تبیان، دستیار زندگی
حمد شایسته من است و عظمت به من مى برازد، و تمام خلق، بندگان و کنیزان من هستند، من کنیزم «فاطمه» را به همسرى «على» درآوردم، اى فرشتگان من، همه گواه باشید!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهترین خطبه ها برای عقد ازدواج

شرط ضمن عقد


حمد شایسته من است و عظمت به من مى برازد، و تمام خلق، بندگان و کنیزان من هستند، من کنیزم «فاطمه» را به همسرى «على» درآوردم، اى فرشتگان من، همه گواه باشید!


عقد ازدواج مهمترین و شیرین ترین پیوندی است که یک شخص در زندگیش می بیندد، پیوندی که نقشی مهم در آینده و سرنوشت وی دارد، پیوندی که در آن منیّت رنگ می بازد و آدمی می آموزد که به جز خود به دیگری هم می اندیشد .

این پیوند به قدری بزرگ است که باید به مناسبتش جشن گرفت و کام نزدیکان را شیرین کرد، و این مراسم شادی کنان و پیوست این عقد دارای آداب و رسومی است که رعایت هر چه بهتر آن ها بر مبارکی و میمنت آن می افزاید

در این مراسم قسمتهاى جالبى دیده مى شود که یا پیروى از یک سنّت اسلامى است، مانند خواندن خطبه اى که مشتمل بر آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) درباره اهمّیّت ازدواج براى جوانان و ارزشهاى حاکم بر آن است و وظیفه بزرگسالان را در برابر این امر حیاتى روشن مى سازد، یا تبعیّت از یک سنّت حسنه است، مانند نشستن عروس بر سجّاده (جانماز) رو به قبله، در حضور قرآن که نشانه ایمان و تقواى الهى است، و در برابر آئینه و شمعدان که سمبل صفا و پاکى و روشنى استو یک سلسله کارهاى ساده سمبلیک دیگر که شاید خوانندگان از نویسنده نسبت به آن آشناترند، اینها همه در جاى خود خوب است و جالب.

ولى بدبختى و مصیبت آنجا شروع مى شود که دعوت شوندگان چنان مسابقه اى با هم در لباس هاى تجمّلى و آرایش هاى جلف و زننده، و آویختن انواع زینت آلات به خود، مى دهند که گاه عروس در میان آنها گم مى شود! و طبیعى است که در چنین جلسه شومى همه در اندیشه خودآرائى و خودنمائى هستند.

 واى بر آن وقتى که پاى مردان نیز به بهانه هاى مختلف به این مجلس باز شود و اختلاط برقرار شود، و فیلمبرداران و عکّاسان از این مراسم که یکپارچه گناه و معصیت و نافرمانى خدا است عکس و فیلم بردارند، و به گناهان خود رنگ جاودانگى دهند!

چه بهتر که شرح این فجایع را رها کنیم و به سراغ خانواده نمونه اى برویم که راستى آنچه خوبان همه دارند آنها به تنهائى دارند.

از خطبه هاى عقد بانوى اسلام فاطمه زهرا(علیهاالسلام) شروع مى کنیم:

خطبه اى که خدا خواند خطبه اى که رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) خواند و خطبه اى که على(علیه السلام) خواند که همه معنى دار و آموزنده است. در خطبه الهى آمده است:

اَلْحَمْدُ رِدائى وَ الْعَظَمَةُ کِبْرِیائِى وَ الْخَلْقُ کُلُّهُمْ عَبِیدِى وَ اِمائِى، زَوَّجْتُ فاطِمَةَ اَمَتِى مِنْ عَلِىٍّ صَفْوَتِى، اِشْهَدُوا مَلائِکَتِى

 حمد شایسته من است و عظمت به من مى برازد، و تمام خلق، بندگان و کنیزان من هستند، من کنیزم «فاطمه» را به همسرى «على» درآوردم، اى فرشتگان من، همه گواه باشید!

جمله هاى آغاز این خطبه، بینى مستکبران و خود برتربینان را به خاک مى مالد، و عظمت و بزرگى را مخصوص خدا مى شمرد، و جمله هاى بعد، آخرین حدّ انسان را بندگى خدا مى شمرد.

