گفت و گو با شاعر خوب کودکان،افشین علا
اهل «نور» است. یکی از شهرهای شمالی ایران. افشین علا، شاعر خوب کودکان، سال هاست برای بچه ها کار می کند. مدتی سردبیر دو برنامه ی رادیویی «بچه های انقلاب» و «شب به خیر کوچولو» بوده؛ حالا هم سردبیر مجله های دوست کودکان و دوست خردسالان است. او شعرهایش را در کتاب های: آغوش مهتاب، یک سبد بوی بهار، گل صد برگ و تانک، خاطرات مه گرفته و نسیم دختر باد، برای بچه ها چاپ کرده است.
می گوید: کودکی دنیایی است شاد و شیرین که باید همیشه آن را در خاطر حفظ کرد.
از چه زمانی شعر گفتن را شروع کردید؟
از وقتی کوچک بودم و مدرسه نمی رفتم، همیشه کلمات را به صورت وزن دار و با زبان شعر می گفتم. مادرم هم معلم بود و ذوق شعر داشت. او کمکم می کرد. بعدها که به مدرسه رفتم، شروع کردم به نوشتن شعرهایم.
درست است که شاعرها افرادی ساکت و آرام هستند؟
همه این طور نیستند، سکوتشان در ظاهر است اما درونشان تئفانی است و همین است که آنچه در دل دارند، به صورت شعر منعکس می شود.
در کودکی چه بازی هایی می کردید؟
کودکی من در شمال گذشت که طبیعت زیبا و جنگل و دریا دارد.
بزرگترین سرگرمی من ماهیگیری و چیدن تمشک بود. تابستان ها هم به منطقه ی کوهستانی یوش می رفتیم. آن جا در خانه ای قدیمی که تلفن و برق و دیگر امکانات را نداشت، دور فانوسی که بزرگترها روشن می کردند، جمع می شدیم و قصه گوش می کردیم.
کتاب هم می خواندید؟
بله، من مطالعه و فکر کردن را خیلی دوست داشتم.کتاب داستان و مجله های کودکان زیاد می خواندم.
خیلی از شعرهای شما درباره ی امام خمینی است.
آیا امام را از نزدیک دیده بودید؟
بله. سال 61 بود و من دوازده ساله بودم. در مسابقه ی شعری که کانون پرورش فکری برگزار کرده بود، برنده شده بودم. جایزه ی آن مسابقه ملاقات با امام بود. امام، من و بچه های دیگر که پیششان رفته بودیم، نوازش کردند و دعا خواندند و ما از ذوقمان اشک می ریختیم.
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع:سروش کودکان
مطالب مرتبط: