تبیان، دستیار زندگی
اى دنیا، اى دنیا! از من دور شو، دیگران را فریب بده، من تو را سه طلاقه كرده و از تو چشم پوشیده ام و در آن بازگشتى نیست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درستی، یقین، ساده زیستى امام

امام علی (ع)

در این مقاله نیز به سه مورد از ویژگى هاى امام و خلیفه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دیدگاه امام على(علیه السلام) اشاره مى شود (1) :

1. ریاضت، زهد و ساده زیستى

ریاضت یعنى مبارزه با نفس با تمرین و ممارست و تحمل مشكلات براى كسب اخلاق نیكو یا سیر و سلوك و یا طى مقامات و منازل معنوى.

على(علیه السلام) كه از قهرمانان بزرگ این وادى است درباره این جنبه وجودى خویش مى فرماید: «وَ اَیْمُ الله یِمَیناً اَسْتَثْنى فیها بمشیة الله لاََ ...»؛ (2) سوگند به خدا سوگندى كه در آن فقط خواست الهى را استثنا مى كنم، كه به خود ریاضت مى دهم چنان ریاضتى كه ـ دل ـ به قرص نانى كه بر آن دست یابد شاد و شكفته گردد و در خورشت، به نمك قناعت كرده و بسازد.

یكى از مهم ترین و شاید با اهمیت ترین ابعاد شخصیتى على سیر و سلوك و زهد اوست. زهد یعنى رستن از دام تعلق ها و دلدادگى به ایزد یكتا. به بیان دیگر زهد عبارت است از فریب نخوردن از زرق و برق دنیا.

بین عظمت روح و حقارت دنیا رابطه متقابلى است؛ هر چه روح بزرگ و اندیشه بلند باشد، دنیا و زیبایى هاى آن در نظر شخص حقیر مى نماید. روح اگر اوج بگیرد دنیا را ناچیز مى بیند و بر عكس هر چه روح كوچك و اندیشه ناقص باشد، دنیا بزرگ جلوه مى كند.

جمیع علماى اسلام متفق اند كه على(علیه السلام) زاهدترین انسان بعد از رسول اكرم(صلى الله علیه وآله)بوده است.

آن حضرت در مورد دنیا مى فرمایند: «لاََلْفَیْتُمْ دنیاكم هذه اَزْهَدَ عندى من عَفْطَة عنز»؛ (3) شما مى دانید و فهمیده اید كه دنیاى شما در نظر من از آب بینى بز ماده، در هنگام عطسه بى ارزش تر است.

و یا مى فرماید: «وَاللهِ لَدُنْیاكم هذه اهون فى عَیْنى مِنْ ...»؛ (4) دنیاى شما و زرق و برق آن در چشم من از استخوان بى گوشت در دست انسان گرفتار به بیمارى جذام پست تر است.

اى دنیا، اى دنیا! از من دور شو، دیگران را فریب بده، من تو را سه طلاقه كرده و از تو چشم پوشیده ام و در آن بازگشتى نیست

چنین تشبیهاتى، بى اعتنایى على(علیه السلام) را به دنیا نمایانده و نشان مى دهد آنچه كه در نظر دیگران بسیار با اهمیت است براى او هیچ ارزشى ندارد.

ضِراربن ضَمْر ضابى از یاران حضرت على(علیه السلام) است. ایشان روزى بر معاویه وارد شد، معاویه از او خواست كه درباره شخصیت على(علیه السلام) صحبت كند. او چنین گفت: «شبى بر او وارد شدم در حالى كه در محراب عبادت ایستاده و مانند مارگزیده، به خود مى پیچید و مى گفت: یا دنیا یا دنیا الیك عَنّى غُرّى غَیْرى... قد طلقتكِ ثلاثاً لا رجعة فیها»؛ (5) اى دنیا، اى دنیا! از من دور شو، دیگران را فریب بده، من تو را سه طلاقه كرده و از تو چشم پوشیده ام و در آن بازگشتى نیست.

این حدیث را سید رضى نیز در نهج البلاغه نقل كرده است اما قسمتى از خبر طولانى مى باشد كه مورخان آن را در كتب خود ذكر كرده اند. ابن عبد البر آن را در استیعاب نقل مى كند و ابن ابى الحدید تمام خبر را از قول این كتاب نقل كرده و بعد نوشته وقتى كه توصیف امیرالمؤمنین(علیه السلام) توسط ضرار تمام شد: «فبكى معاویة و قال رحم الله اباحسن كان والله كذالك»؛ (6) معاویه شروع به گریه كردن كرد و گفت خدا على(علیه السلام) را رحمت كند به خدا قسم او همین طور بود.

حضرت امیر(علیه السلام) خود، زاهد بود و مردم و یارانش را هم بسیار به این مسأله سفارش مى كرد. كمتر خطبه اى از آن حضرت صادر شده است كه به نوعى از دعوت به زهد و اعراض از دنیا خالى باشد و حتى به اعتقاد ما، اگر كسى كتاب نهج البلاغه را كتاب زهد بخواند مرتكب اشتباه نشده است.

امام علی (ع)

از امتیازات یك رهبر و حاكم جامعه این است كه همانند توده هاى مردم داراى زندگى ساده و بى آلایش باشد، تا فقر فقیران آنان را دلگیر و غمگین نكند و ثروت اغنیا آنها را به غرور و نخوت نكشاند. تنها به وسیله ساده زیستى حاكم است كه طبقه حاكم به توده مردم نزدیك مى شود؛ چرا كه تشریفات زاید و زندگى اشرافى رفته رفته قلوب مردم را از حاكم جدا و به شدت متزلزل مى كند. على(علیه السلام)همچنان كه اسوه عموم مردم در زهد و پارسایى است مقتداى حاكمان در ساده زیستى و تواضع نیز محسوب مى شود.

آن حضرت در این باره مى فرمایند: «ءَاَقْنَعُ من نفسى بِاَنْ یقال هذا امیرالمؤمنین و ...»؛ (7) آیا تنها به این كه به من امیرمؤمنان بگویند، قناعت ورزم و در سختى هاى روزگار با آنان شریك نبوده و یا در تلخ كامى ها اسوه آنها نباشم؟

و یا مى فرمایند: «اَلا و انّ امامكم قد اكتفى من ...»؛ (8) بدانید كه رهبر و پیشواى شما از تمام دنیایش به دو جامه كهنه و از خوراكش به دو قرص نان بسنده كرده است.

هنگامى كه حضرت على(علیه السلام) به مقام خلافت رسید از مقام خود براى جمع كردن ثروت و ذخیره نمودن مال سوء استفاده نكرد. ایشان در این خصوص مى فرمایند: «فَوَالله ما كنزتُ من دنیاكم تِبْراً و...(9) به خدا قسم از دنیاى شما طلایى نیندوخته، و از غنایم آن مالى ذخیره نكرده ام و با جامه مندرسى كه در بردارم جامه كهنه دیگرى فراهم نیاورده ام.

و باز مى فرمایند: «لو شئتُ لاََ هْدیتُ الطریق الى مُصَفّى هذالعسل وَ...»؛ (10) اگر بخواهم مى توانم بهترین عسل و مغز این نان گندم و بافته هاى این جامه حریر را داشته باشم ولى چه دور است كه هوا و هوس بر من غالب شود و مرا به آن وادى بكشاند.

آن حضرت در عبارت دیگرى سر این كار خویش را بیان مى كند: «ان الله تعالى فرض على ائمة العدل ...»؛ (11) خداوند تبارك و تعالى بر رهبران جامعه اسلامى كه پیشوایان حق اند واجب كرده كه خود را با مردمان تنگدست و فقیر یكسان كنند تا تنگدستى و فقر، بر پابرهنگان جامعه فشار نیاورد و باعث طغیان آنها نشود.

من از جانب پروردگارم حجت دارم و به دستور پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)در راه مستقیم سیر مى كنم. من در راه روشن و شاهراه هدایت قرار دارم

2 . راستى و درستى

حضرت امیر(علیه السلام) در تمام دوره عمر شریف و مبارك خود، جز راست بر زبان جارى نكرد و هرگز دروغى نگفت. او آن چه حق بود بر زبان جارى كرد و آن چه را گفت با عمل و رفتارش تصدیق كرد.

آن حضرت در خطبه 16 نهج البلاغه در مورد حق گویى خود چنین مى فرمایند: «واللهِ ما كَتَمْتُ وَشْمَةً و لا كَذَبْتُ كِذْبةً»؛ (12) به خدا هیچ سخن حقى را پنهان نكردم و آنچه را باید بگویم، گفتم و هرگز دروغ نگفته ام. و نیز مى فرماید: «... فلا اكون اول من كذب علیه»؛ (13) من كسى نیستم كه بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دروغ ببندم.

امام علی (ع)
3. یقین

از برجسته ترین صفات یك مؤمن و اخلاق نكوى او یقین است؛ یقین به خدا، پیامبر(صلى الله علیه وآله)، معاد و اسلام. بسیار كم هستند افرادى كه به این مقام از كمال رسیده باشند. در اخبار و روایات ما از این صفت تمجید زیادى شده است.

اهل یقین بودن، از صفات برجسته على(علیه السلام) است. خود آن حضرت در این باره مى فرمایند: «و انّى لعلى یقین من ربى و غیر شبهة من دینى»؛ (14) من به وجود پروردگارم یقین دارم و در دین خود هیچ شك و شبهه اى ندارم.

و نیز مى فرمایند: «وَ اِنى لَعَلى بیّنة من ربى و منهاج من نبیّى و انى لَعَلى الطریقِ الواضِحِ...»؛ (15) من از جانب پروردگارم حجت دارم و به دستور پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)در راه مستقیم سیر مى كنم. من در راه روشن و شاهراه هدایت قرار دارم.

همچنین مى فرمایند: «انا علیه لعلى بصیرة من نفسى و یقین من ربى»؛ (16) من به كار خود بصیر و آگاهم و به پروردگار خویش یقین دارم.

شاید در این عبارت حضرت اشاره مى كند كه مخالفان ایشان اعتقادى به خدا و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) ندارند و آن حضرت ذره اى در حقانیت خود و باطل بودن دشمنانش شك نمى كند.

پی نوشت ها:

1. لازم به یادآورى است كه برخى از ویژگى ها مخصوص على(علیه السلام) است، البته بسیارى از آنها سایر اهل بیت (علیهم السلام) را نیز در بر مى گیرد.

2. نهج البلاغه، نامه 45، بخش 25 ـ 27.

3. همان، خطبه 3، بخش 18.

4. همان، حكمت 236.

5. همان، حكمت 77، بخش 1.

6. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 17 ـ 18، ص 226.

7. نهج البلاغه، نامه 45، بخش 13 ـ 14.

8. همان، نامه 45، بخش 3 ـ 4.

9. همان، نامه 45، بخش 6.

10. همان، نامه 45، بخش 11.

11. همان، خطبه 209، بخش 4.

12. همان، خطبه 16، بخش 4.

13. همان، خطبه 37، بخش 4.

14. همان، خطبه 22، بخش 6.

15. همان، خطبه 97، بخش 12.

16. همان، نامه 62، بخش 8.

بخش سیره و عترت تبیان


منبع:

روابط امام علی (ع) و خلفا به روایت نهج البلاغه

حسین رجبی، سیدمهدی موسوی کاشمری، احمد رهدار

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.