تبیان، دستیار زندگی
بحث ما راجع به حیاء بود، عرض کردم یکی از بزرگ‎ترین مشکلات جامعه ما ترویج بی‎حیایی است. من در بحث حیاء تقسیماتی را هم عرض کردم و در جلسه گذشته حیاء را در سه رابطه از نظر ارزشی و فضیلتی، از نظر زیبایی و از نظر کاربردی در جامعه تقسیم کردیم حیای ممدوح و مذ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصلاح فقیه و مسؤل=اصلاح جامعه


فقها و عالمان دینی که وظیفه تبلیغ دین و آموزش احکام الهی را دارند، اگر در برابر بی‏حیایی‏هایی که در جامعه می‏شود، سکوت کنند، یا مجریان و مسئولان امور حکومتی که وظیفه اجرای احکام را دارند، اگر در برابر بی‏حیایی‏هایی که در سطح جامعه اتّفاق می‏افتد، کاری نکنند، همین سکوتشان ترویج بی‎حیایی است.


رسوا همرنگ جماعت انگشت نما

حیاء از انگشت‏نما شدن در محیط لاابالی‏گرها

انسان‎هایی هستند که وقتی در محیط‎ها یا شرایطی قرار می‎گیرند، دستشان آلوده به عمل قبیح می‎شود و یا فرض بفرمایید واجبی را ترک می‎کنند یا عمل غیرشرعی را مرتکب می‎شوند از نظر شرعی یا انسانی فرقی نمی‎کند. چه فعل و چه ترک، زشت و قبیح است، وقتی در محیطِ عرفیِ لااُبالی قرار می‏گیرد، خلاف را مرتکب می‎شود. این شخص چون بُعد انسانی‎ و بُعد ایمانی‎اش ضعف دارد، مرتکب عمل قبیح می‎شود.

اگر از او بپرسی فلانی چرا نمازت را نخواندی؟ می‎گوید: جایی بودم که خجالت می‏کشیدم. خجالت می‏کشیدی؟ از چه کسی؟ از چه چیزی؟ یا اینکه می‏گوییم: فلانی! این چه کاری بود که کردی؟ این کار که حرام بود! می‎گوید: خوب اگر نمی‎کردم، در این جمع انگشت‎نما می‎شدم. شرایط محیط عرفیِ لااُبالی، موجب می‎شود مرتکب فعل قبیح یا ترک واجب شود. بعد هم که از او می‎پرسی: چرا؟ می‎گوید: خجالت کشیدم! در اینجا حیاء را مصرف می‎کند.

حیای ضعف و حیای قوّت

در روایتی از امام صادق(علیه‎السلام) دارد که حضرت فرمود: «الْحَیَاءُ عَلَى وَجْهَیْنِ فَمِنْهُ الضَّعْفُ وَ مِنْهُ قُوَّةٌ»، یک قسم از حیاء کشف از ضعف می‎کند و یک قسم آن کشف از قوّت در بُعد انسانی و در بُعد ایمانی می‎کند.

حیای عقل و حیای حُمق

در روایتی از پیغمبر اکرم است که فرمودند: «قال رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم): الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ»[1] آن حیایی که پشتوانه‎اش قدرت روحیِ انسانی است، حیای علم است و آن حیایی که پشتوانه‎اش ضعف انسانی و ایمانی است، حُمق و جهل است.

خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو!

امام صادق(صلوات‎الله‎علیه) داریم که فرمودند: برای این سه چیز دنبال تعلّم و یاد گرفتن علم نرو! اینکه انگشت‎نما شوی، پُز بدهی یا با مردم مجادله کنی

ما در روایات مواردی را می‎بینیم که رویشان دست می‎گذارند که اینها حیای مذموم است که تو از آن‏ها به «خجالت» تعبیر می‎کنی. ما موارد متعدّدی داریم که می‎گویند: این خجالت یعنی چه؟ مثل همین عمل به واجبات و ترک محرّمات. اگر کسی واجبی را عمل نمی‎کند و می‎گوید: خجالت می‎کشم، عمل حرام مرتکب می‎شود. شما را به خدا قسم اصلاً این جمله «خواهی نشوی رسوا هم‎رنگ جماعت شو»، حرف صحیحی است؟ حماقت هم حدّی دارد! این همان حیای حُمقی است که در روایت بود.