خداوند پیمان زناشوئى را همردیف خویشاوندى نسبى قرار داد و تاروپود آن دو را درهم آمیخت، و بر بندگان واجب شمرد، و در همین زمینه خداوند متعال مى فرماید: او کسى است که انسان را از آب آفرید و (گسترش نسل) او را از طریق نسب و زناشوئى قرار داد و پروردگار تو توانا است .

سپس افتخار بزرگ فاطمه(علیهاالسلام) را همین مقام بندگى حق، و افتخار على(علیه السلام) را برگزیده خدا از میان بندگان بودن، معرفى مى کند.

بعد خداوند با ولایت مطلقه اش عقد همسرى این دو وجود پر جود عالم بشریّت را مى بندد، و تمامى فرشتگان مقرّب را گواه بر آن مى گیرد، تا سرمشقى براى همگان باشد.

دومین خطبه از آنِ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است که طبق روایات چهل روز بعد از آن اجرا شد (این فاصله اربعین، خواه براى مراعات جانب ادب باشد یا رمز تکامل، در هر حال پر معنى است).

خطبه به این شرح بود:

اَلْحَمْدُلِلّهِ الْمَحْمُودِ بِنِعْمَتِهِ، اَلْمَعْبُودِ بِقُدْرَتِهِ، اَلْمُطاعِ فِى سُلْطانِهِ، اَلْمَرْهُوْبِ مِنْ عَذابِهِ، اَلْمَرْغُوبِ اِلَیْهِ فِیْما عِنْدَهُ، اَلنّافِذِ اَمْرُهُ فِى اَرْضِهِ وَ سَمائِهِ، اَلَّذِى خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ مَیَّزَهُمْ بِاَحْکامِهِ، وَ اَعَزَّهُمْ بِدِینِهِ وَ اَکْرَمَهُمْ بِنَبِیِّهِ مُحَمَّد ـ ثُمَّ اِنَّ اللّهَ جَعَلَ الْمُصاهَرَةَ نَسَباً لاحِقاً، وَ اَمْراً مُفْتَرَضاً، وَ شَجَّ بِهَا الاَْرْحامَ وَ اَلْزَمَهَا الاَْنامَ، فَقالَ تَبارَکَ اسْمُهُ وَ تَعالَى جَدُّهُ: وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً...

ثُمَّ اِنِّى اُشْهِدُکُمْ اَنِّى قَدْ زَوَّجْتُ فاطِمَةَ مِنْ عَلِىٍّ عَلى اَرْبَعْمِأَةِ مِثْقالِ فِضَّة...

ازدواج

حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که به خاطر نعمتهایش شایسته حمد است، و به خاطر قدرتش در خور عبودیّت، و به خاطر سلطه و حاکمیّتش سزاوار اطاعت، خدائى که عذابش موجب وحشت، و پاداشهایش مایه رغبت، و حکمش در آسمان و زمین نافذ است، خدائى که خلق را با قدرتش آفرید، و آنها را با احکامش از هم جدا نمود، با دینش آنان را عِزّت بخشید، و با پیامبرش محمّد گرامى داشت.

سپس خداوند پیمان زناشوئى را همردیف خویشاوندى نسبى قرار داد و تار و پود آن دو را در هم آمیخت، و بر بندگان واجب شمرد، و در همین زمینه خداوند متعال مى فرماید: او کسى است که انسان را از آب آفرید و (گسترش نسل) او را از طریق نسب و زناشوئى قرار داد و پروردگار تو توانا است...

سپس من، شما (یارانم) را گواه مى گیرم که دخترم فاطمه را با مهریّه اى برابر 400 مثقال نقره به همسرى على درآوردم.  در این خطبه نیز ضمن برشمردن نکات دقیق و ظریفى از معارف توحیدى و اوصاف جمال و جلال و افعال خدا که پایه اصلى اعتماد خانواده را تشکیل مى دهد، و اشاره به آفرینش عجیب انسان از آب (نطفه) و گسترش نسل او از طریق نسب و زناشوئى مى کند، به اهمّیّت مسأله ازدواج پرداخته و آن را به عنوان وسیله اى براى بقاى نوع بشر فرض و واجب مى شمرد، سپس به اجراى عقد بزرگ بانوى اسلام براى بزرگمرد جهان انسانیّت مى پردازد.

