تبیان، دستیار زندگی
در كتاب «زندگانى على‏بن الحسین علیه السلام» آمده است که قتل‌عام شهر مقدس مدینه به دست ‏سربازان مسلم پسر عقبه، در بازماندگان از كشتار حالتى شبیه به نومیدى پدید آورد، تا آنجا كه سست اعتقادان ‏براى زدودن این حالت از خویش، به خ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهى به سیماى امام صادق علیه السلام (2)


در كتاب «زندگانى على‏بن الحسین علیه السلام» آمده است که قتل‌عام شهر مقدس مدینه به دست ‏سربازان مسلم پسر عقبه، در بازماندگان از كشتار حالتى شبیه به نومیدى پدید آورد، تا آنجا كه سست اعتقادان ‏براى زدودن این حالت از خویش، به خنیاگرى روى آوردند و مدینه ‏در سال‌هاى 80- 65 مركزى براى صدور آوازخوانان شد . اما با گذشت ‏زمان آن حالت از میان رفت و دیگر بار مردم به مسائل مذهبى روى‏ آوردند و محدثان و فقیهان روى كار آمدند .

آن كس که در اخبار فقه شیعه تتبع كند خواهد دید روایت‌هاى رسیده ‏از امام صادق علیه السلام در مسائل مختلف فقهى و كلامى مجموعه‏اى ‏گسترده و متنوع است و براى همین است كه مذهب شیعه را مذهب‏ جعفرى خوانده‏اند. گشایشى كه در آغاز دهه سوم سده دوم هجرى‏ پدید آمد موجب شد مردم آزادانه‏تر به امام صادق علیه السلام روى آورند و گشودن مشكلات فقهى و غیر فقهى را از او بخواهند .

شهرستانى در ملل و نحل مى‏نویسد: جعفربن محمدالصادق داراى‏ علمى بسیار و ادبى كامل بود. زهد و پارسایى داشت. نه گرد مهترى گردید و نه بر سر خلافت ‏با كسى به جنگ برخاست . آن كه در دریاى معرفت ‏شنا كند در شط نمى‏افتد و آن كه به اوج حقیقت رسد از فرود آمدن نمى‏ترسد .

ابن حجر درباره حضرتش نوشته است: مردم از علم او چندان نقل ‏كردند كه آوازه آن به همه شهرها رسید . امامان بزرگ چون یحیى‏بن سعید، ابن جریح، مالك، سفیان بن عیینه، سفیان ثورى، ابوحنیفه، شعبه و ایوب سختیانى از او روایت كرده‏اند .

دانشمندان از هیچ یك از اهل بیت رسول خدا به مقدار آنچه از عبدالله روایت دارند نقل نكرده‏اند، و هیچ یك از آنان متعلمان ‏و شاگردانى به اندازه شاگردان او نداشته‏اند، و روایات هیچ یك‏ از آنان برابر با روایت‌هاى رسیده از او نیست . اصحاب حدیث نام ‏راویان از او را چهار هزار تن نوشته‏اند. نشانه آشكار امامت او خردها را حیران مى‏كند و زبان مخالفان را از طعن و شبهت لال ‏مى‏سازد .

ذهبى از ابوحنیفه آورده است: فقیه‏تر از جعفربن محمد ندیدم .

و چنان كه نوشته شد، مالك گفته است از فضل و علم و پارسایى ‏از او برتر ندیده است. سخن مالك بن انس كه یكى از چهار پیشواى‏ مذهب‌هاى اهل سنت و جماعت است در باره امام صادق علیه السلام نوشته شد، ابوحنیفه را نیز با آن حضرت دیدار یا دیدارها بوده است .

زبیر بكار نویسد: ابوحنیفه را با امام صادق ملاقات‌ها دست ‏داده است. او در دادن فتوا بیشتر به راى و قیاس عمل مى‏كرد و كمتر به روایت. و از عبدالله ‏بن شبرمه كه در سال 120 هجرى‏ قضاوت كوفه داشت روایت كند: من و ابوحنیفه بر جعفربن محمد علیه السلام در آمدیم . بر او سلام كردم و گفتم این مردى از عراق است و او را فقه و علمى است. جعفر گفت: گویا اوست كه دین را به راى‏ خود قیاس مى‏كند. سپس رو به من كرد و گفت: او نعمان پسر ثابت ‏است و من تا آن روز نام او را نمى‏دانستم . ابوحنیفه گفت: آرى. جعفر به او گفت: از خدا بترس و در دین قیاس مكن كه نخست كس كه‏ قیاس كرد شیطان بود. خدا او را فرمود آدم را سجده كن گفت من ‏از او بهترم . مرا از آتش و او را از خاك آفریده‏اى .

سپس پرسید: قتل نفس مهم‌تر است‏ یا زنا ؟

قتل نفس!

