تبیان، دستیار زندگی
من شما را از تفسیر، حقایق، معارف و ظاهر و باطن قرآن خبر مى دهم. در قرآن علم آینده و گذشته ها موجود است. ـ یعنى من همه را مى دانم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرهیز از ریاست طلبى

امام علی (ع)

در این مقاله نیز به دو ویژگی از ویژگى هاى امام و خلیفه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دیدگاه امام على(علیه السلام) اشاره مى شود (1) :

1. علم و آگاهى

تمامى افراد بشر، دانشمندان و فرزانگان را بزرگ داشته و صاحبان علم و دانش را تكریم مى كنند اما هیچ دین و مكتب آسمانى یا بشرى، مانند دین مقدس اسلام مردم را دعوت به علم و فراگیرى آن نكرده و شاهدِ بر این مدعا، صدها آیه و روایت در قرآن و كتب روایى اسلام است. خداوند در قرآن مى فرماید: (هل یستوى الذین یعلمون والذین لا یعلمون)؛ (2) آیا دانایان با نادانان برابراند؟

یكى از ویژگى هاى بارز حضرت على(علیه السلام)، علم آن بزرگوار است و تمامى علماى اسلام ایشان را عالم ترین صحابه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)، مى دانند؛ حتى بعضى از علماى اهل سنت ثابت كرده اند كه سرچشمه همه علوم متداول اسلامى، وجود مقدس علوى است و علم على(علیه السلام) از علم رسول الله(صلى الله علیه وآله) است.

آن حضرت در خطبه 3 نهج البلاغه مى فرمایند: «یَنْحَدِرُ عَنّى السَّیْلُ». در این كلام، حضرت خود را به سیل خروشانى كه از بالاى قله بلندى به سوى دشت سرازیر است تشبیه كرده است كه معارف و حقایق دین، از سرچشمه وجود ایشان مانند سیل جارى است و در جاى دیگر مى فرمایند: «بل اِنْدَمَجْتُ عَلى مكنونِ علم لو بُحْتُ به لاَضْطَرَبْتُمْ اضطراب الاَْرْشِیَةِ فىِ الطَوِى البَعیدَةِ»؛ (3) من از علوم و حوادثى آگاهم كه اگر آنها را براى شما اظهار كنم مانند لرزش ریسمان در چاه ژرف و عمیق لرزان مى شوید.

حضرت امیر(علیه السلام) در جاى دیگر هنگام گفتگو با كمیل با اشاره به سینه مبارك خود مى فرماید: «ها اِنَّ ههنا لَعِلْماً جَمّا، لو اَصَبْتُ له حَمَلَةً»؛ (4) آگاه باش كه ـ اشاره به علم انباشته و فراوان ـ اگر یاد گیرندگانى مى یافتم آن علوم را به آنها تعلیم مى كردم ولى متأسفانه چنین افرادى كم و انگشت شماراند.

من شما را از تفسیر، حقایق، معارف و ظاهر و باطن قرآن خبر مى دهم. در قرآن علم آینده و گذشته ها موجود است. ـ یعنى من همه را مى دانم

یكى از جملات معروف امام(علیه السلام) نیز این جمله است كه مى فرمایند: «ایها الناس سلونى قبل ان تفقدونى، فَلاََنا...»؛ (5) اى مردم از من هرچه مى خواهید بپرسید پیش از این كه از میان شما بروم در حالى كه من به راه هاى آسمانى، از راه هاى زمینى داناترم.

ممكن است مقصود حضرت از این سخن این باشد كه توجه من به معارف و علوم آسمانى، از مسایل و امور دنیایى بیشتر است.

و باز مى فرمایند: «و اللهِ لو شِئْتُ اَنْ اُخْبِرَ كلَ رجل منكم ...»؛ (6) سوگند به خداوند، اگر بخواهم خبرى دهم كه هر مردى از شما از كجا آمده و به كجا مى رود، مى توانم تمام احوال او را بیان كنم.

