نویسنده های سمت و سو دار
گفتوگو با مصطفی فعلهگری در رابطه با «کارنامه نویسندگان ایران» اش
کتاب«کارنامه و سرگذشت داستان نویسان امروز ایران» را نشر روزگار به تازگی و به قلم مصطفی فعله گری* روانه بازار کرده است. نویسنده و منتقدی که زبان تیز و صریح او در این کتاب یادآور نقدهای صریح و بیپردهای است که پیش از این نیز از وی در رابطه با جریانات داستان نویسی یکصدساله اخیر ایران خواندهایم.

فعلهگری در این کتاب که در حال حاضر نخستین اثر از مجموعه شش جلدی آن به حساب میآید به گفته خودش در مقدمه سعی داشته در مقام یک منتقد اثری شبیه به یک دایرهالمعارف بنویسد، دایرهالمعارفی از داستان نویسان ایران از دوران مشروطه تا معاصر که در نوع خود میتواند منحصر به فرد به شمار بیاید ولی در بررسی مجلد نخست به نظر میآید هنوز کمی با حقیقت این عنوان فاصله دارد. با او در رابطه با این اثر به گفتوگو نشستیم.
کتاب شما با این دید مخاطب را به خود معرفی میکند که گویا قرار است یک دایره المعارف داستاننویسان ایران در دهههای مختلف به مخاطب ارائه کند اما انتخاب عناوین نویسندهها در این اثر با وجود اینکه جلد اول از این مجموعه نیز منتشر شدهاست مشخص نیست و کلیت فرهنگنامه بودن کتاب را از همان نخست زیر سوال میبرد. شما بر چه مبنایی این افراد را در کنار همدیگر قرار دادهاید؟
من نوع این کار را یک شبه دایره المعارف میدانم، نوعی فرهنگ واره. یعنی بعضی از ویژگیهای یک فرهنگ و دایره المعارف را داراست و برخی دیگر را نیز معترفم که دارا نیست و از تراز دقت آن فاصله گرفته است.
پس چرا این اثر را به این نام منتشر کردهاید؟
اینکه اثر به آن چیزی که شما به عنوان استاندارد میشناسید نزدیک نشده است دلایل شخصی و غیر شخصی و فرهنگی زیادی دارد. من به تنهایی بیش از این نتوانستم کار را ارتقا بدهم. البته توقع هم این نبود. از خواننده هم توقع ستایش مطلق ندارم. سعی کردم بخشی از نیازهای او را پاسخ بدهم.
دقیقا، این اثر را پس باید با چه دیدی نگاه کنیم؟
این اثر یک پژوهش انتقادی است. من برای اولین بار در تاریخ ادبیات امروز ایران سعی کردم با توان یک نفر آدم یک شبه دایرهالمعارف در رابطه با داستان نویسی را گردآوری کنم. نه گروهی داشتم و نه بودجهای و نه حتی یک موتور گازی که از آن برای رفت و آمد بین مراکزی که منابعم در آن بود استفاده کنم اما در این اثر از همه گرایشها و اندیشهها یاد کردم و تواناییها و ناتوانیهای آنها را نیز بازشمردم. هم از ارزشهایشان گفتم و هم از ارزش گریزی آنها. در این کتاب توانمندی ادبی نویسنده قربانی تفکر و اندیشه من نشده است. متاسفانه در جامعه امروز ما نگاه سمت و سو دارد. یعنی مثلا اگر در جبهه روشنفکری باشی هرگز از کار محمدرضا سرشار تعریف نمیکنی، حتی با وجود تواناییهای او یا برعکسش.
با این حال کتاب شما در نحوه ارائه محتوایی که گویا معتقدید در آن هست نوعی شلختگی دارد. از یک اسلوب ثابت و معین و استاندارد بهره نمیبرد و یکدستی کار زیر سوال است. این موضوع هم بر میگردد به نگاه غیر منصفانه یا اینکه میپذیرید شکل نوشتاری شما ایراد داشته است؟
اول اینکه من ارزشی برای کتابم به عنوان اثرم قائل نیستم که بخواهم دائم از آن دفاع کنم. این کتاب اگر ارزشی داشته باشد در تاریخ ادبیات ایران میماند و اگر نه مردم آن را فراموش میکنند. نویسنده هیچگاه حق ندارد در گفتوشنودها و مقالات خود، از اثرش دفاع کند. من این رفتارها را دوست ندارم.حاصل این نوع صحبت یا مشتی غلو راجع به کتاب میشود یا اندک شایستگیهایی که روزگار و مخاطب خودش آن را ابراز میکند.
من هم میپذیرم که این کتاب در گام نخست کاستیهایی دارد ولی این کار توان یک نفر است. به نظرم با این توان بیشتر از این نمیتوان تولید کرد، من هم نمیخواهم پرچمی علم کنم. اما خب در چند دوره حروفچینی بسیاری از نثرها و کلمات از متن اثر افتاده است. یعنی در نمونههای حروفچینی در آستانه هیاهوی نمایشگاه برخی از نثرها و اسامی افتادهاند. من خودم این را میگویم در فهرست کتاب عنوان منصوره شریفزاده به جای منصوره یاقوتی به اشتباه ذکر شده است. خب اینها تقصیر ناشر است. من هم البته نمیخواهم از او گله کنم. میپذیرم و بهتر است بیشتر از این هم بازش نکنم. با این حال معتقدم اگر سی درصد از نیاز مخاطبم در رابطه با یک اثر شبه دایره المعارفی در این کتاب پاسخ داده شود من به هدف خودم رسیدهام.