چرا؟ قتل نفس با دو گواه ثابت مى‏شود، زنا با چهار گواه؟ با قیاس چه مى‏كنى؟ روزه نزد خدا بزرگتر است ‏یا نماز؟

نماز!

چرا زن در شرایط خاص که نمی تواند برخی عبادات را انجام دهد؛ روزه را باید قضا كند و نماز را نه؟... بنده خدا از خدا بترس و قیاس مكن .

آنچه متتبع از خواندن كتاب‌هایى كه در باره ابوحنیفه نوشته شده‏ و در آن از امام صادق علیه السلام سخن به میان آمده در مى‏یابد، این ‏است كه ابوحنیفه هر چند خود را فقیهى بزرگ مى‏دانست، امام صادق ‏را حرمت مى‏داشته است و ظاهراً بلكه مطمئناً عبارتى را كه مؤلف‏ روضات‏الجنات از او آورده كه «من داناتر از جعفربن محمد هستم‏ چرا كه مردانى را دیدم و از آنان حدیث‏ شنیدم و جعفربن محمد صحفى است‏» سخن ابوحنیفه نیست و گفته عبدالله بن حسن پدر محمد نفس زكیه است. چنان كه در روضه كافى آمده است: عبدالله ‏بن حسن كسى را نزد ابوعبدالله علیه السلام فرستاد و گفت: به او بگو ابومحمد مى‏گوید من از تو شجاع‏تر، بخشنده‏تر و داناترم. امام به پیام ‏آورنده گفت: اما شجاعت؛ نه، چرا كه هنوز حادثه‏اى پیش نیامده تا شجاعت ‏یا ترس تو در آن معلوم شود. اما سخاوت؛ او، از یك سو مال را مى‏گیرد و در جایى كه نباید مصرف‏ مى‏كند. اما علم؛ پدرت على‏بن‏ابى‏طالب هزار بنده آزاد كرد نام‏ پنج تن از آنان را بگو، پیام‏آورنده رفت و بازگشت و گفت: مى‏گوید تو صحفى هستى (علم را از صحیفه‏هاى پدرانت در مى‏آورى). امام گفت: به او بگو آرى به خدا صحف ابراهیم و موسى و عیسى كه ‏از پدرانم به ارث برده‏ام .

عطار از عارفان بزرگ سده هفتم درباره حضرتش چنین نوشته است: آن سلطان مصطفوى، آن برهان حجت نبوى، آن صدیق، آن عالم ‏تحقیق، آن میوه دل اولیا، آن جگر گوشه انبیاء، آن ناقد على، آن وارث نبى، آن عارف عاشق، جعفر الصادق رضى‏الله عنه، گفته ‏بودیم كه اگر ذكر انبیا و صحابه و اهل بیت كنیم كتابى جداگانه ‏باید ساخت. این كتاب شرح اولیاست كه بعد از ایشان بوده‏اند اما به سبب تبرك به صادق ابتدا كنیم .

امام صادق در آغاز حكومت عباسیان سفرى به عراق كرده و روزى‏ چند را در حیره به سر برده است. محدث قمى در منتهى‏الامال نوشته است ‏این سفر در حكومت‏ سفاح بوده است ولى از برخى سندها معلوم مى‏شود او در خلافت منصور به عراق رفته است و منصور خود او را به عراق ‏خواسته است . در این سفر بوده است كه امام صادق را با ابوحنیفه‏ ملاقاتى دست داده؟ و یا هنگامى كه ابوحنیفه به مدینه رفته است. مى‏توان گفت ملاقات او با آن حضرت یك بار نبوده و در عراق و حجاز با او دیدار كرده است .

ابن شهرآشوب از حسن‏بن زیاد روایت كند از ابوحنیفه پرسیدند: فقیه‏ترین كس كه دیده‏اى كیست؟ گفت: جعفربن محمد، چون منصور او را خواست، پى من فرستاد و گفت: مردم فریفته جعفربن محمد شده‏اند چند مسئله دشوار براى‏ پرسش از او آماده كن . من چهل مسئله فراهم كردم . منصور جعفربن ‏محمد را كه در حیره به سر مى‏برد به مجلس خود خواست. من نزد منصور رفتم و جعفر را دیدم بر دست راست او نشسته است هیبت او بیش از منصور بر دلم راه یافت. منصور به من رخصت نشستن داد . پس ‏گفت: این ابوحنیفه است! او را مى‏شناسم .

منصور گفت: مسائلى را كه در خاطر دارى به ابوعبدالله بگو .

