تبیان، دستیار زندگی
ما می‌توانیم سینمای مقدس داشته باشیم، یعنی سینمایی که به موضوعات خاص دینی می‌پردازد. اگر چه نمی‌خواهم به تعبیر اهمیت زیادی بدهم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حاج آقا شما هم فیلم می بینید  ؟
پناهیان

شما یک روحانی معتقد و بسیار فعال در حوزه‌ی کاری‌تان، در حوزه‌ی تبلیغ دین هستید؛ این سؤال مطرح است که چگونه به سینما علاقه‌مند شدید و چه ارتباطی میان سینما و فعالیت ‌اصلی‌تان دیده‌اید؟

همیشه انگیزه‌‌ی اصلی من در فعالیت‌ها، تبلیغ دین و تبیین مفاهیم و معارف دینی بوده است. از همان ابتدای طلبگی هم کار تبلیغی را به شکل تدریس کتاب‌های شهید مطهری انجام می‌دادم. البته یادم هست از دوران مدرسه گاهی داستان می‌نوشتم، شعر می‌گفتم، خطاطی و کار گرافیکی می‌کردم، گروه سرود تشکیل می‌دادم، مسئول کتابخانه‌ی مدرسه بودم، و به فعالیت‌های مختلف فرهنگی می‌پرداختم. طبیعتاً هر کسی اهل کار فرهنگی باشد و دغدغه‌ی تبلیغی و تربیتی داشته باشد توجهش به سینما جلب می‌شود. البته بعدها وقتی حضور در نهاد نمایندگی رهبری در یکی از دانشگاه‌های تهران به بنده پیشنهاد شد بنده دانشگاه هنر را پیشنهاد کردم و بیش از ده سال این مسئولیت را به عهده داشتم.

این مربوط به چه سالی است؟

حدود شانزده سال پیش.

قبل از آن کجا بودید؟

معاونت فرهنگی دفتر مرکزی نهاد را به عهده داشتم و کارهای ستادی می‌کردم. اما دیدم در عرصه‌ی فعالیت‌های فرهنگی - دینی کار ستادی زیاد پرفایده نیست و باید بروم در صف. در آن زمان برنامه‌ریزی فرهنگی زیاد تحویل گرفته نمی‌شد و هر کسی توانایی داشت باید می‌رفت و در صف خدمت می‌کرد.

چرا دانشگاه دیگری را انتخاب نکردید؟

اتفاقاً مسئولین مربوطه هم به من می‌گفتند این دانشگاه که دو هزار دانشجو بیشتر ندارد، ما دانشگاه‌های بزرگ‌تر را برای شما در نظر داشتیم. ولی برای من، ارتباط با دانشجویان هنر بیشتر از دیگر رشته‌ها اهمیت داشت. نه این که بخواهم به دانشجویان رشته‌های دیگر بی‌احترامی کنم. اعتقاد داشتم یک عنصر هنری بیش از دانشجوهای رشته‌های دیگر می‌تواند تأثیر فرهنگی داشته باشد. البته در دانشگاه هنر به قصد تلاش برای تحول در آموزش عالی هنر حضور پیدا کردم، نه به قصد اقدامات فرهنگی سطحی مثل مراسم گرفتن و پلاکارد زدن. کسانی که در آموزش عالی در ادوار مختلف به برنامه‌ریزی رشته‌های هنری می‌پرداختند به هیچ‌وجه تحول پذیر نبودند. هر چند اخیراً آموزش عالی در این زمینه اقدامات خوبی را آغاز کرده است.

مثلا چه پیشنهادهایی در زمینه‌ی تحول آموزش عالی داشتید؟

پیشنهادهایی از قبیل اضافه کردن برخی رشته‌ها، اضافه کردن برخی عناوین درسی مثل انسان‌شناسی، حذف برخی از دروس، اصلاح برخی متون درسی و بسیاری از پیشنهادهای دیگر که جای بحث مفصل‌تری می‌خواهد. معتقد بودم این نظام آموزش عالی است که باید اصلاح شود تا ما خروجی‌های مفیدتر و سالم‌تری داشته باشیم که متأسفانه پی‌گیری‌های ما جز در این سال‌های اخیر نتیجه‌ای نداد. حتی مراکز آموزش عالی مستقل مثل سوره و دانشکده صدا و سیما هم در این زمینه پیش‌قدم نشدند.