من هم میپذیرم که این کتاب در گام نخست کاستیهایی دارد ولی این کار توان یک نفر است. به نظرم با این توان بیشتر از این نمیتوان تولید کرد، من هم نمیخواهم پرچمی علم کنم
اما فقط این نیست. به نظرم مقالات کتاب شما هم هیجان زدهاست و آمیخته با اظهارنظر شخصی. مثلا از آل احمد با شیفتگی و این مخالف بیطرفی است که کتاب شما و عنوان آن مدعی آن است و خب این مسئله پیش میآید که کتاب شما مسئلهاش نقد است یا ارائه اطلاعات دایره المعارفی؟
من پیشبینی میکردم که این سوالها از من پرسیده شود. خوب من هم نوعی زرنگی کردم. البته از نوع سالمش. گفتم که این کتاب یک شبه دایره المعارف است، فرهنگواره است. پژوهش انتقادی است اما بیطرفانه نیست. من حتی نقد هم بنویسم ادعای بیطرفی در آن نمیکنم. شما آثار فوکو یاهایدگر را بیطرفانه میدانید؟ مارکز بیطرف است؟ در حوزههای دیگر هم همین است. بیطرفی اما با استدلال و استنتاج بیطرفانه حسابش جداست. اگر جایی من کسی را مورد نقد قرار دادم اگر استدلال نیاورده باشم حرف شما صحیح است. ولی در غیر آن بیطرفی مفید به حال خواننده است.

در بسیاری از مقالات کتاب، مطلب قابل اعتنایی راجع به نویسندهها نمیبینیم. در بهترین حالت یک بیوگرافی داریم و مجموعهای از متنها و برخی نظرات راجع به آنها. اطلاعاتی که شاید خیلی بکر و تازه نباشد.
خب کتاب یک پژوهش انتقادی است و نه یک اثر منتقدانه. در مقدمه به خواننده تذکر دادهام که کتاب با چه رویکردی همراه است اما مقداری جوهره نقد را هم به آن اضافه کردهام که او با آن نیز همراه شود. در دایرهالمعارفهای بزرگ جهان هم رویه همین است.
نه اینکه فکر کنید کلا قصد و نیتی در نگارششان نیست. حتی ویل دورانت هم گاهی متلکی میاندازد اما مودبانه و آکادمیک. در کارهای روسی هم هست. حتی در کارهای چاپ شده در کشور خودمان
این ولی دلیل نمیشود...
این کار یک شوک برقی به شما وارد میکند. ولی نقد ادبی نیست. من در آذرخش و سایهها نقد ادبی کردهام ولی این کتاب نقد نیست. در فرصت ده، پانزده صفحهای هر عنوان از متن کتاب یک چراغ قوه برای دیدن یک نویسنده به خواننده میدهم. ممکن است او این چراغ را دوست نداشته باشد و آن را بکوبد به دیوار و آن را از اساس چرت بداند اما من این کار را عامدانه کردهام.
چه عمدی؟
عمدش این بود که این فضا باز بشود.
چه فضایی؟
فضای تعارف و رودربایستی داشتن. فضای اینکه یک نویسنده یک بام و دو هوا نباشد.
منابع شما برای نوشتن ادعاهای موجود در کتاب چه بوده است؟
برای این مجموعه من بیست و دو سال فیش برداری کردهام. البته حاصل این کار هم تنها این شش جلد کتاب نبوده. مجموعه صد جلد نقد ادبیات معاصر هم حاصل همین بیست و دو سال کار است. من به ضرورت هم پاورقی در کتاب میآورم. اصلا معتقد نیستم که نویسنده اندیشمند باید برای مخاطبش در قالب پاورقی قسم بخورد که راست میگوید. نویسنده باید اعتماد قلب خواننده را به دست آورد. در آثار عرفانی هم همین است، در آثار فلسفی هم.
شما پس با چه عنوانی همین تعداد پاورقی را به کار بستهاید؟
در جاهایی که استدلال خطرناکی کردهام که خواننده واقعا نیاز دارد ببیند که به باورش کمک شود من پاورقی زدهام.
این مجموعه در مجلدات بعدی هم به همین صورت منتشر میشود؟
نمیدانم باید ببینم. در ایران هیچ کس برای کار پژوهشی بورس به نویسنده نمیدهد. کاسبکاری هم که دیگر جای خودش را دارد. دولتیها هم بهتر از خصوصیها نیستند. اگر به بن بست با ناشر نخورم مجلدات بعدی هم چاپ میشود. من برای کل این شش جلد تا الان دو میلیون تومان از ناشر گرفتهام. یعنی پول بلیت هواپیمای یک فوتبالیست در یک سال. این مبلغ هم نه یکجا که خورد خورد به من داده شده است. حتی یکی از اقساطش بیست هزار تومان بوده است.حالا حساب کنید کتاب مدت زیادی هم منتظر انتشار بود.
پینوشت:
* مصطفی فعلهگری متولد 1341 قصر شیرین و فارغ التحصیل دانشسرای تربیت معلم است. نخستین مجموعه داستان خود را تحت عنوان «مسیح های کوه سفید» و بازنویسی یک افسانه کردی به نام «گله هزار آهو» را سال ها پیش به بازار فرستاد.
فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان
منابع: تهران امروز( گفت و گو از حمید نورشمسی)، روزنامه ایران