موارد مختلف حیای حُمق

1. حیاء در «سؤال کردن»

یک‏نفر، چیزی را نمی‎داند و نمی‎رود بپرسد که آگاه شود. چرا؟ می‎گوید: خجالت می‎کشم که بپرسم. این حیای حُمق است. ما در یک روایت از امام صادق(صلوات‎الله‎علیه) داریم که فرمودند: «یَا ابْنَ النُّعْمَانِ! لَا تَطْلُبِ الْعِلْمَ لِثَلَاثٍ لِتُرَائِیَ بِهِ وَ لَا لِتُبَاهِیَ بِهِ وَ لَا لِتُمَارِیَ» برای این سه چیز دنبال تعلّم و یاد گرفتن علم نرو! اینکه انگشت‎نما شوی، پُز بدهی یا با مردم مجادله کنی.

«وَ لَا تَدَعْهُ لِثَلَاثٍ رَغْبَةٍ فِی الْجَهْلِ وَ زَهَادَةٍ فِی الْعِلْمِ وَ اسْتِحْیَاءٍ مِنَ النَّاس»[2] برای سه جهت نیز یاد گرفتن را رها نکن! «رَغْبَةٍ فِی الْجَهْلِ» یک: دوستی نادانی؛ یعنی می‎گوییم: چرا نمی‎روی یاد بگیری؟ می‎گوید: حالا اگر بدانم چه می‎شود؟ ندانم بهتر است. این را می‎گویند: «رَغْبَةٍ فِی الْجَهْلِ». دو: «زَهَادَةٍ فِی الْعِلْمِ» یعنی همین‎قدر که می‎دانم بس است، این را می‎گویند: «زَهَادَةٍ فِی الْعِلْمِ». بحث من مربوط به این مورد سوم‎ است، «وَ اسْتِحْیَاءٍ مِنَ النَّاس» خجالت می‎کشد برود بپرسد. خجالت می‎کشد برود مسأله شرعی را بپرسد. این حیاء، حیای حُمق است و مذموم است. این اصلاً حیاء نیست که فرد می‎گوید: خجالت می‎کشم.

بچه دهان حرف

2 حیاء در گفتن «نمی‎دانم»

دوم؛ چیزی را نمی‎داند و نمی‎گوید که نمی‎دانم، چون خجالت می‎کشد که بگوید نمی‎دانم. ببینید روایات ما چه‎قدر ظریف برخورد می‎کنند. روایتی از علی(علیه‎السلام) است که فرمودند: «لا یستحیین أحد إذا سئل عما لا یعلم أن یقول لا أعلم»[3] خجالت نکش آقا! نمی‎دانی؟ بگو نمی‎دانم. «و لا یستحیین أحد إذا لم یعلم الشی‏ء أن یتعلمه»[4] این روایت یعنی اگر چیزی نمی‎دانی، خجالت نکش، برو بپرس.

3. حیاء در «گفتن سخن حق»

آنجایی که حق را می‎دانی و چون خجالت می‎کشی، ابراز نکنی نیز حیای احمقانه است. روایت از علی(علیه‎السلام) است که فرمودند: «من استحیا من قول الحق فهو أحمق»،[5] ؛ اگر کسی بگوید خجالت کشیدم که حرف حق را بزنم، آدم احمقی است. نگاه کنید چه تعبیری است!

«وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی‏ مِنَ الْحَق»[6] این آیه قرآن است. خدا از بیان حق حیاء نمی‎کند.

راه حلّ ترویج بی‎حیایی

یکی از مشکلات بزرگ جامعه ما ترویج بی‎حیایی است،راه‎حل این مشکل چیست؟

شیوه‏های گسترش بی‎حیایی

1. ترویج بی‏حیایی

ترویج بی‎حیایی دو تصویر دارد، گاهی ترویج بی‎حیایی به صورت ترویج زشتی‏ها و اعمال قبیح در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری است. فرد شاخصی که مروّج این نوع بی‎حیایی در جامعه ما است، رسانه‎ها هستند که چه از نظر دیداری، چه گفتاری و چه رفتاری پرده‎دری می‎کنند. ظاهراً کسی هم در حرف من تأمّل ندارد که رسانه‎ها در جامعه مروّج بی‎حیایی هستند.