من یك ‏یك سوالات را مى‏گفتم و او پاسخ مى‏داد كه شما چنین مى‏گوئید، مردم مدینه چنین مى‏گویند و ما چنین مى‏گوئیم. در مسائلى گفته شما را مى‏پذیرم و در مسائلى گفته آنان را، و گاه راى ما مخالف ‏شما و آنان است تا آن كه هر چهل مسئله را گفتم و او هیچ یك را بى‏پاسخ نگذاشت .

سپس ابوحنیفه گفت: آیا داناترین مردم داناتر آنان به اختلاف (آراء) نیست؟

هنگامى كه امام صادق در حیره به سر مى‏برده است، مردم چنان ‏در خانه او گرد مى‏آمده‏اند كه ملاقات ‏كننده را دیدار او دشوار بوده ‏است .

و چون خواست‏ به مدینه باز گردد، عده‏اى اهل فضل از مردم كوفه، او را مشایعت كردند و در جمله مشایعت ‏كنندگان سفیان ثورى بود.

كسی که در اخبار فقه شیعه تتبع كند خواهد دید روایت‌هاى رسیده ‏از امام صادق علیه السلام در مسائل مختلف فقهى و كلامى مجموعه‏اى ‏گسترده و متنوع است و براى همین است كه مذهب شیعه را مذهب‏ جعفرى خوانده‏اند. گشایشى كه در آغاز دهه سوم سده دوم هجرى‏ پدید آمد موجب شد مردم آزادانه‏تر به امام صادق علیه السلام روى آورند و گشودن مشكلات فقهى و غیر فقهى را از او بخواهند .

چنان كه نوشته شد، شاگردان امام صادق را تا چهار هزار تن ‏نوشته‏اند و مقصود كسانى است كه در مدت افاضه امام به تناوب و تفریق از او علم فرا گرفته‏اند نه آن كه این چهار هزار تن همه روز در محضر او حاضر بوده‏اند . مولف كشف‏الغمه نویسد شمارى از تابعین از او روایت كرده‏اند كه از جمله آنان: یحیى‏بن سعید انصارى، ایوب سختیانى، ابان‏بن تغلب، ابو عمرو ابن‏العلاء و یزیدبن عبدالله است و از ائمه، مالك‏بن انس، شعبه‏ بن الحجاج، سفیان ‏ثورى، ابن جریح، عبدالله ‏بن عمرو، روح‏بن قاسم، سفیان‏بن‏عیینه، سلیمان‏بن بلال، عبدالعزیزبن مختار، وهب‏بن خالد و ابراهیم‏بن طهمان‏اند كه از او روایت دارند .

یكى از كسانى كه او را شاگرد امام صادق علیه السلام شمرده‏اند، جابربن حیان كوفى است. درباره جابر سخنان گوناگون گفته‏اند و مطالب مختلف نوشته‏اند. ابن ندیم گوید: جماعتى از اهل علم و بزرگان گویند جابر حقیقت ندارد. و بعضى گفته‏اند او را تصنیفى نیست . گروهى گفته‏اند او از مردم كوفه بود و از اصحاب‏ امام صادق بود و گفته‏اند از فیلسوفان بود و بعضى گفته‏اند وى به‏ جعفربن یحیى برمكى اختصاص داشت و آنجا كه سیدى جعفر گوید مقصود جعفر برمكى است .

اما شیعه گوید او شاگرد جعفر صادق علیه السلام بود. ابن خلكان در شرح حال امام صادق نویسد: شاگرد او ابوموسى جابربن حیان صوفى‏ طرسوسى است. كتابى در هزار ورق تالیف كرده و رساله‏هاى ‏جعفر صادق علیه‌السلام را كه پانصد رساله است در آن فراهم آورده است.

شاگردى جابر در محضر امام صادق در كتاب‌هایى چون تاریخ‏الحكما، قفطى، قاموس‏الاعلام، روضات الجنات ریاض العلما و دیگر كتاب‌ها آمده است. دایرة المعارف اسلامى نیز بدان اشاره دارد .

از مجموع آنچه در باره جابر نوشته‏اند مى‏توان دریافت كه او برخلاف گفته آنان كه وى را شخصى افسانه‏اى شمرده‏اند، وجود داشته ‏و در سده دوم هجرى مى‏زیسته است. هر چند مجموع كتاب‌هایى را كه به ‏وى نسبت داده‏اند نمى‏توان از آن او دانست، اما كتاب‌هایى در كیمیا (شیمى) نوشته كه به زبان لاتین ترجمه شده است .

منبع:

ماهنامه كوثر، شماره 34 ،

یك كتاب در یك مقاله دكتر سید جعفر شهیدى، تلخیص: محمدباقر پورامینى .

لینک مقالات مرتبط:

- امام صادق علیه السلام و اندیشه‏ هاى انحرافى

- سیماى شیعه در نگاه امام صادق علیه السلام

- نقش امام صادق علیه ‏السلام در تقریب بین مسلمانان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.