تبیان، دستیار زندگی
هنگامی كه امام حسین(ع) برای خداحافظی به نزد زنها می آید و زینب را مخاطب ساخته و جامه كهنه ای می خواهد تا زیر لباس های خود بپوشد تا دشمنان پس از شهادت حضرت رغبتی نكنند و بدن وی را برهنه نسازند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زینب (س) پیام آور عاشورا

حضرت زینب

حضرت زینب(س) در پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری، دو سال یا سه سال پس از ولادت حضرت امام حسین علیه السلام به دنیا آمدند. پس از ولادت، مادر ایشان حضرت فاطمه سلام الله علیها برای نامگذاری به پدرش حضرت علی علیه السلام اختیار می دهند.

اما حضرت علی علیه السلام این امر را به پیامبر اكرم (ص) واگذار می كنند. پیامبر اكرم كه آن روزها در سفر بودند، پس از بازگشت از سفر از تولد او با خبر می شوند و وقتی طفل را برای نامگذاری نزد پیامبر بردند، حضرت فرمود: «من هیچ گاه از جانب خود این كار را نمی كنم و بر خدای تعالی پیشی نمی گیرم». در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض كرد: خدای تعالی نام این مولود را زینب نهاده است.

زینب سلام الله علیها تحت تربیت جدش پیامبر (ص) و پدرش علی (ع) و مادرش فاطمه زهرا (س) قرار گرفت و سالهای كودكی را با برادرانش امام حسن و امام حسین (ع) سپری كرد و در سال هفدهم هجری با پسر عموی خود، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، ازدواج كرد و ثمره این ازدواج پنج فرزند بود به نام های محمد، جعفر، عون، علی و ام كلثوم، كه عون و محمد در كربلا در ركاب دائی بزرگوارشان امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.

شرط ازدواج، همراهی با حسین(ع) بود!

حضرت زینب به جهت علاقه فراوانی كه به برادرش امام حسین داشت، هنگام ازدواج با عبدالله بن جعفر شرط كرد كه هر گاه امام حسین خواست به سفر برود، زینب بتواند همراه برادرش برود و عبدالله از رفتن وی ممانعت نكند. بنابراین در سفر امام حسین به كربلا حضرت زینب نیز به همراه امام و یار و پشتیبان ایشان بود. پس از شهادت امام نیز حضرت زینب رهبری كاروان خاندان نبوت را بر عهده گرفت و از فرزند برادرش علی بن الحسین السجاد(ع) حمایت و پشتیبانی می كرد. روز عاشورا یكی از سخت ترین و دردناك ترین روزها برای زینب (س) بود.

هنگامی كه امام حسین(ع) برای خداحافظی به نزد زنها می آید و زینب را مخاطب ساخته و جامه كهنه ای می خواهد تا زیر لباس های خود بپوشد تا دشمنان پس از شهادت حضرت رغبتی نكنند و بدن وی را برهنه نسازند. زینب سلام الله علیها در تمام صحنه ها چون كوهی استوار، مقاومت كرد تا رسالتی را كه بر عهده گرفته با شایستگی به سرانجام رساند

او می دید چگونه لشكر عمر سعد، فرزندان و ذریه رسول خدا را به شهادت می رسانند و سر از بدنشان جدا می سازند. او در مقابل این اعمال احساس وظیفه می كرد و در برابر این معایب خویشتنداری كرده و سرپرستی خاندان عصمت را بر عهده گرفت. در ماجرای غم انگیز كربلا، منابع در چند جا از زینب نام برده اند. یكی در وقتی كه علی اكبر(ع) به زمین افتاد و پدر را به بالین خود طلبید.

نقل شده است كه زینب خود را به میدان رسانید و روی كشته علی اكبر انداخت و صدا را به «یا اخیاه و یا اخیاه» و «امهجه قلبا» بلند كرد تا برادر را به خود متوجه سازد و از شدت اندوهی كه با دیدن پیكر قطعه قطعه علی اكبر بر حضرت وارد شده، بكاهد. در جای دیگر می بینیم كه فرزند كوچك امام حسن مجتبی(ع) به نام عبدالله، با دیدن پیكر به خاك افتاده عمو، از خیمه بیرون می دود تا خود را به عمو برساند و دشمنان را از حضرت دور سازد. در این جا امام (ع) خواهر را مخاطب قرار داده كه «خواهر جان! این كودك را نگهدار» زینب فورا می دود و عبدالله را می گیرد، اما كودك دست خود را از دست عمه می كشد و بالاخره خود را به عمو می رساند و روی بدن نازنین عمو به دست آن سنگدلان به شهادت می رسد و دیگر جایی كه از زینب نام رفته است، لحظه وداع است.