البته پر واضح است كه آن طور كه گفته شد تمام این علوم از سرچشمه نبوى(صلى الله علیه وآله)، منشأ گرفته و به على(علیه السلام) القا شده است و لذا وقتى به قول برخى، آن حضرت، خبر از فتنه مغول مى دهند و آنان را توصیف مى كنند یكى از اصحاب امام(علیه السلام) كه از قبیله كلب بود، گفت: این علم غیب است امام(علیه السلام) در پاسخ مى فرماید: «یا اَخا كلب لیس هو بعلم غیب و انما هو تَعَلُّمٌ ...»؛ (7) اى برادر كلبى آنچه گفتم، علم غیب ـ كه فقط مخصوص ذات مقدس خداوند است ـ نیست بلكه تعلم و آموختنى است كه آن را از صاحب علم یعنى رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) فرا گرفته ام. آن گاه امام على(علیه السلام)مواردى را كه علم آن منحصر به خداوند متعال است مى شمرد سپس مى فرماید: «غیر از آنها، علومى است كه خداوند تبارك و تعالى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) خود تعلیم كرد و پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله)هم به من یاد داد و دعا فرمود كه سینه من آن را نگه دارد و آن را در وجودم احاطه نمایم».

در رابطه با علوم قرآنى مى فرماید: «وَ لكِنْ أُخْبِركم عنه: اَلا اِنَّ فیه عِلمَ مایَأْتى، وَالْحَدیثَ عن الماضى»؛ (8) من شما را از تفسیر، حقایق، معارف و ظاهر و باطن قرآن خبر مى دهم. در قرآن علم آینده و گذشته ها موجود است. ـ یعنى من همه را مى دانم .

امام علی (ع)

و لذا برخى گفته اند مقصود از آیه: (و من عنده علم الكتاب)؛ (9) على(علیه السلام)مى باشد.

اینك سؤال این است كه با توجه به این آیه شریف كه مى فرماید: (أفمن یهدى الى الحق أحق أن یتبع...)؛ (10) آیا كسى كه به سوى حق هدایت شده، سزاوارتر است پیروى شود یا كسى كه به حق راه نمى یابد جز با هدایت دیگرى؟ چگونه مى توان رخدادهاى صدر اسلام را تفسیر كرد؟ و وظیفه امت در قبال على(علیه السلام)چه بوده و چه هست؟

2. پرهیز از ریاست طلبى

به طور كلى زندگى جمعى بشر، نیازمند قانون و مجریان آن است و حكومت براى بشر از ضروریات اولیه است. در این چهارچوب، عده كمى رهبر و حاكم اند و بیشتر مردم، رعیت به شمار مى روند؛ اینجاست كه موقعیت حاكم و رهبر بسیار خطیر مى شود، حب ریاست از خطرناك ترین حالات حاكمان است كه نابود كننده حرث و نسل بوده و ضایعات زیادى به دنبال دارد.

نگرش ها به حكومت، بسیار متضاد است؛ كسانى چون معاویه به طور علنى اعلام مى كنند كه هدف اصلى آنها سلطه و حكومت بر دیگران است. چنین افرادى در راه رسیدن به این آرزو دست به هر جنایتى مى زنند. گاهى هم، انسانى پیدا مى شود كه علاقه اى به ریاست، تفوق طلبى و جاه طلبى ندارد و بلكه از آن بیزار است ولى آن را به عنوان وسیله اى مؤثر و كارآمد براى اجراى اهداف الهى و انسانى و رشد جامعه و به كمال رساندن آن در بعد دنیایى و آخرتى طلب مى كند.