راه حلّ این است که حاکمان جامعه، یعنی سازندگان فضای پنجم، دارای صلاحیّت باشند. اگر اینها افراد صالح باشند، مشکل هم در بحث فضای پنجم و هم در نقش سازندگی چهار محیط اوّل، حلّ می‎شود

2. سکوت در برابر بی‏حیایی

گاهی ترویج بی حیایی نمی‏کنند، یعنی اعمال زشت را ترویج نمی‏کنند، بلکه سکوت می‎کنند و با عمل زشتی که در جامعه واقع می‎شود، برخورد نمی‎کنند. این هم ترویج بی حیایی است. کسانی که در جامعه مسئولیّت دارند با هر عمل زشت در بُعد دیداری، گفتاری و رفتاری که برخورد کنند، اگر به وظیفه‏شان عمل نکنند، این‏ها هم بی حیایی را ترویج داده‏اند. یعنی بازگذاشتن میدان در جامعه برای انجام کار زشت، ترویج بی‎حیایی است.

فضای پنجم حاکم بر چهار محیط، فضای حکومت است:

انسان‎ها در چهار محیط خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی، روش رفتاری می‎گیرند. در آنجا تعبیری داشتم که گفتم ما فضای پنجمی داریم که این فضای پنجم، حاکم بر آن چهار محیط است. مثلاً اگر محیط خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی نقش سازندگی داشته باشند، امّا فضای پنجم که حاکم بر هر چهار محیط است می‏تواند تمام زحمات آن‏ها را خنثی کند.

اگر فضای پنجمی که حاکم بر چهار محیط است، نقش سازندگی داشت، «سطح جامعه» به سمت سازندگی می‎رود؛ حتی اگر بعضی از این محیط‎ها نقش تخریبی داشته باشد. امّا اگر آن فضا نقش تخریبی داشت، نقش سازندگی این فضا‎ها تضعیف می‎شود و بلکه از بین می‎رود.

آقا مجتبی تهرانی

راه حلّ اصلاح بی‎حیایی در جامعه

حالا سراغ راه حل مشکل برویم. راه حلّ این مشکل که در سطح جامعه وجود دارد، چیست؟ راه حلّ این است که حاکمان جامعه، یعنی سازندگان فضای پنجم، دارای صلاحیّت باشند. اگر اینها افراد صالح باشند، مشکل هم در بحث فضای پنجم و هم در نقش سازندگی چهار محیط اوّل، حلّ می‎شود.

اصلاح فقیهان و مسئولان

در جامعه دو دسته‎اند که فضاساز هستند، اگر این‏ها اصلاح شوند، جامعه روی صلاح خواهد دید. من اوّل یک روایت می‎خوانم و بعد مطلب را توضیح می‏دهم. روایت از پیغمبر اکرم است که فرمودند: «قال رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم): «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِی» حضرت فرمودند: دو گروه از امّت من هستند که اگر صالح و شایسته باشند، جامعه و امّت من هم رو به صلاح می‎رود، «وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِی» اگر این دو گروه فاسد باشند، جامعه هم رو به فساد می‎رود، «قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا» از پیغمبر سؤال کردند که این دو گروه و دو صنف که می‎فرمایید، چه کسانی هستند؟ «قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ»[7] دسته اوّل فقها یعنی علما و دانشمندانی که معارف و احکام شرعیّه را می‎دانند و دسته دوم هم اُمَرا یعنی کسانی که زمام امور اجرایی جامعه را در دست دارند، هستند.

وظیفه فقها و امرا: تبیین دین و اجرای آن

کار فقها امور فرهنگی است و کار اُمَرا امور اجرایی است. اینها اگر صالح شدند، جامعه هم صالح می‎شود. معنای این که صالح شدند یا فاسد شدند، چیست؟ معنایش این است که به وظیفه‏ای که خداوند به آن‏ها محوّل کرده است، عمل کنند. وظیفه علما و فقها یک وظیفه فرهنگی است، یعنی این‏ها باید بیایند احکام شرعیّه را تبیین کنند، معارف الهیّه را بگویند، بایدها و نبایدها را به تعبیر خیلی ساده برای مردم بیان کنند. این وظیفه فقها است. وظیفه اُمَرا چیست؟ وظیفه اینها پیاده کردن احکام شرعیّه در سطح جامعه است، چون اینها مسئول اجرایی هستند. اینها باید احکام شرعیه را اجرا کنند.

این‎طور نیست که فقها و امرا از یک‎دیگر جدا باشند، باید موازی با هم کار کنند. کار فرهنگی و کار اجرایی باید دوشادوش جلو رود والّا اگر کار فرهنگی شود، امّا کار اجرایی نشود، بی‎فایده است. هرچه فقها داد بکشند و از این‎طرف اُمَرا عمل نکنند، فایده‎ای ندارد

«سکوت» ترویج بی‏حیایی است!

