تبیان، دستیار زندگی
از انس بن مالک روایت شده که گفت: از حضرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)در بعضى از سخنرانى ها و پندهایش شنیدم که فرمود: خدا بیامرزد و رحمت کند کسى را که خیرى پیش بفرستد و از روى میانه روى، انفاق کند. راست بگوید و مالک انگیزه هاى شهوانى، نه اسیر آنها، باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

5 صفتی که پیش نیاز سعادتمندی است!

سعادت


و بگو: پروردگارا! مرا (در هر کار) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز» یعنى، هیچ کار فردى و اجتماعى را جز با صدق و راستى آغاز نکنم.


عَنْ اَنَسِ بْنِ مالِک، قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) فى بَعْضِ خُطَبِه وَ مَواعِظِه: ... رَحِمَ اللهُ امْرَاءً قَدَّمَ خَیْراً، وَ اَنْفَقَ قَصْداً، وَ قالَ صِدْقاً، وَ مَلَکَ دَواعِىَ شَهْوَتِه وَ لَمْ تَمْلِکْهُ، وَ عَصى اَمْرَ نَفْسِه فَلَمْ تَمْلِکْهُ. (بحارالانوار، ج 77، ص 179)

ترجمه: از انس بن مالک روایت شده که گفت: از حضرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در بعضى از سخنرانى ها و پندهایش شنیدم که فرمود: خدا بیامرزد و رحمت کند 1- کسى را که خیرى پیش بفرستد 2- و از روى میانه روى، انفاق کند. 3- راست بگوید 4- و مالک انگیزه هاى شهوانى، نه اسیر آنها، باشد. 5- از فرمان نفس سر باز زند تا نفس بر او حاکم نشود.

نور هدایت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در این جا، بر کسى که داراى پنج صفت باشد رحمت مى فرستد: 1 ـ «قَدَّمَ خَیْراً خیرى را پیش بفرستد.» در انتظار این نیست که دیگران براى او بفرستند، بلکه خود پیشاپیش براى خودش ذخیره مى کند و خانه آخرتش را آباد مى گرداند.

2 ـ «أَنْفَقَ قَصْداً; از روى میانه روى ـ نه از روى افراط و تفریط ـ انفاق کند.» این انفاق همان است که در قرآن سوره اسراء، آیه 29، آمده است: «وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً اِلى عُنُقِکَ وَ لاتَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً;  هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد(نیز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرومانى.»(1) در جاى دیگر در آیه 67 سوره فرقان مى خوانیم: «وَ الَّذینَ اِذا اَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا ؛ و کسانى که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مى نمایند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو، حد اعتدالى دارند.» در انفاق رعایت حدّ وسط مى کند; نه آن چنان مى بخشد که خودش را بیچاره و وامانده کند و نه آن چنان خسیس است که خیر او به دیگران نرسد.

به رکوع و سجده طولانى او نگاه نکنید زیرا او به این عمل عادت کرده و اگر ترک کند از ترک عادت وحشت زده مى شود، ولى به راستگویى و اَداى امانتش نگاه کنید و از این راه او را بشناسید

3 ـ «وَ قالَ صِدْقاً، راست مى گوید.» زبانش به کذب و دروغ آلوده نمى شود.(2)

تمام این صفات یاد شده، پسندیده است، اما تأکید ما بیشتر روى صفت چهارم و پنجم است.

4 و 5 ـ «وَ مَلِکَ دَواعِىَ شَهْوَتِه وَ لَمْ تَمْلِکْهُ، وَ عَصى اَمْرَ نَفْسِه فَلَمْ تَمْلِکْهُ؛ انگیزه هاى شهوانى خود را مالک است و آنها حاکم بر او نیستند و از فرمان نفسش پیروى نمى کند پس آن حاکم بر او نیست.» مهم این است که انسان نفس خویش را اسیر کند و بر آن لجام و افسار بزند، نه این که اسیر نفس خویش باشد. اصلاً تمام ارزش انسان در این است که امیر نفس باشد نه اسیر نفس مثلا، آیا وقتى عصبانى مى شود زبانش در اختیار اوست یا نه؟ یا وقتى آتش حسد در درونش زبانه کشید مى تواند با نیروى ایمان آن را خاموش گرداند؟ خلاصه انسان بر سر یک دو راهى است که یک راه به سوى خدا و بهشت مى رود و راه دیگر ـ که تنها منحصر به یک راه نیست بلکه راههاى بى انتها دارد ـ به جهنّم رهسپار مى شود.

البته گفتن این مطالب آسان است، اما عمل بدانها مشکل. گاهى درباره ارباب سیر و سلوک تعبیر مى کنند که «مرد بسیار کارکرده اى است» یعنى، آن قدر با نفس خویش کشتى گرفت و زمین خورد و بلند شد تا سرانجام بر آن مسلّط گشت و مهارش کرد.تسلّط بر نفس، ریاضت مى خواهد، آشنایى با مفاهیم قرآن و روایات اهل بیت را مى طلبد. باید شخص هر روز، قرآن و تفسیر و روایات را بخواند و واقعاً در مغز خودش تحلیل کند و از آنها نیرو بگیرد. بعضى هستند مى گویند: مى دانیم که این عمل بد است، ولى نمى دانیم که چرا وقتى به آن مى رسیم کنترل خود را از دست مى دهیم! همین است معناى مملوک بودن. مى داند امّا نمى تواند، چون مالک خویشتن نیست; مانند: راننده اى است که در سرازیرى مى افتد، ماشین سرعت مى گیرد، مى گوید: ماشین از اختیارم خارج شده است.

دستِ دهنده داشته باش و همچون بخیلان ـ که گویى دستهایشان را به گردنشان با غل و زنجیر بسته اند و قادر به کمک و انفاق نیستند ـ نباش. از سویى دیگر، دست خود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بى حساب مکن که سبب شود از کار بمانى و مورد ملامت این و آن قرار گیرى و از مردم جدا شوى

لذا با کوه برخورد مى کند یا به درّه مى افتد و نابود مى شود یا مثل شخصى که در سراشیبى کوه ناگهان بى اختیار سرعت مى گیرد. اگر چیزى جلو او را نگیرد با سرعت زیاد مى آید تا مانعى او را نگهدارد، ولى اگر به دامنه برسد، از سرعتش کاسته مى شود و آرام مى گیرد. نفس نیز چنین است. پناه بر خدا اگر انسان زمام نفس خویش را رها سازد! چقدر دردناک است که انسان بداند ولى نتواند! زیرا زمانى که نمى داند و گناهى مى کند، شاید مسؤولیّت چندانى نداشته باشد. اینها همه هشدار است که مواظب اعمالمان باشیم و کارهاى نیک براى خودمان بفرستیم، اما اگر عمل زشتى را مرتکب شدیم و موفق به توبه نگشتیم و از این دنیا رفتیم، عذاب آن را نیز باید تحمّل کنیم. براى این که قلم تکالیف بعد از مردن خشک مى شود و فرد نمى تواند توبه کند و قدم خیرى بردارد.(3)

باز مى گوییم: تأکید ما در میان این پنج خصلت، بر صفات چهارم و پنجم است.

1. این آیه، کنایه لطیفى است از این که دستِ دهنده داشته باش و همچون بخیلان ـ که گویى دستهایشان را به گردنشان با غل و زنجیر بسته اند و قادر به کمک و انفاق نیستند ـ نباش. از سویى دیگر، دست خود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بى حساب مکن که سبب شود از کار بمانى و مورد ملامت این و آن قرار گیرى و از مردم جدا شوى.

انفاق و بخشش اگر از حدّ بگذرد و تمام توان و نیروى انسان جذب آن گردد، طبیعى است که انسان از ادامه کار و فعالیّت و سامان دادن به زندگى خود وامى ماند، برهنه از نیروها و سرشار از غم مى گردد، و طبعاً ارتباط و پیوند با مردم نیز قطع خواهد شد.

بخشش

امام(علیه السلام) مى فرماید: براى این که پاکى و خوبى مردى را بشناسید: «لا تَنْظُرُوا اِلى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِه، فَاِنَّ ذلِکَ شَىْءٌ قَدِ اعْتادَهُ، فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِکَ، وَلکِنِ انْظُرُوا اِلى صِدْقِ حَدیثِه وَ اَداءِ اَمانَتِه؛ به رکوع و سجده طولانى او نگاه نکنید زیرا او به این عمل عادت کرده و اگر ترک کند از ترک عادت وحشت زده مى شود، ولى به راستگویى و اَداى امانتش نگاه کنید و از این راه او را بشناسید.»

کسانى که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مى نمایند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو، حد اعتدالى دارند.» در انفاق رعایت حدّ وسط مى کند; نه آن چنان مى بخشد که خودش را بیچاره و وامانده کند و نه آن چنان خسیس است که خیر او به دیگران نرسد

و در قرآن آمده است: «وَ قُلْ رَبِّ اَدْخِلْنى مُدْخَلَ صِدْق وَ اَخْرِجْنى مُخْرَجَ صِدْق ؛ و بگو: پروردگارا! مرا (در هر کار) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز» یعنى، هیچ کار فردى و اجتماعى را جز با صدق و راستى آغاز نکنم، همچنین هیچ برنامه اى را جز به راستى پایان ندهم، راستى و صداقت و درستى و امانت خط اصلى من در همه کارها باشد و آغاز و انجام هر چیزى با آن صورت گیرد. در حقیقت رمز اصلى پیروزى در همین جاست و راه و روش انبیا و اولیاى الهى همین بوده که فکرشان، گفتارشان و اعمالشان از هرگونه غش و تقلب و خدعه و نیرنگ و هر چه بر خلاف صدق و راستى است پاک باشد.

اصولا بسیارى از بدبختیهایى که امروز با چشم خود مى بینیم و دامنگیر افراد و اقوام و ملتها شده، به سبب انحراف از همین اصل است، گاهى پایه اصلى کارشان، دروغ و نیرنگ است و گاه که ورودشان در کارها بر اساس راستى است، این خط اصیل را تا پایان حفظ نمى کنند و همین، عامل شکست آنان مى شود.(تفسیر نمونه، ج 12، صص 225 ـ 226)

3. در حالات «ابن سیرین» معبر معروف خواب، مى خوانیم که او مردى بسیار زیبا و بزاز بود. زنى دل به او بست و با حیله هاى مخصوصى، او را به خانه خود برد و درها را به روى او بست. او تسلیم هوس هاى آن زن نشد و مرتباً مفاسد این گناه بزرگ را بر او مى شمرد، ولى آتش هوس زن به قدرى سرکش بود که آب موعظه، آن را خاموش نمى ساخت. ابن سیرین براى نجات از چنگال او چاره اى اندیشید. برخاست و بدن خود را با اشیاء آلوده اى که در آن خانه بود چنان کثیف و آلوده و نفرت انگیز ساخت که تنفر زن را برانگیخت و او را از خانه بیرون کرد. مى گویند: ابن سیرین بعد از این ماجرا، فراست و هوشیارى فوق العاده اى در تعبیر خواب یافت و داستانهاى عجیبى از تعبیر خواب او در کتابها نوشته اند که از عمق اطلاعات او در این زمینه خبر مى دهد.

فراوری: محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : کتاب نور هدایت ج 1، آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.