در دانشگاه هنر تدریس هم می‌کردید؟

بله، پیش از پذیرفتن مسئولیت نهاد، یکی دو سالی بود که دروس معارف تدریس می‌کردم و از نزدیک با فضای دانشجویان آشنا بودم. بعد از آن هم تدریس ادامه داشت.

خب، بعد از این چه شد؟

فعالیت تبلیغی من به دلیل نیازهای جامعه بیشتر شد و منبرهای فراوان و اشتغال در رشته‌ی تخصصی تبلیغ در حوزه موجب شد کمتر به فعالیت‌های مربوط به دانشگاه هنر برسم و در نهایت با اصرار خودم از نهاد بیرون آمدم، ولی دوستان زیادی پیدا کردم و ارتباطم با برخی دوستان حفظ شد و در قالب هیئت دانشجویان هنر و دفتر هنر و ادبیات دانشجویی ادامه پیدا کرد.

ظاهرا در یکی دوسال اخیر وقت بیشتری برای این دفتر می‌گذارید. اساساً فعالیت‌های این دفتر چیست؟

درصددیم به تولید دانشی که بتواند رابطه‌ی هنر و دین را مستحکم‌تر کند بپردازیم. در کنار آن برای تقویت جریان نقد محتوایی آثار هنری به‌ویژه سینما اقدام کنیم. کم کم هم‌فکری‌ها به اینجا منجر شد که به فکر تولید هم باشیم. البته از تولید فیلمنامه شروع کرده‌ایم. امیدواریم نمونه‌های خوبی از آثار دینی و انقلابی تولید شود. چون فلسفه‌ی ورود ما به نقد آثار سینمایی و رسانه‌ای این بوده که راه تولید آثار خوب را روشن می‌دیدیم؛ که باید تجربه کنیم ببینیم می‌شود یا نه. یقیناً سینما بسیار بیشتر از این که هست می‌تواند در عین سرگرم کننده بودن، روشنگر باشد و در خدمت دین و انقلاب درآید. کار دیگر ما در این دفتر فعالیت‌هایی است که بتواند به تقویت ابعاد معنوی و معرفتی جوانان تحصیل کرده در این عرصه منجر شود که این مهم را با محافل مذهبی، دوره‌های آموزشی و اردوهای مختلف دنبال می‌کنیم.

خب، اجازه دهید بعد از این تاریخچه برگردم و دوباره سؤال اولم را تکرار کنم؛ چه شد که توجه‌تان به سینما جلب شد؟ به نظر می‌رسد سینما به عنوان موضوعی مستقل برایتان جذابیت نداشته؛ آن را وسیله‌ای برای تبلیغ دین می‌دانسته‌اید.

نخیر سینما برای بنده جذابیت فی نفسه هم دارد. انواع خلاقیت‌ها و ذوقی که در این هنر جاری است برای طلبه‌ای که یکی از علاقه‌مندی‌هایش فن معانی و بیان و بدیع بوده است و اهل دقت در انحای انتقال پیام است، قابل توجه است؛ و جدا از پیامی که هر فیلم می‌دهد و جهت‌گیری‌های فیلم‌ها و آثاری که در مخاطبان باقی می‌گذارند، از نظر فنی هم برای من قابل بررسی و جالب است. علاقه‌مند هستم از ابتدای شکل گیری یک تصویر خیالی، درباره‌ی هر موضوعی، در ذهن فیلمنامه‌نویس، تا نحوه‌ی به تصویر کشیده شدن آن توسط کارگردان، تا انواع آثاری را که در مخاطبان برجای می‌گذارد، دنبال کنم و قواعد آن را بیابم. البته به دلیل مشغله‌های فراوان فرصتی ندارم که در این زمینه‌ها وقت بگذارم. گاهی با دوستان در این دفتر در این زمینه‌ها به گفت‌وگو می‌پردازیم و برای من بسیار شیرین هم هست. اما اساساً بدون رسالت‌های ارزشمندی که وظیفه داریم، سراغ ادبیات هم نمی‌رویم چه رسد به هنر که وقت‌گیرتر است.

