تبیان، دستیار زندگی
امام طی این سال های طولانی زندگی مشترك، هرگز از من نخواستند یك فنجان چای به ایشان بدهم. آقا چای را خودشان آماده می كنند و به محض نوشیدن چای فنجانشان را می شویند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرد حق ندارد به همسرش دستور دهد
مرد حق ندارد دستور بدهد

در جمع، اشتباه كردی

در پاریس كیفیت خرج خانه و خرید به عهده من بود. لیست چیزهایی را كه می خواستیم می نوشتم و آن را خدمت امام می بردم و پول می گرفتم و برای خرید به بازار می رفتم. هر چه می ماند به عنوان تنخواه نگه می داشتم.

یك روز خدمت ایشان رسیدم و گفتم این چیزها را می خواهیم و جمعش اینقدر می شود. مبلغ را كه گفتم امام فرمودند: "در جمع اشتباه كردی. " من دوباره شروع كردم به جمع زدن و گفتم: جمعش درست است. ایشان سكوت كردند و فقط پول را دادند. من به بازار رفتم و خرید كردم. دست آخر دیدم پول زیاد آوردم. فهمیدم كه در جمع كردن، 9 فرانك را 90 فرانك جمع كرده‌ام. خدمتشان رسیدم و گفتم حاج آقا من اشتباه كردم و پول زیاد آوردم. فرمودند: "من همان صبح فهمیدم، می خواستم خودتان بفهمید. "

این نكته ریز و لطیفی است. اگر ایشان همان صبح روی حرف خودشان پافشاری می كردند، من احساس می كردم كه در این خانه به من اطمینان ندارند و دلسرد می شدم.

اما وقتی كه ایشان به من اعتماد كردند، چقدر ارتباط خالصانه شد.
(مرضیه حدیدچی - برداشت هایی از سیره امام خمینی- جلد اول- غلامعلی رجائی)

امام طی این سال های طولانی زندگی مشترك، هرگز از من نخواستند یك فنجان چای به ایشان بدهم. آقا چای را خودشان آماده می كنند و به محض نوشیدن چای فنجانشان را می شویند

خیلی به قانون منزل اهمیت می دهند

گاهی در جامعه چیزهایی هست كه قانون دولتی نیست، بلكه برای مردم یك قانون است. حالا فرض كنید اگر در خانه ما یك قانون باشد؛ مثلا مادرمان یك قانون برای منزل وضع كرده باشد، ایشان حتما رعایت می كنند. اگر احیاناً امام بیایند و بگویند من اینجا می خواهم بنشینم. اگر مادرمان بگویند: "نه، دیگر بنا به این نیست كه اینجا كسی بنشیند " ایشان فوراً عمل می كنند.
(زهرا مصطفوی- برداشت هایی از سیره امام خمینی- جلد اول- غلامعلی رجائی)

می توانم به این قسمت بیایم؟

امام، خانمشان را در خانه به شكلی آزاد می گذاشتند و به او احترام می كردند كه مثلاً روزی كه خانم مهمان خصوصی داشتند، می آمدند از ایشان اجازه می گرفتند و می پرسیدند: "امروز می توانم به این قسمت بیایم و غذا بخورم؟ "
یا: "می توانم بیایم و داخل حیاط قدم بزنم؟ "
(مرضیه حدیدچی- زن روز- 12/03/69)

امام خمینی

باید با آقا مشورت می كردیم

خانم امام می گفتند وقتی می خواستند با خانواده ای جدید رفت و آمد كنند، باید با امام مشورت می كردند. چون امام به ایشان گفته بودند ابتدائاً و به طور ناشناس به خانه كسی نروند. چون ممكن است مناسب نباشد. یا اگر می خواهند بیرون بروند به ایشان بگویند كه كجا می خواهند بروند. امام این قیدها را در رابطه با خارج از خانه داشتند، ولی در داخل خانه آزادی مطلق وجود داشت.
(فاطمه طباطبایی- ویژه نامه روزنامه اطلاعات- 14/03/69)

مرد حق ندارد بگوید

یك بار مثل اینكه كارگر خانه به مرخصی می رود، مادرم سینی غذا در دستشان می گیرند و می آورند سر سفره.(البته این حرف مال زمان بچگی است)آقا می گویند: "وامصیبت، فریده، خانم دارد سینی می آورد. " خواهرم می گفتند ما توی خانه خیلی كار می كنیم. اصلاً نمی گذارند خانم كار كنند. الآن هم این طور است. قدیم هم همین طور بوده و این را وظیفه زن نمی دانند كه توی منزل كار كند، اگر خودش دلش خواست انجام بدهد، ولی مرد حق ندارد بگوید این كار را بكن یا مثلا شام درست كن. من شاهد بودم كه خانم چایی دستشان بود كه بگذارند به آقا می گفتند من چایی را برای خودم آوردم، امام می گفتند: "نه، من باید چایی بیاورم. " این دقت باعث می شد كه آن سختی ها را مادرم تحمل كنند و واقعاً هم تحمل كردند.
(زهرا مصطفوی- برداشت هایی از سیره امام خمینی- جلد اول- غلامعلی رجائی)

من كسی را نمی خواهم

یك زمانی هم آقا بیمار بودند و هم خانم. ما معمولاً دو سه نفر بودیم. اگر یكی از ما نزد امام می ماند فوراً می گفتند: "من كسی را نمی خواهم، بروید پیش مادرتان ". و با اوقات تخلی ما را از اتاق بیرون می كردند كه خانم تنها نماند.
(فریده مصطفوی- برداشت هایی از سیره امام خمینی- جلد اول- غلامعلی رجائی)

احترام مرا نگه می داشتند

امام به من خیلی احترام می گذاشتند و خیلی اهمیت می دادند؛ یعنی یك حرف بد یا زشت به من نمی زدند. حتی یك روز به دخترانشان صدیقه و فریده كه از پشت بام رفته بودند منزل همسایه اعتراض داشتند و می گفتند در آن خانه نوكر بوده است و از این بابت نگران بودند، ولی من می گفتم كه كسی آن جا نبوده است. ایشان حتی در اوج عصبانیت، هرگز بی احترامی و اسائه ادب نمی كردند، همیشه در اتاق، جای خوب را به من تعارف می كردند. همیشه تا من نمی آمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمی كردند. به بچه ها هم می گفتند صبركنید تا خانم بیاید.

اصلاً حرف بد نمی زدند. ولی این كه من بگویم زندگی مرا به رفاه اداره می كردند، نه. طلبه بودند و نمی خواستند دست پیش این و آن دراز كنند- همچنان كه پدرم نمی خواست- دلشان می خواست با همان بودجه كمی كه داشتند زندگی كنند، ولی احترام مرا نگه می داشتند. حتی حاضر نبودند كه من در خانه كار بكنم.

همیشه به من می گفتند جارو نكن. اگر می خواستم لب حوض روسری بچه را بشویم می آمدند می گفتند: "بلند شو، تو نباید بشویی " من پشت سر او اتاق را جارو می كردم، وقتی او نبود لباس بچه را می شستم. حتی یك سال كه كسی كه همیشه درمنزلمان كار می كرد نبود- آن موقع ما در امامزاده قاسم بودیم، زمانی بود كه بچه ها بزرگ شده و شوهر كرده بودند- وقتی ناهار تمام شد، من نشستم لب حوض تا ظرف ها را بشویم، ایشان همین كه دیدند من دارم ظرف ها را می شویم- از بین دخترها، فریده منزل ما بود- گفتند: "فریده بدو، خانم دارد ظرف می شوید " فریده دوید و آمد ظرف ها را از من گرفت و شست و كنار گذاشت.
(همسر امام- ندا- ش12)

امام خمینی

شما نشسته اید و خانم كار می كنند؟

اگر روزی خانم غذا را تهیه می كردند هر چقدر هم كه بد می شد كسی حق اعتراض نداشت و امام از آن غذا تعریف می كردند. خانم اگر كاری در خانه انجام می دادند، حتی اگر استكانی را جا به جا می كردند و ما نشسته بودیم، امام با ناراحتی به ما می گفتند: "شما نشسته اید و خانم كار می كنند؟ " اگر یك روز می دیدند كه خانم كار می كنند، آن روز، روز وااسلامای امام بود كه چرا خانم كار می كنند. می گفتند: "خانمتان از همه شما بهتر است، هیچ كس مادر شما نمی شود.
(فریده مصطفوی- برداشت هایی از سیره امام خمینی- جلد اول- غلامعلی رجائی)