فقها و عالمان دینی که وظیفه تبلیغ دین و آموزش احکام الهی را دارند، اگر در برابر بی‏حیایی‏هایی که در جامعه می‏شود، سکوت کنند، یا مجریان و مسئولان امور حکومتی که وظیفه اجرای احکام را دارند، اگر در برابر بی‏حیایی‏هایی که در سطح جامعه اتّفاق می‏افتد، کاری نکنند، همین سکوتشان ترویج بی‎حیایی است. اگر مردم و جامعه منحرف شوند و فقها چیزی نگویند و کاری برای اصلاح جامعه نکنند، این خودش ترویج بی‎حیایی است.

فقها و امرا باید دوشادوش هم کار کنند

این‎طور نیست که فقها و امرا از یک‎دیگر جدا باشند، باید موازی با هم کار کنند. کار فرهنگی و کار اجرایی باید دوشادوش جلو رود والّا اگر کار فرهنگی شود، امّا کار اجرایی نشود، بی‎فایده است. هرچه فقها داد بکشند و از این‎طرف اُمَرا عمل نکنند، فایده‎ای ندارد.

هر کس به وظیفه شرعی‎اش عمل نکند، فاسق است!

ضمناً این را هم بدانید که این مصیبت برای جامعه اسلامی تازگی ندارد. ما در باب احکام داریم که اگر کسی به وظیفه شرعی‎اش عمل نکرد، مرتکب حرام شده است. سراغ اهمّ واجبات برویم. اهمّ واجبات چیست؟ «امر به معروف و نهی از منکر»  اگر کسی به این اهمّ واجبات در سطح جامعه عمل نکند، یعنی آن کسی که در این رابطه وظیفه‎ای دارد، اگر به این وظیفه عمل نکند، فاسق است. همه اینها مسأله شرعی است؛ این شخص فاسق است. این مصیبت بزرگ از صدر اسلام بعد از پیغمبر اکرم در جامعه اسلامی شروع شد.

گرگ میش گوسفند ظاهرنما ظاهر فراماسونری ماسون

مصیبت تاریخی اسلام، زمام‏داری فسّاق ظاهرالصلاح

فُسّاق ظاهرالصلاح، زمام امور اجرایی را در سطح جامعه به دست گرفتند و جامعه اسلامی رو به فساد رفت. اینها زمام امور اجرایی جامعه را به دست گرفتند و چون به وظیفه الهی عمل نکردند، جامعه روز به روز، رو به فساد رفت. مصیبت واقعی این بود. اگر فاسق بودند ولی ظاهرالصلاح نبودند مشکل زیادی نبود، مردم هم فریب نمی‎خوردند. به تعبیر من اگر بی‏ریاء و بی‏دین بودند این همه مصیبت به بار نمی‏آمد. اگر باصفا بودند ولی در وظایف شرعی کاهل بودند، مردم سراغ این‏ها نمی‏رفتند. مصیبت «فاسق ظاهرالصلاح» بالاتر از فاسقی است که ظاهرالصلاح نیست.

راه حل چیست؟ فضاسازان باید اصلاح شوند تا جامعه اصلاح شود. فضاسازان باید به وظایفشان عمل کنند والّا وضع جامعه همین است که می‎بینید. اینهایی که می‎گویم، استدلالی است و همه دلایل را هم گفتم و پیش آمدم. سؤال کردید راه حلّ چیست، من هم روایت ‎خواندم. راهش این است. دیگر بهتر از این می‎خواهید؟

کار فرهنگی، بدون اجرا ذهنیّت گرایی است!

ذهنیّت گرایی به چه درد می‎خورد؟ مهم این است که احکام در سطح جامعه عمل شود. پرده‎دری را در سه رابطه گفتم و همه را هم بحث کردم و گفتم مصیبت بزرگ ما از صدر اسلام همین بوده است. گفتم اگر این ظاهرالصلاح‏ها نبودند، کاراصلاح جامعه آسان‎تر بود. این ظاهر‏الصلاح‏ها مشکل را پیچیده کرده‏اند. خدا إن‎‎ شاءالله جامعه را نجات دهد.

پی نوشت ها :

[1] . بحارالأنوار، ج68، ص331

[2] . بحارالأنوار، ج75، ص291

[3] . غررالحكم، ص48

[4] . خصائص‏الأئمة(ع)، ص94

[5] . غررالحكم، ص70

[6] . سوره الاحزاب، آیه 53

[7] . بحارالأنوار، ج2، ص49

فرآوری : محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.