شما اصلاً از یک سینماگر چه تصوری دارید؟

بنده فکر می‌کنم یک فیلمنامه‌نویس و کارگردان می‌خواهد از منظر خدا به زندگی انسان‌ها نگاه کند و مانند او که تقدیر کننده‌ی زندگی انسان است و از بالا شاهد نحوه‌ی رفتار بندگان خود است، خالق شخصیت‌ها و حوادث باشد. این نه تنها بد نیست بلکه بسیار هم خوب است. ما که بنده‌ی خدای خالق هستیم دوست داریم مانند او خلاقیت داشته باشیم و تا آنجا که می‌توانیم از منظر او عالم را ببینیم. پس جایگاه یک سینماگر، جایگاه ارزشمندی است. سینماگرها هم معمولاً آدم‌هایی هوشمند و چندجانبه‌نگر هستند. یک سینماگر حتی اگر بخواهد یک شاهد و روایت‌گر صرف باشد هم باید برود «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» و از آنجا همه چیز را ببیند و روایت کند. هر چه از این مقام پایین‌تر بیاید کارش سطحی‌تر و ناماندگارتر خواهد شد. این شأن یک سینماگر است. پس باید حکیم باشد و یا لااقل کمی از اسرار و قواعد عالم خبر داشته باشد. اساسا هنرمندی حکمت می‌طلبد و در سینما بیشتر از هر هنر دیگری نیاز به حکمت و ژرف‌اندیشی است. ارزش حکمت هم بیشتر از علم است، لذا هر عالمی حکیم نمی‌شود و از هر عالمی هم در سینما نمی‌شود استفاده کرد. همه‌ی آنها هم که موفق بوده‌اند در حد خود از این حکمت برخوردار بوده‌اند. نگاه ابتدایی من به سینماگر این است که او را جزو بزرگ‌ترهای جامعه می‌دانم. حالا اگر کسی نخواهد سقف این جایگاه را پر کند و یا این جایگاه را در سطح امرار معاش خود تنزل دهد خود داند.

شما به خوش بینی به سینما مشهور نیستید و در سخنرانی‌هایتان به ندرت فیلمی را در سینمای ایران تأیید کرده‌اید. چرا؟

چون رسانه‌ها و خبر رسانی‌ها صحیح نبوده است، و ما هم مدیریت نکرده‌ایم. فضای ژورنالیستی خیلی از اوقات به دنبال اخبار جنجالی است. البته بنده در عرصه‌ی نقد حساسیتم بیشتر به فیلم‌هایی بوده که ادعای کار مذهبی دارند؛ و یا به نوعی با دین و اخلاق مردم مستقیما مرتبطند. این هم اقتضای کار تبلیغی یک طلبه است. دلیل دیگر پرداختن به نقد در سخنرانی‌ها این است که وقتی یک فیلم را همه دیده‌اند راحت‌تر می‌توان با پیش کشیدن مثالی در آن فیلم با مخاطبین حرف زد. حالا ممکن است پیش کشیدن مثالی در یک فیلم موجب نقد آن هم بشود. فیلم‌ها مفاهیم و زبان مشترکی را برای مردم ایجاد کرده‌اند که وقتی بخواهی به زبان مردم سخن بگویی چاره‌ای نداری جز این‌که مثال‌هایت را با این زبان مشترک بیان کنی. البته بخشی از کار سخنوری و منبر، نقد افکار غلطی است که رواج می‌یابد و یا تئوریزه شده است. طبیعتا بخشی از افکار غلط در فیلم‌ها هم جاری هستند. وقتی به نقد آنها بپردازی یقیناً فیلم را هم نقد کرده‌ای. اما درباره‌ی تایید یک فیلم شاید انتظارمان بالا بوده که به کم راضی نشده‌ایم و این خوبی‌های موجود را نفی نمی‌کند. شما اجازه بدهید بعضی‌ها با انتظارات زیاد با سینما برخورد کنند، این به نفع سینماست. هرچند معتقدم داشتن سینمایی در خدمت اسلام و انقلاب در حد و اندازه‌ای برای مخاطبان جهانی انتظار زیادی نیست.

می‌خواهم بدانم شما هم مثل بسیاری از مذهبی‌ها به تخاص