تبیان، دستیار زندگی
پارسا پیروزفر به عنوان یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران و ستاره‌ای که محبوبیت را با اخلاق پیوند زده و همیشه ماخوذ به حیا بوده در این نمایش سیاه مشق‌هایی برای ورود جدی به دنیای کارگردانی داشته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقد جامعه سرمایه‌داری آمریکا

نمایش "گلن گری، گلن راس"؛ نقد جامعه سرمایه‌داری آمریکا


پارسا پیروزفر به عنوان یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران و ستاره‌ای که محبوبیت را با اخلاق پیوند زده و همیشه ماخوذ به حیا بوده در این نمایش سیاه مشق‌هایی برای ورود جدی به دنیای کارگردانی داشته است.
پارسا پیروزفر

پارسا پیروزفر در دومین تجربه کارگردانی‌اش به سراغ متنی از دیوید ممت نمایشنامه‌نویس معروف رفته است، نمایشنامه شناخته شده "گلن گری ...." درباره مختصات جامعه غربی و سرمای‌داری است. تلاش انسان‌ها در خدمت نظام سرمایه‌داری، و تبدیل شدن آنها به ماشینی برای اهداف نظام سرمایه‌داری از تم‌های این نمایش‌نامه است.

کارمندان کمپانی بزرگ مسکن برای راه یافتن به تخته سیاه و به دست آوردن کادیلاک (نماد سرمایه‌داری و رویای آمریکایی) مجبور به خرد کردن همدیگر هستند، در این رقابت انسان‌ها مثل گلادیاتورها به جان هم می‌افتند تا از فضای موجود جان سالم به در ببرند! در این بین فرقی بین ریچارد روما (پارسا پیروزفر) با جرج (سیاوش چراغی پور) نیست. حتی اگر ریچارد زرنگ تر به نظر برسد و جایی در بالای جدول داشته باشد. در انتهای قصه فرقی بین برنده و بازنده نیست و همه کارمندان به اندازه شلی (رضا بهبودی) زخم خورده، تنها و مغبون هستند. انتهای نمایش پوچی رویای آمریکایی موکد می‌شود جایی که برای بازی‌ای که بزرگان راه انداخته‌اند برنده‌ای وجود ندارد.

پارسا پیروزفر برای روایت این قصه ساختاری ساده و یک خطی را انتخاب کرده است و حتی در فرم به سمت تجربه‌ای نرفته که غریب و پیچیده باشد، نمایش دکوری ساده و روایتی قابل درک دارد. بازی‌ها بدون اغراق و روان است و روی صحنه برای تماشاگر چیز غریب و ناشناخته‌ای وجود ندارد، کارگردان بازیگر نمایش به متن ممت و دیدگاه جهانشمول او وفادار بوده است.

در محیط خشن و مردانه نمایش زن‌ها که معمولا نماد محبت و عشق هستند جایی ندارند، شاید این تمهیدی است برای اشاره‌ای تلویحی به فضای خشن و بیرحم جامعه سرمایه‌داری

دوست داشتنی‌ترین شخصیت نمایش را پیروزفر خود بازی کرده و از لحظه‌ای که روی سن می‌آید حضور ستاره گونش را به رخ می‌کشد، هر چند که به عنوان بازیگر هرگز در او چنین خودشیفتگی برای دیده شدن نبوده است. اما او نمی‌تواند ستاره بودن را از خود بگیرد، ریچارد روما با بازی او شخصیت محبوب نمایش است، شخصیتی که شاید بتوان آینده او را در سیمای شکست خورده شلی لوین (رضا بهبودی) دید. آینده روما به عنوان کارمندی موفق با ظاهری موقر و جذاب و رویاهایی بزرگ در جامعه سرمایه داری آمریکایی تاریکی و شکست است.

پارسا پیروزفر

نمایش "گلن گری...." نمایشی مردانه است، زن‌ها جایی در قصه ندارند، شاید هم آنها هم به اندازه مردان قصه مفلوک‌اند و در سایه قرار دارند، تنها اشاره‌هایی به زن‌ها می شود و بس. در محیط خشن و مردانه نمایش زن‌ها که معمولا نماد محبت و عشق هستند جایی ندارند، شاید این تمهیدی است برای اشاره‌ای تلویحی به فضای خشن و بیرحم جامعه سرمایه‌داری.

یکی از امتیازهای نمایش موسیقی آن است که فضایی نوستالژیک در فضای سالن به وجود می‌آورد و مهمتر از آن یادآور روزگاری سپری شده است.

نمایش "گلن گری..." تجربه بازیگری است که به نظر می‌رسد بدنبال درنویدن عرصه‌های تازه‌ای است، پارسا پیروزفر به عنوان یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران و ستاره‌ای که محبوبیت را با اخلاق پیوند زده و همیشه ماخوذ به حیا بوده در این نمایش سیاه مشق‌هایی برای ورود جدی به دنیای کارگردانی داشته، نمایش کامل نیست، ضرباهنگ کندی دارد بین پرده‌ها فاصله است اما قدم‌های اول ستاره برای نشستن روی صندلی کارگردانی نمره قبولی می‌گیرد و ما را برآن می دارد تا چشم به راه تجربه این بازیگر کارگردان بمانیم.

سینما و تلویزیون تبیان


منبع:شبکه ایران/ علی احمدی