طلبه و دین شناسی جوانان
قرآن به بتپرستان ميگويد: [لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دين] (1)، براي شما دينتان و براي من دينم.
بنابراين هر كس، راه و روش و آداب و رسوم او، دين اوست. آنچه مهم است، اين است كه به سراغ راه حق و دين حق برويم.
نشانههاي دين حق:
1- دين حق، ديني است كه با عقل سازگار باشد.
بتپرستان مجسمههايي را از سنگ و چوب ميتراشيدند و در برابر آن عبادت ميكردند. قرآن ميفرمايد: اين كار شما بر خلاف عقل است. [قالَ أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُون] (2) آيا چيزي را ميپرستيد كه خود ساختهايد؟
ممكن است كه اين راه كج و انحرافي را نياكان ما نيز رفته باشند، ولي ما نبايد آن راه را برويم.
چنانکه بتپرستان در توجيه كار خود ميگفتند: [إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ] (3) يعني ما نياكان خود را در راه بتپرستي ديدهايم.
2- دين حق آن است که از طرف آفريدگار باشد نه ديگران.
به اين مثال توجه كنيد: هر دستگاه و وسيلهي مهمي كه توليد و به بازار وارد ميشود، معمولاً يك دفترچهي راهنما دارد كه روش استفاده از آن محصول را بيان كرده است.
انسان هم كه آفريده خداست، دفترچهي راهنمايي دارد كه خداوند آن را به صورت كتاب آسماني فرستاده است. همانگونه كه دفترچهي راهنماي محصولات را کسي مينويسد كه آن محصول را طراحي کرده و ساخته است، برنامهي زندگي ما را هم بايد خدايي بدهد كه ما را آفريده و از نيازهاي ما آگاه است و توانايي رفع مشكلات ما را دارد.
3- دين حق آن است كه در مورد تمام نيازهاي انسان برنامه داشته باشد؛ نسبت به جسم و روح، دنيا و آخرت، فرد و جامعه.
4- دين حق ديني است كه عمل به آن سبب رشد و برتري انسان باشد و گذشت زمان آن را كهنه نكند و دستوراتش هميشه تازه و جذّاب باشد.
دستورات ديني نظير بندگي خدا، اطاعت از افراد پاک، توجه به حق مردم، تغذيه سالم، نظافت، تحصيل و کار، احترام به ديگران و کمک به مستمندان که هيچ يک از اين دستورات براي زمان ومکان مخصوصي نيست، بلکه هميشه و در هر زمان و مکان زنده است.
کلام هميشه زنده امام حسين (عليه السلام) که فرمود: «هيهات منّا الذلة»، هرگز زير بار ذلّت نميروم، گرچه خود و فرزندانم شهيد شويم. اين شعار در همه مكانها و زمانها و براي همه انسانها زيبايي دارد و کهنه نميشود.آري، تشكر از خدا كه در نماز است،
چشيدن گرسنگي و ياد گرسنگان كه در روزه است،
دفاع از مال و جان و دين كه در جهاد است،
كمك به محرومان كه در خمس و زكات است،
دعوت مردم به نيكيها و تلاش براي نجات ديگران از آلودگيها و زشتيها كه در امر به معروف و نهي از منكر است،
سفارش به نظافت كه در وضو و غسل و گرفتن ناخن و آراستن سر و صورت است،
سفارش به رعايت ادب و سلام كردن و بدون دعوت جايي نرفتن و احترام به پدر و مادر و بستگان و معلمان و وفاي به عهد كه در برنامههاي ديني است،
و
كساني كه از برنامههاي ديني استفاده نميكنند و از دين استوار بهره نميگيرند دو راه بيشتر ندارند:
1. يا به سليقه وفکر خود عمل ميكنند كه دير يا زود پشيمان مي-شوند.
2. يا به قوانين بشري تكيه ميكنند كه برخاسته از فكر انسانهايي محدود يا کساني است که تحت نفوذ هوسها يا ستمگران هستند.
امروزه مهمترين محلّ رسيدگي به حقوق بشر، سازمان ملل است؛ ولي برخي كشورها مثل آمريكا براي خود حق وتو گذاشتهاند، يعني اگر تمام نمايندگان كشورهاي دنيا تصميمي بگيرند، آنها ميتوانند يك طرفه آن را لغو كنند. اين سيماي حقوق بشر در زمان ماست.
اما در قرآن ميخوانيم: «قانون، حق خداست و حتي پيامبر حق ندارد كلمهاي از سوي خود به آن نسبت دهد، و اگر چنين كند، خداوند رگ حيات او را قطع ميكند.» [وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمََّّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِين] (4)
آري، همانگونه كه بيمار براي كسب سلامتي، خود را تسليم دستورات پزشك ميكند، و همانگونه كه ما اتومبيل را براي تعمير در اختيار مكانيك قرار ميدهيم، براي رسيدن به خوشبختي، بايد خود را در اختيار دستورات خدا قرار دهيم.
خداوندي که هزاران هزار برابر از پزشك و مكانيك آگاهتر و هم به انسان مهربانتر است، تنها او ميداند انسان چه موجودي است و چه دستوري به نفع اوست، كه آن را واجب يا مستحب كرده است؛ و چه امري به ضرر اوست، كه آن را حرام يا مكروه كرده است.
خداوند علاوه بر ارسال کتاب راهنما، دست بشر را در دست پيامبران و امامان معصوم و عالمان عادل گذاشته است.
قرآن كريم ديني را كامل ميداند كه علاوه بر دستورات خوب، رهبري جامعه را به فردي بسپارد كه تمام كمالات را داشته باشد. در سوره مائده آيه سوم ميخوانيم: [الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم]، امروز دين شما را كامل كردم. و آن روز، همان روزي بود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در بازگشت از آخرين سفر حج، در سرزمين غدير خم، به فرمان پروردگارش دست امام علي (عليه السلام) را بلند كرده و به مردم اعلام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» (5)، هر كس كه من مولا و سرپرست او هستم، علي مولا و سرپرست اوست.
1. سوره کافرون، آيه 6.
2 . سوره صافّات، آيه 95.
3. سوره زخرف، آيه 23.
4. سوره حاقّه، آيات 44 ، 46
5. اصول کافي، جلد 1، صفحه 420.
تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان