد.
منابع:
پرتال امام
تهیه و تنظیم : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان