تأثیر یک آیه از سوره ذاریات
22دلیل عادی شدن خواندن «قرآن کریم» و کلمهها و جملهها و آیههای قرآن از آن روست که ما، عظمت قرآن را ـ چنان و چندان که باید ـ حسّ نمیکنیم. به هنگام خواندن قرآن (یا گوش دادن به آن) آن گونه که باید، در مدار روحانیت قرآن قرار بگیریم، قرار نمیگیریم و بارش کلمات و آیات را به صحرای عطشناک دل نمیرسانیم، و به مرحله نزول آیات قرآنی برقلب خویش، نمیرسیم؛ و قلب خود را با قلب پذیرنده اصلی قرآن (قلب محمّدی)، منطبق نمیسازیم، بلکه نزدیک به این مرتبه والا نیز نمیشویم.
بیشتر این چنین است… در صورتی که رحمت عامّ محمّدی «بِالمؤمنین رَؤُوف رحیم».(سوره توبه، آیه 128) و حرصی که پیامبر اکرم بر «صیرورت قرآنی» افراد اُمّت داشته است «حریص علَیکم»(همان) موجب قطعی آن است که اگر ما در این راه همّتی کنیم و دلی بر آن بگشاییم، به مرحلهای از «نزول برقلب» دست یابیم و در رده: «لِمَن کانَ لَهُ قَلْب» (سوره ق، آیه 37) وارد شویم و دلمان از تشعشعهای فوق ملکوتی «إنَّ قرآنَ الفَجرِ کانَ مَشهوداً» (سوره اسراء،آیه78) نور باران گردد.
قرآن تنها حروف و کلمات نیست!
ما نباید بپنداریم که با حروف و کلمات و جملات متعارف روبرو هستیم که از دهان هر انسان عربی زبان و عربی خوانی بیرون میآید. نشناختن حقیقت ها و نکوشیدن در راه شناخت آنها، ظلم به خویشتن است نه ظلم به حقیقتها.
شب پره گر وصل آفتاب نخواهد رونــق بازار آفتاب نکــاهـد
عبدالمِلک اصمعی بصری (م 216ش)، ادیب و لغت شناس و دستوردان سده دوم و اوایل سده سوم هجری، از بنیادگذاران مشهور فرهنگ لغوی عرب و از مراجع مهم علم صرف و نحو زبان عربی است. او ـ بالطبع ـ شعرشناسی زبده نیز بود، چنانکه از «اخبار البُلْدان» (سرگذشت شهرها) و جغرافیای آبادیهای سرزمین عربی و نامهای آنها اطّلاع داشته است. از وی کتابهای مختلف چندی برجای مانده است.
اصمعی در جستجوی لغات عرب و یافتن تلفّظ صحیح و معانی قطعی و مسلّم «لغات» و جداسازی «حقیقت» و«مجازِ» و فراهمآوری قواعد مختلف دستوری (گرامری)، به این سو و آن سو، به ویژه به میان بادیهنشینان میرفت و رنج سفر و کوچیدن را برخود هموار میساخته است تا به هدف پژوهشی خویش دست یابد و واژهها را از سرچشمههای آنها و از زبان دست نخورده اهل زبان ـ بدون واسطه در نقل ـ به دست آورد و ضبط کند.
طبیعی است که در این کار دامنهدار و زمانگیر، با کسان و رخدادهایی روبرو گردد و اتفاقهایی و خاطرههایی برای او پیش آید. اصمعی فراوان از این خاطرات نقل کرده است. از اینرو در کتابهای لغوی و ادبی، (بجز اشعار عرب، و نظرهای نحوی و دستوری) حکایتهایی بسیار از او نقل کردهاند. از آن جمله خود او می گوید:
روزی از مسجد جامع بصره در آمدم و از میان کوچهها به راه خود میرفتم که ناگهان به یکی از اعراب بادیه برخوردم ـ زُمُخت و خَشِن ـ که برشتر جوان خود سوار بود و شمشیری حمایل داشت و کمانی در دست. مرا که دید نزدیک شد و سلام کرد و گفت:
ـ از کدام طایفهای؟ گفتم: از طایفه بنیالأصمع.
ـ نکند اصمعی هستی؟ گفتم: آری.
ـ از کجا میآیی؟ گفتم: از جایی که در آنجا، کلام خدای رحمان را میخوانند.
ـ مگر خدای رحمان، کلامی دارد که آدمها میتوانند آن را بخوانند (و بر زبان جاری سازند)؟
گفتم: آری.
ـ قدری از آن کلام برای من بخوان! گفتم: از شتر خود پیاده شو!
پیاده شد و من از «سوره ذاریات»، شروع به خواندن کردم تا به این آیه رسیدم: «وفی السَّماءِ رِزْقُکُم وما تُوعَدُون؛ روزی شما و هرچه به شما وعده میدهند در آسمان است (و از جانب خداوند ـ با اسباب و وسایلی که در جهان فراهم آورده است ـ به انسانها و دیگر موجودات میرسد)».
ـ ای اصمعی! این که خواندی کلام خدای رحمان بود؟
گفتم: آری، به حقّ خدایی که محمّد را «بحق»، به پیامبری فرستاد، این کلام همان خداست که بر پیامبرش محمّد نازل کرده و براو فرو فرستاده است.
آنگاه از جا برخاست و به سوی شتر خود رفت و آن را ذبح کرد و با پوست تقسیم نمود و گفت: «به من کمک کن تا آن را به مردم بدهیم». ما به هر کس گذر میکردیم یک قسمت از گوشت آن شتر میدادیم تا تمام شد.
سپس شمشیر و کمان خود را برداشت و شکست و آن شکستهها را زیر جهاز شتر نهاد؛ و خود رو به بادیه گذاشت، و همان آیه را میخواند و میرفت: «و فی السَّماءِ رِزْقُکُم وما توُعَدُون».
و من به سرزنش نفس خود پرداختم، که ای نفسِ اصمعی! تو به اندازه این عرب بادینشین (بیابانی) که از شنیدن چند آیه بیدار گشت، لیکن تو در همه عمر بیدار نگشتی و اهمّیت کلام خدا را نفهمیدی….
بخش قرآن تبیان
منبع : مقاله استاد علّامه محمّد رضا حکیمی ، سایت حوزه