تبیان، دستیار زندگی
این روزها در مجموعه فرهنگی هنری تئاتر شهر نمایش «لارنس راهب، مردی که حرف می‌زند» در حال اجراست
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : محمد صابری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این مرد حرف می زند!


این روزها در مجموعه فرهنگی هنری تئاتر شهر نمایش «لارنس راهب، مردی که حرف می‌زند» در حال اجراست.


قاعدتاً برای دوستداران و اهالی تئاتر کنار هم قرارگرفتن دو نام محمد چرمشیر و افشین هاشمی این جذابیت را ایجاد

تئاتر

می‌کند تا بدون اطلاع از کم و کیف مابقی ماجرا راهی تئاتر شهر شوند و یک نمایش را ببینند. خوشبختانه یا متاسفانه، نگارنده هم بیشتر از این هم نمی‌تواند در رابطه با این کار توضیح بدهد و امیدوارم همین ناتوانی در عدم ارائه توضیح بیشتر، انگیزه شما را برای دیدن این کار بیشتر کند. ساختار نمایش این اجازه را نمی دهد تا بتوان تمام ماجرا را نقد کرد زیرا اساس این نمایش می خواهد تماشاگر را به تنهایی وارد تفکر کرده و در نتیحه آن لذت بیشتر را برای تماشاچی به ارمغان آورد.

بزرگی در میان جمع

عنصر محوری این نمایش افشین هاشمی است و بس! لارنس کاری است بر اساس مونولوگ (تک گویی) که در حدود نیم ساعت یک سرش افشین هاشمی است (با کارنامه خوب هنری) و سر دیگر آن کسی جز مخاطب نیست البته این به منظور کم جلوه دادن دیگرعناصر ابن نمایش نیست چرا که خلق چنین رابطه ای بین بازیگر و مخاطب در درجه اول (در این نمایش) برعهده نویسنده اثر و به دنبال آن کارگردانی کارگردان بوده است. بله در لارنس راهب طرف دوم مکالمه، سری است که برخلاف تمام سرهای بزرگ می تواند کناردست شما نشسته باشد یا هرجای دیگر و حتی می تواند خود شما باشید همان مشتاقان تئاتر...

نمایش «لارنس راهب مردی که حرف می زند» تجربه ای است که بازیگر در آن قصه را برای تماشاگر تعریف می کند و تماشاگر را وارد اجرا می کند و مخاطب را به سمتی می برد که سوالاتی در ذهن آنها به وجود آید، که اتفاقا جوابشان در متن وجود دارد و بازیگر براساس متن جواب پرسش ایجاد شده در ذهن مخاطب را می دهد

چهار ضلع اصلی

در این فقر و برهوتِ کارهای خوب سینمایی و نمایشی، دیدن لارنس راهب که بالا سر دو عاشق جاودانه تاریخ ادبیاتِ دنیا یعنی رومئو و ژولیت شکسپیر، ایستاده و خطبه عاشقانه‌ سر می دهد با بازخوانی محمد چرمشیر و نگاه متفاوت او از این داستان در حال و هوای زندگی امروزی ما خالی از لطف نیست. دغدغه این نمایش مسائل  روز  ماست که به سادگی از کنارشان گذشته ایم، نه مسائل کلیشه ای و تکراری. ما مجبوریم دائما گذشته را تکرار کنیم چون مدام افرادی تازه وارد تئاتر می شوند که فکر می کنند تئاتر از زمان ورود آ نها آغاز شده است. اما این نوع نگاه که در نمایش «لارنس راهب مردی که حرف می زند» جاریست در تئاتر ما تازگی دارد. عباس غفاری کارگردان این نمایش می گوید:«این نمایشنامه یکی از سخت ترین نمایشنامه های چرمشیر است که خود وی دست مرا در شیوه اجرا باز گذاشت.» اجرای نمایش لارنس راهب مردی که حرف نمی زند یک رابطه سه نفره و در اصل مثلثی است از نمایشنامه نویس، بازیگر و کارگردان و در ادامه ضلع چهارمی به نام مخاطب به اجرا افزوده می شود و نمایش تبدیل به یک رابطه 4 نفره می شود که هر کدام از اضلاع، وجودش بسیار حائز اهمیت است: اگر لحظه ای یکی از این 4 ضلع دچار نقص شود نمایش از حرکت اصلی باز می ماند و در واقع این اضلاع هستند که نمایش را می سازند.

اجرای نمایش لارنس راهب مردی که حرف نمی زند یک رابطه سه نفره و در اصل مثلثی است از نمایشنامه نویس، بازیگر و کارگردان و در ادامه ضلع چهارمی به نام مخاطب به اجرا افزوده می شود

اما در حقیقت ما نگران شکست نیستیم، نگرانی ما از این است که مبادا این شکست باعث توقف این نوع تجربه اجرایی شود و این روند تداوم نداشته باشد. اساسا هدف از این نوع اجرا شرکت هر چه بیشتر تماشاگر است و به نوعی تلاش می کند تا ذهن تماشاگر را درگیر نمایش کند. از وقتی تماشاگر وارد فضا میشود وارد کارگردانی هم آغاز می شود.

تئاتر

سوالاتی برای چند پاسخ

افشین هاشمی در این کار وظیفه بسیار سختی را برعهده دارد. چرا که هم باید ذهنش به متن باشد و هم سوالات تماشاگرانی که در حین اجرا طرح می شود را پاسخ دهد و اینکه بلافاصله به متن بازگردد و ادامه متن را اجرا کند که این نشانه تمرکز بالای این بازیگر است. این نمایشنامه یکی از سخت ترین آثار چرمشیر است که براساس مهندسی متن پیش می رود و تماشاگر را با خود همراه می سازد و از شکل نظری آنچه در تئاتر می دانسته ایم دور می شویم تا شکل عملی خیلی چیزها به وجود آید. نگاه ویژه ای که محمد چرم شیر به این نمایشنامه دارد باعث شده که ساختار کلاسیک روایی این مونولوگ به هم ریخته و تبدیل به اثری شود که می تواند مورد توجه نیز قرار گیرد. نمایش «لارنس راهب مردی که حرف می زند» تجربه ای است که بازیگر در آن قصه را برای تماشاگر تعریف می کند و تماشاگر را وارد اجرا می کند و مخاطب را به سمتی می برد که سوالاتی در ذهن آنها به وجود آید، که اتفاقا جوابشان در متن وجود دارد و بازیگر براساس متن جواب پرسش ایجاد شده در ذهن مخاطب را می دهد و اساسا نویسنده به خواست خودش متن را این چنین نوشته تا تماشاگر را وارد نمایش کند. محمد چرمشیر بعنوا نویسنده این اثر معتقد است: «متاسفانه تماشاگران تئاتر اخلاق تئاتر دیدن را فراموش کرده اند.» زمانی مخاطب به تماشای تئاتر می رفت تا چیزهایی را کشف کند و در مورد نمایش فکر می کرد، اما امروز مخاطب درک فهمیدن و لذت بردن را از خود گرفته است. شاید بتوان گفت انگیزه روی صحنه رفتن چنین اثری همین دلیل باشد. البته جای بسی افسوس است که انتظار ما از تئاتر تربیت تماشاگرباشد و نمایش لارنس راهب کوشیده است با درگیر گردن مخاطب این مسیولیت را به دوش تماشاگر بازگرداند همان طور که لارنس اعتراف می کند:«من آدم مریضی نیستم، فقط می خوام کنار واقعیت بایستم»

بابک طالقانی

بخش سینما و تلویزیون تبیان