رضی هیرمندی و ترجمههایش
گفتوگو با رضی هیرمندی مترجم کتابهای سیلور استاین و دکتر زئوس
من به طرف استنتون نرفتم، او وارد زندگی من شد. همانطور که سیلور استاین و دکتر زئوس و دیگران وارد شده بودند. من شدیداً جذب نوآوری و سنتشکنی استنتون چه در عرصه زبان و چه در حوزه تکنیکهای قصهنویسی شدم.
رضی هیرمندی* نام شناختهشدهای در ترجمه آثار طنز است و اغلب اسمش در کنار سیلور استاین، دکتر زئوس و این اواخر اندی استنتون دیده میشود. وقتی از او میپرسم که برای ترجمه اول از همه به چه چیز فکر میکند، میگوید، مخاطب. میگوید جدا از طنز بودن، تازگی اثر هم یکی از دلایلی است که کتاب را برای ترجمه انتخاب میکنم
این مصاحبه را با هیرمندی با این توضیح بخوانید که او در انتهای مصاحبه یک خبر دسته اول هم به مخاطبانش داد. چاپ همزمان ترجمه کتاب جدید به رایان سلزنیک، با انتشارش در آمریکا اتفاقی است که به زودی شاهد آن خواهیم بود. هیرمندی در مورد این کتاب اصطلاح ساختارشکنی در ساختارشکنی را به کار میبرد. او هربار نویسندهای جدید را به خواننده ایرانی معرفی میکند.
مثل اینکه بعد از شل سیلور استاین و دکتر زئوس، اندی استنتون شما را جذب کرده و به کارهایش علاقه پیدا کردهاید.
من به طرف استنتون نرفتم، او وارد زندگی من شد. همانطور که سیلور استاین و دکتر زئوس و دیگران وارد شده بودند. من شدیداً جذب نوآوری و سنتشکنی استنتون چه در عرصه زبان و چه در حوزه تکنیکهای قصهنویسی شدم.
چه نوآوریهایی داشت که شما را جذب کرد؟
من به عنوان خواننده به قول سهراب که میگوید: روح من در جهت تازه اشیا جاری است، دایماً دنبال این هستم که چیز نویی در ادبیات پیدا کنم و استنتون در اولین نگاه این نوآوری را نشان میدهد. میبینید که با یک چهره جدید آشنا میشوید. او از روشهای دستمالی شده و کهنه و کلیشهای و چرک مرده استفاده نمیکند و طراوت و شادی از زبانش میبارد. اندی استنتون خیلی شجاع است. شجاعت ادبیاش مرا مسحور خود کرد. در تکنیک و قالبهای تجربه نشده، حرفهایی برای بچهها میگوید که بخشی از آنها مربوط به بزرگسالان است... همین از کتاب اولش مرا جذب کرد و آن زمان نمیدانستم جلدهای دیگر هم در کار است.
من به عنوان خواننده به قول سهراب که میگوید: روح من در جهت تازه اشیا جاری است، دایماً دنبال این هستم که چیز نویی در ادبیات پیدا کنم
قطعاً ترجمه این نوآوریها سختیهایی هم داشته، چه در بخش زبانی که واژهسازی کرده و اصطلاحات کم کاربرد را استفاده کرده و چه در تکنیکهای داستانی، همان طور که گفتید.
قاعدتاً چون این کتاب برای گروه سنی 9 تا 14 ساله انگلیسی زبان است، به جهت دایره واژگان و ساختار زبانی نباید مشکلی داشته باشد، اما این طور نبود. از همان اول احساس کردم با زبان متفاوت و نویسنده صاحب سبکی روبهرو هستم. صاحب سبک بودن در ادبیات کودک و نوجوان که بیشتر زبان ساده و آموزشی بودن مدنظرشان است، چیز تازهای است. پس باید همان کاری که در مورد ترجمه بزرگسال انجام میشود یعنی ایجاد یک ماکت زبانی را در اینجا پیاده میکردم، یعنی قبل از دست به کار ترجمه شدن طرحی کلی از زبان مناسب متن را در ذهن خود میساختم. همه بزرگان ترجمه ما در درون خودشان و در تجربیاتشان بارها قدم زدهاند تا این زبان را به دست آورند.