نگرش حضرت على(علیه السلام) به حكومت نگرش دوم است و لذا مى فرماید: «اللهم انك تعلم انه لم یكن الذى كان منا مُنافَسةً فى سلطان و ...»؛ (11) خداوندا! تو مى دانى آنچه ما انجام دادیم ـ جنگ ها و مبارزه ها ـ نه براى شهوت، جاه و ریاست بود و نه براى به دست آوردن چیزى از مال دنیا و ثروت ناپایدار آن، بلكه براى این بود كه آثار و نشانه هاى دین تو را بازگردانیم و شهرها را اصلاح كنیم و بندگان ستمدیده ات را به آسایش و آرامش برسانم.

ابن عباس مى گوید: در روزهاى جنگ صفین بر على(علیه السلام)وارد شدم، با كمال تعجب دیدم امام(علیه السلام) نعلین خود را وصله مى زند حضرت به من فرمودند: قیمت این كفش چقدر است؟ گفتم این كه قیمتى ندارد. فرمودند: به خدا قسم همین كفش كه در نظر شما ارزشى ندارد، پیش من از حكومت بر شما محبوب تر است مگر این كه حقى را بگیرم و یا باطلى را نابود كنم

در جاى دیگر مى فرمایند: «وَاللهِ ماكانَتْ لى فِى الخِلافَةِ رَغْبَةٌ، و لا فِى الْوِلایة ارْبَةٌ»؛ (12) به خدا قسم كه مرا به خلافت رغبتى نباشد و به حكومت حاجتى ندارم.

ابن عباس مى گوید: در روزهاى جنگ صفین بر على(علیه السلام)وارد شدم، با كمال تعجب دیدم امام(علیه السلام) نعلین خود را وصله مى زند حضرت به من فرمودند: «ما قیمة هذا النعل؟ فقلت لا قیمة...»؛ (13) قیمت این كفش چقدر است؟ گفتم این كه قیمتى ندارد. فرمودند: به خدا قسم همین كفش كه در نظر شما ارزشى ندارد، پیش من از حكومت بر شما محبوب تر است مگر این كه حقى را بگیرم و یا باطلى را نابود كنم.

در خطبه شقشقیه نیز مى فرماید: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ...»؛ (14) اگر این بیعت كنندگان نبودند و یاران، حجت را بر من تمام نمى كردند و خدا علما را نفرموده بود تا در برابر ستمكار شكمباره سكوت نكنند و به یارى گرسنگان ستمدیده بشتابند؛ رشته این كار را از دست مى گذاشتم و پایانش را چون آغازش مى انگاشتم.

آن گونه كه ملاحظه مى شود دیدگاه امیرمؤمنان(علیه السلام) نسبت به حكومت چنان است كه آن را جز براى اقامه حق و برقرارى عدل و قسط نمى خواهد. اكنون با این نوع نگرش به امر خلافت آیا باز هم مى توان ایرادهایى آن چنانى كه برخى از سیاست بازان كنونى به شیوه سیاسى و حكومتى آن مظلوم تاریخ وارد مى كنند، بر آن حضرت وارد كرد؟

پی نوشت ها:

1. لازم به یادآورى است كه برخى از ویژگى ها مخصوص على(ع) است، البته بسیارى از آنها سایر اهل بیت (علیهم السلام) را نیز در بر مى گیرد.

2. سوره زمر، آیه 9.

3. نهج البلاغه، خطبه 5، بخش 3 ـ 4.

4. همان، خطبه 147، بخش 7.

5. همان، خطبه 189، بخش 5.

6. همان، خطبه 175، بخش 3.

7. همان، خطبه 128، بخش 5 ـ 8.

8. همان، خطبه 158، بخش 2.

9. سوره رعد، آیه 43.

10. سوره یونس، آیه 35.

11. نهج البلاغه، خطبه 131، بخش 3 ـ 4.

12. همان، خطبه 205، بخش 3.

13. همان، خطبه 33، بخش 1 ـ 2.

14. همان، خطبه 3، بخش 16 ـ 18.

بخش سیره و عترت تبیان


منبع:

روابط امام علی (علیه اسلام) و خلفا به روایت نهج البلاغه

حسین رجبی، سیدمهدی موسوی کاشمری، احمد رهدار

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.