وداع زینب(س) با حسین(ع)

هنگامی كه امام حسین(ع) برای خداحافظی به نزد زنها می آید و زینب را مخاطب ساخته و جامه كهنه ای می خواهد تا زیر لباس های خود بپوشد تا دشمنان پس از شهادت حضرت رغبتی نكنند و بدن وی را برهنه نسازند.

زینب سلام الله علیها در تمام صحنه ها چون كوهی استوار، مقاومت كرد تا رسالتی را كه بر عهده گرفته با شایستگی به سرانجام رساند.

حضرت زینب
حضور زینب در حوادث پس از عاشورا

حضرت زینب پس از واقعه عاشورا در مجلس ابن زیاد حضور یافت و سخنان آتشینی ایراد كرد. كیفیت ورود زینب و وضع لباس و جامه او را در مجلس ابن زیاد به گونه ای رقت بار و غم انگیز نوشته اند. شیخ مفید در ارشاد می نویسد: «هنگامی كه زینب به مجلس ابن زیاد آمده، پست ترین جامه را پوشیده بود و به طور ناشناس وارد شد». اما به هر صورت ابن زیاد متوجه شد و پرسید: «این زن ناشناس كیست»؟ كسی پاسخ او را نداد، برای بار دوم و سوم سؤال كرد، در این وقت یكی از كنیزان پاسخ داد: «این زن زینب دختر فاطمه دختر رسول خدا است». ابن زیاد با كمال بی شرمی گفت: «سپاس خدای را كه شما را رسوا نمود». اما زینب (س) برای خنثی كردن تمام نقشه های عوام فریبانه او فرمود: «ستایش خدای را سزاست كه ما را به وسیله پیغمبرش گرامی داشته و از پلیدی به خوبی پاك گرانید، آن كسی كه رسوا شود بی شك و تردید فاسق است و آن كس كه دروغ می گوید، فاجر و تبهكار است و چنین كسی ما نیستیم و دیگران هستند و الحمدلله».

پسر زیاد كه انتظار نداشت، با چنین زنی دانشمند و با شهامتی روبه رو شود، سخن خود را این گونه تغییر داد و گفت: «رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟» حضرت زینب با لحنی افتخار آمیز فرمود: «من جز نیكی ندیدم، آنان مردمانی بودند كه خداوند كشته شدن را برای آن ها مقدر فرموده بود و آنان نیز با كمال افتخار به آرامگاه خود شتافتند. ولی بدان كه به زودی خدا میان تو و ایشان جمع خواهد كرد و تو را مورد بازخواست و احتجاج قرار خواهد داد پس نگران باش كه در آن روز پیروز چه كسی خواهد بود؟ (تو با آن ها) ای پسر مرجانه مادر به عزایت بنشیند». سخن گفتن ابن زیاد با حضرت زینب در این مجلس به درازا می كشد و سرانجام ابن زیاد به مصلحت خویش نمی بیند كه با زینب سخن بگوید و بیش از این خود را در مقابل چشمان حاضران رسوا و شرمنده سازد، از این رو متوجه امام سجاد(ع) كه به صورت اسیران در مجلس آورده بودند، شد و با او به گفت و گو پرداخت. اما حضرت سجاد ابن زیاد را مفتضح ساخت تا آنجا كه ابن زیاد قصد جان حضرت را نمود و دستور قتل او را صادر كرد. در این جا نیز زینب (س) از جا برخواست و دست های خود را حلقه وار به گردن امام سجاد (ع) انداخت و گفت: «ای پسر زیاد! این اندازه خون كه از ما ریخته ای تو را بس است... به خدا سوگند من از او جدا نخواهم شد تا اگر او را بكشی مرا هم با او به قتل رسانی!»

ابن زباد اندكی به آن منظره رقت بار نگاه كرد و دستور داد امام را رها كنند و بدین ترتیب، حضرت زینب(س) از جان امام زمان خود محافظت كرد.

بخش سیره و عترت تبیان


منبع:محمد مهدی معین

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.