محمد قاضی برای ترجمه رشکبرانگیز دنکیشوت یک طرح زبانی داشته و آن استفاده از زبان آرکاییک فارسی بوده است. شاید بگویند میشود ترجمه امانتدارانهتری از دنکیشوت انجام داد اما ترجمه قاضی همچنان در جایگاه رفیعی باقی است. یا ترجمه صادق چوبک از پینوکیو که در آن از ضربالمثلهای فارسی استفاده و در مواردی هم فرهنگزدایی کرده که این کار امروزه چندان مورد تایید نیست. یا ترجمههای ابراهیم گلستان و نجف دریابندری از هاکلبریفین حتماً پیشطرحهایی داشتهاند. موفقیت مترجم در همان چند صفحه اول و حتی قبل از ترجمه مشخص میشود یعنی از همان لحظه که میگوید، میخواهم این طور ترجمه کنم. تلاش ما هم این بوده این طرح را برای یک زبان پیدا کنیم که زبان اندی استنتون با زبانی که اگر قرار باشد من، هری پاتر را ترجمه کنم به کار میگیرم فرق داشته باشد. تلاشم این بوده زبان ترجمه استنتون حتی با زبان طناز طنزپردازان دیگر هم متفاوت باشد. مشکل من هم پیدا کردن این زبان بود چون همه چیز را به شوخی و مسخره گرفته بود. بعد از آن فقط تطبیقدادن بود. این طور نبود که بنشینم و دست و پنجه نرم کنم. سعی کردم عناصری از سنت قصهگویی فارسی را با زبان بچههای امروز درآمیزم. به همین جهت بود که جنبه اصطلاحی زبان را عمداً کمی بالا بردم.
استنتون جایزه مخاطبان را گرفته، سیلوراستاین عموی بچههای دنیا نامیده شده و کتابهایش به بیش از 25 زبان ترجمه شده، دکتر زئوس نویسنده شناختهشدهای است و همینطور بسیاری دیگر از کتابهایی که ترجمه کردهاید، جایزه گرفتهاند. بر چه اساسی کتاب را برای ترجمه انتخاب میکنید؟
معیار اصلیام این است که کتاب مورد نظر چقدر به درد مخاطبی که میشناسم، میخورد. چه مشکل زبانی یا مشکل دیگری را حل میکند. لذت هنری- ادبی خواننده هم که جای خود را دارد. یکی از کارهای مشکل مترجم این است که دلسوزانه نگاه کند و هر چیزی را به خورد مخاطب ندهد. دلش برای وقت بچهها، سرمایه مملکت و درختها بسوزد. به این فکر میکنم که این دو هزار نسخهای که از کتاب من منتشر میشود، میتواند جای درختها را بگیرد در حالی که ما کمبود اکسیژن مادی و معنوی داریم؟ اما جایزه گرفتن کتاب را شرط لازم نمیبینم. بارها شده کتاب برنده جایزه نیوبری یا جایزه ملی آمریکا از سوی ناشر به من پیشنهاد شده و نپذیرفتهام. مترجم باید این بلندپروازی را داشته باشد که مخاطب بزرگسال را هم پوشش دهد. گاهی آثار کودکان دامنه وسیع پیدا میکنند مثل پینوکیو، شازده کوچولو، آلیس در سرزمین عجایب یا پیپی جوراب بلند. یا کارهای رولد دال و سیلور استاین. همچنین دلم میخواهد کتابی که ترجمه میکنم برای نویسندههای ما ناب و الهامبخش باشد. همیشه گوشه چشمم به نویسندهها هم هست.
به این فکر میکنم که این دو هزار نسخهای که از کتاب من منتشر میشود، میتواند جای درختها را بگیرد در حالی که ما کمبود اکسیژن مادی و معنوی داریم؟ اما جایزه گرفتن کتاب را شرط لازم نمیبینم
جالب است نویسندههایی که بیشتر کارهایشان را ترجمه کردهاید سبکی شبیه به هم دارند. کارهای استنتون شباهتهایی با رولد دال دارد، سیلور استاین تحت تأثیر دکتر زئوس بوده و جایی هم گفتهاید جک پریلوتسکی که اورانگوتانهای بنفش را از او ترجمه کردهاید کارهایش شبیه سیلور استاین است.
بله، ویژگی همهشان جور دیگر دیدن قضایا و طنزآمیز بودن کار آنها است. اینها دنیا را در عالم خیال سروته میبینند. کسانی بودند که در عالم خیال خواستند دنیا را عوض کنند. برای عوض کردن شرایط اول باید ذهنمان را عوض کنیم و با استفاده از اسم کتاب نیچه، «اراده معطوف به قدرت»، باید اراده معطوف به تغییر داشته باشیم. طنز تابوشکن است. چیزهای خیلیخیلی گنده را پایین میآورد و کوچک میکند. در عالم خیال چیزهایی را تغییر میدهد تا در عمل جسارت تغییر به وجود بیاید. در همه اینگونه آثار گستاخی و شجاعت ادبی طنزآمیز بوده است.
این اراده به تغییر و سر و ته دیدن دنیا و شجاعت طنزآمیز با دنیای کودک و نوجوان هم رابطه تنگاتنگ دارد.
برای اینکه دنیای کودکی دنیای خط کشی شده نیست. ما قالب داریم اما بچهها ندارند. این نویسندهها در عالم ادبیات بچهها را در باغ خیال رها میکنند و خودشان هم کودک میشوند. به دنیای بیحد و مرز کودکی احترام میگذارند. کودکی را دنیایی مستقل میدانند و به آن احترام میگذارند. به قول بهاءالدین خرمشاهی که میگفت من به کلمه احترام میگذارم و پیش پای کلمه بلند میشوم، نویسندگان واقعی کودک به بچهها احترام میگذارند و به جای اینکه آنها را شبیه خودشان کنند، در آثار ادبی بیشتر شبیه آنها میشوند.
دوست داشتید کدام یک از کتابهایی را که ترجمه کردهاید، خودتان مینوشتید؟
تا به حال کسی چنین سوالی از من نپرسیده بود. کاش میتوانستم از تاکتیک معلمها استفاده کنم که وقتی جواب سوالی را بلد نیستند تخته پاککن را برمیدارند و موقع پاک کردن با خودشان کلنجار میروند تا شاید از عالم غیب جواب برسد. باید از دو روی خودم کمک بگیرم، یک روی من دلش میخواهد درخت بخشنده یا لافکادیوی سیلوراستاین را نوشته باشد و روی دیگرم آقای گام شما بدجنسید.
زمانی عهد کردید که دیگر ترجمه نکنید. باز هم به این مسئله فکر میکنید؟
نقل قولی از فرهنگ گفتههای طنزآمیز میکنم. کار نویسندگی افتادن به راه کج است. نویسنده اول برای دل خودش، بعد برای دل دوستانش و بعد برای پول مینویسد. اگر به من بود در همان تاریخ که این را گفتم دور ترجمه را خط میکشیدم. به قول حافظ: هزار نقش برآرد زمانه و نبود / یکی چنان که در آیینه تصور ماست. اگر حرفهای نشده بودم و بخشی از زندگیام از این راه نمیگذشت آن وقت ترجمه نمیکردم مگر اینکه نهایت یک یا دو شاهکار جهانی را به اصطلاح گلابگیرها، ترجمههای دو آتشه میکردم. میرفتم ببینم دنیا کدام را انتخاب میکند و از بین همانها بهترین را انتخاب میکردم. میرفتم دنبال دل خودم و کتابهایی که نخواندهام و آهنگهایی که گوش ندادهام؛ آدمهایی که ندیدهام و کارهای خوبی که نکردهام، قلمم را برمیداشتم و بقیه عمر را صرف نوشتن میکردم. اما میگویم حالا که قرار است ترجمه کنم، بگذار بهترینها را ترجمه کنم.
پینوشت:
* رضی هیرمندی در سال 1326 در روستای واصلان در نزدیکی زابل به دنیا آمد؛ در زابل دیپلم طبیعی (تجربی) گرفت، در دانشگاه مشهد زبان و ادبیات انگلیسی خواند و دوره کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی را در دانشگاه تهران گذراند. رضی هیرمندی کار ادبیاش را برای کودکان و نوجوانان در سال 1355 با ترجمه کتاب درخت بخشنده اثر شل سیلور استاین نویسنده آمریکایی آغاز کرد. وی تا کنون بیش از 60 اثر ترجمه یا تألیف کرده و برای این آثار جوایز گوناگونی دریافت کرده است.
فرآوری: مهسا رضایی.
بخش ادبیات تبیان
منابع: روزنامه شرق، کتابک، روزنامه همشهری