ازدواج از امورى است که خدا به آن امر کرده، و مایه خوشنودى او است، و ازدواج ما از امورى است که خدا آن را مقدّر فرموده، و اجازه داده، این رسول خدا است که دخترش فاطمه را به مهریّه اى به مقدار پانصد درهم به همسرى من درآورده است و من به این امر راضى شده ام از او (این مطلب را) جویا شوید و (بر آن) گواهى دهید

و بالاخره در خطبه فصیح و بلیغ خود امیرمؤمنان على(علیه السلام) چنین مى خوانیم: که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود براى خودت خطبه بخوان، امام على(علیه السلام) عرضه داشت:

«اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِى قَرُبَ مِنْ حامِدِیِهِ وَ دَنا مِنْ سائِلِیهِ، وَ وَعَدَ الْجَنَّةَ مَنْ یَتَّقِیْهِ، وَ اَنْذَرَ بِالنّارِ مَنْ یَعْصِیْهِ، نَحْمِدُهُ عَلى قَدِیمِ اِحْسانِهِ وَ اَیادِیْهِ، حَمْدَ مَنْ یَعْلَمُ اَنَّهُ خالِقَهُ وَ بارِیْهِ، وَ مُمِیْتَهُ وَ مُحْیِیْهِ، وَ مُسائِلَهُ عَنْ مُساوِیْهِ، وَ نَسْتَعِینُهُ وَ نَسْتَهْدِیهِ، وَ نُؤْمِنُ بِهِ وَ نَسْتَکْفِیِه، نَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ شَهادَةً تَبْلُغُهُ وَ تُرْضِیْهِ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ صَلوةً تُزْلِفُهُ وَ تُحْظِیهِ، وَ تَرْفَعُهُ وَ تَصْطَفِیهِ، وَ النِّکاحُ مِمّا اَمَرَ اللّهُ بِهِ وَ یُرْضِیهِ، وَ اجْتِماعُنا مِمّا قَدَّرَهُ اللّهُ وَ اَذِنَ فِیْهِ، وَ هذا رَسُولُ اللّهِ زَوَّجَنِى اِبْنَتَهُ فاطِمَةَ عَلَى خَمْسَ مِأَةَ دِرْهم وَ قَدْ رَضِیتُ فَاسْأَلُوهُ وَ اشْهَدُوا»(2)

ستایش ویژه خداوندى است که نسبت به ستایش کنندگانش نزدیک و به درخواست کنندگانش قریب است، به پرهیزگاران بهشت و به گهنکاران دوزخ، وعده داده است.

من او را بر احسان قدیم و انواع نعمت هایش حمد مى گویم، حمد کسى که او را خالق و آفریدگار خود مى داند، و میراننده و زنده کننده خود مى شناسد، و یقین دارد او را در برابر اعمال بدش موأخذه مى کند.

من از او یارى مى طلبم و هدایت مى جویم و به او ایمان مى آورم و از او کفایت امورم را مى خواهم.

و شهادت مى دهیم هیچ معبودى جز خداوند یکتا نیست، یگانه است و شریک ندارد، شهادتى که به ساحت قدسش مى رسد، و او را راضى مى کند، و نیز گواهى مى دهیم که محمّد بنده و فرستاده او است، و به او درود مى فرستیم که وى را به خدا نزدیکتر و از لطفش بهره مندتر، و مقامش را والاتر و برگزیده تر سازد.

(امّا بعد) ازدواج از امورى است که خدا به آن امر کرده، و مایه خوشنودى او است، و ازدواج ما از امورى است که خدا آن را مقدّر فرموده، و اجازه داده، این رسول خدا است که دخترش فاطمه را به مهریّه اى به مقدار پانصد درهم به همسرى من درآورده است و من به این امر راضى شده ام از او (این مطلب را) جویا شوید و (بر آن) گواهى دهید.

پی نوشت ها :

1 . بحارالانوار، جلد 42، صفحه 119 ـ تعبیر به 400 مثقال نقره که در این روایت آمده شاذ است و ممکن است از اشتباه روات باشد وگرنه معروف 500 درهم است و این غیر از مهر نقدى است که از پول زره پرداخته شد.

2 . بحارالانوار، ج 43، صفحه 112.

فراوری: محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع :سایت رسمی آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.