حق ندارم به خانم امر كنم

من ندیدم در طول زندگی، امام به خانمشان بگویند در را ببندید. بارها و بارها می دیدم كه خانم می آمدند و كنار آقا می نشستند، ولی امام خودشان بلند می شدند و در را می بستند و حتی وقتی پا می شدند به من هم نمی گفتند كه در را ببندم. یك روزی من به آقا گفتم خانم كه داخل اتاق می آیند همان موقع به ایشان بگوئید در را ببندند. گفتند: "من حق ندارم به ایشان امر كنم. " حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را نمی خواستند.
(زهرا مصطفوی - سخنرانی در دانشگاه شهید چمران اهواز- برداشت هایی از سیره امام خمینی- جلد اول- غلامعلی رجائی)

كسی نبود بیاید بدوزد؟

امام هیچ وقت دستور انجام كاری را به خانم نمی دادند. خانم می گویند امام وقتی یك دكمه پیراهنشان می افتاد، می گفتند: "می شود این را بدهید بدوزند؟ " نمی گفتند خودت بدوز یا احیاناً اگر روز بعد دوخته نشده بود، نمی گفتند چرا ندوختید. می گفتند: "كسی نبود بیاید بدوزد؟ " لذا تا آخر عمرشان هیچ وقت به خانم نگفتند یك لیوان آب به من بده؛ خودشان این كار را انجام می دادند.
(فاطمه طباطبایی- ویژه نامه روزنامه اطلاعات - 14/03/69)

هرگز از من چای نخواستند

امام طی این سال های طولانی زندگی مشترك، هرگز از من نخواستند یك فنجان چای به ایشان بدهم. آقا چای را خودشان آماده می كنند و به محض نوشیدن چای فنجانشان را می شویند.
(همسر امام- روزنامه كیهان- 21/11/66)

امام خمینی و همسرش

خانم چطورند؟

در شرایط سختی كه امام در روزهای اخیر داشتند، هر وقت چشمی باز می كردند اگر قادر به صحبت بودند، می گفتند: "خانم چطورند؟ " می گفتیم: "خانم خوبند، بگوییم بیایند پیش شما؟ " می گفتند: "نه. خانم كمرشان درد می كند. بگذارید استراحت كنند. چون خانم یك هفته قبل از عمل آقا به مناسبتی كمرشان یك مقدار ناراحتی پیدا كرده بود كه دكتر گفته بود باید مدتی استراحت كنند؛ این قدر نسبت به خانم دقت داشتند.
(صدیقه مصطفوی- سروش- ش 476)

اگر شما مایل هستید

امام آنقدر به خانم آزادی می دهند كه هر جا راحت باشند بخوابند یا غذا بخورند، مثلاً اگر خانم یك روزی خسته است با وجودی كه خیلی در كارشان نظم دارند، اما می گویند اگر شما مایلید الان غذا می خوریم و می خوابیم؛ كه رعایت حال خانم شده باشد.
(زهرا مصطفوی - برداشت هایی از سیره امام خمینی- جلد اول- غلامعلی رجائی )

خانم را بدرقه می كردند

گاهی كه خانم می خواستند به مسافرت بروند در هر ساعتی از روز كه بود، حتی اگر ساعت 2 بعد از ظهر كه وقت استراحت امام بود، ایشان با همه نظمی كه در برنامه روزانه زندگی خود داشتند به احترام خانم تا در حیاط منزل تشریف می آوردند و خانم را بدرقه می كردند.
(مصطفی كفاش زاده- برداشت هایی از سیره امام خمینی- جلد اول- غلامعلی رجائی)

هندوانه ای آماده كنید

خانم وقتی می خواهند مسافرت بروند، در هر ساعتی از روز باشد، حتی اگر ساعت 2 بعد از ظهر باشد امام تا درب حیاط ایشان را بدرقه می كنند. یا موقعی كه بر می گردند، اطلاع می دهند كه خانم می خواهند برگردند. اگر فصل گرما باشد امام دستور می دهند كه یك چیز خنكی درست كنید، هندوانه ای آماده كنید یا اگر نباشد آب خنكی درست كنید و اگر فصل سرما باشد، می گویند اتاقی را گرم كنید.
(مصطفی كفاش زاده - برداشت هایی از سیره امام خمینی- جلد اول- غلامعلی رجائی)

امام خمینی


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از hasantaleb