تبیان، دستیار زندگی
هرکس به چیزی عشق ناروا ورزد، نابینایش می کند، و قلبش را بیمار کرده، با چشمی بیمار می نگرد، و با گوشی بیمار می شنود، خواهش های نفس پرده عقلش را دریده، دوستی دنیا دلش را میرانده است، شیفته ی بی اختیار دنیا و برده ی آن است و برده ی کسانی است که چیزی از دنیا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدی صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارتباط تنگاتنگ عشق دروغین با فراموشی مرگ

از دیدگاه نهج البلاغه


کسانی که اسیر عشق دروغیند با اینکه گرفتار شدگان فریب خورده را می نگرد که به هیچ وجه نه راه پس دارند و نه راه پیش و در چنگال مرگ اسیرند [اما با این حال عبرت نمی گیرند و همچنان در خواب غفلت به سر برده و مرگ را به دست فراموشی سپرده اند]


عشق دروغ عاشق مرگ

«و من عشق شیئا أعشی بصره، و أمرض قلبه، فهو ینظر بعین غیرِ صحیحة، و یسمع بأُذن غیر سمیعة، قد خرقت الشهوات عقله، و اماتت قلبه، و ولهت علیها نفسه، فهو عبدٌ لها و لمن فی یدیه شی منها، حیثما زالت زال إلیها و حیثما أقبلت أقبل علیها، لا ینزجر من الله بزاجزٍ و لا یتّعظ منه بواعظ،  و هو یری المأخوذین علی الغرّة حیث لا إقالة و لا رجعة، کیف نزل بهم ما کانوا یجهلون، و جاءهم من فراق الدنیا ما کانوا یأمنون و قدموا من الآخره علی ما کانوا یوعدون، فغیر موصوف ما نزل بهم»1

ترجمه:

هرکس به چیزی عشق ناروا ورزد، نابینایش می کند، و قلبش را بیمار کرده، با چشمی بیمار می نگرد، و با گوشی بیمار می شنود، خواهش های نفس پرده عقلش را دریده، دوستی دنیا دلش را میرانده است، شیفته ی بی اختیار دنیا و برده ی آن است و برده ی کسانی است که چیزی از دنیا در دست دارند، به هر طرف برگردد او نیز بر می گردد و هرچه هشدارش دهند از خدا نمی ترسد.

از هیچ پند دهنده ای شنوایی ندارد، با اینکه گرفتار آمدگان دنیا را می نگردند که راه پس و پیش ندارند و در چنگال مرگ اسیرند.

می بیند که آنها بلاهایی را که انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد و دنیایی را که جاویدان می پنداشتند از آنها جدا شده و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسید، و آنچه بر آنان فرود آید وصف ناشدنی است.

امیر متقیان پیرامون این امر به زیبایی فرموده: هرکس به چیزی عشق ناروا ورزد، آن عشق نابینایش کرده و قلبش را بیمار می کند و لذا با چشمی بیمار مشاهده می نماید و با گوشی بیمار می شنود

شرح گفتار

خطر عشق دروغین

امیر بیان علی (علیه السلام) در این فراز نورانی از خطبه ی 109نهج البلاغه درد عمومی و فراگیری که گریبان جامعه ی انسانی را گرفته و هستی آنها را به یغما برده، به همگان گوشزد نموده است. آن درد خانمان سوز، عشق های کاذب و دلبستگی های دروغینی است که به هیچ وجه پایه و اساسی نداشته و تنها با ظاهری فریبنده، قلب و جان انسان ها را مجذوب خود ساخته است، چنین عشقی می تواند بسیار خطر آفرین و مشکل ساز باشد، به گونه ای که در اثر آن چه بسا سرمایه ی عظیم ایمان آدمی که عمری به پای آن زحمت کشیده و بابتش هزینه هنگفتی پرداخت نموده است، بر باد فنا رود. چرا که چنین عشقی خانه ی قلب آدمی را تسخیر و گوش جانش را ناشنوا می کند، طبیعی است که در چنین موقعیتی، انسان چشم بر روی حقایق عالم بسته و سخنان حق، کوچکترین اثری در وجودش نمی بخشد.

امیر متقیان پیرامون این امر به زیبایی فرموده: (من عشق شیئاً أعشی بصر، و امرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع بأذن غیر سمیعة)؛ هرکس به چیزی عشق ناروا ورزد، آن عشق نابینایش کرده و قلبش را بیمار می کند و لذا با چشمی بیمار مشاهده می نماید و با گوشی بیمار می شنود.

طبق فرمایش حضرت علی (علیه السلام)، ریشه ای انحراف چنین اشخاصی، دنیا دوستی و دلبستگی به دنیا و لذایذ آن است، دلبستگی این گروه، در حدی است که شیفته ی بی اختیار دنیا شده و خود را چون برده ای در اختیار دنیا قرار داده اند به گونه ای که دنیا هر طرف رود آنها نیز به همان طرف می روند، و در این مسیر چنان مجذوب دنیا شده اند که به هیچ نصیحت و موعظه ای گوش فرا نمی دهند.

عشق دروغ عاشق مرگ

نقش عشق دروغین در فراموشی مرگ

امیر بیان در بخشی دیگر از همین خطبه ی نورانی، به نقش فوق العاده مؤثر عشق دروغین در فراموشی مرگ پرداخته و در این باره می فرماید: (و هو یری المأخوذین علی الغره حیث لا اقالة و لا رجعة، کیف نزل بهم ما کانوا یجهلون) کسانی که اسیر عشق دروغیند با اینکه گرفتار شدگان فریب خورده را می نگرد که به هیچ وجه نه راه پس دارند و نه راه پیش و در چنگال مرگ اسیرند [اما با این حال عبرت نمی گیرند و همچنان در خواب غفلت به سر برده و مرگ را به دست فراموشی سپرده اند]

با دقت و تأمل در فرمایش مولای متقیان می توان این گونه نتیجه گرفت که عشق های مجازی و دروغین، ارتباط تنگاتنگی با فراموشی مرگ دارد و لذا می توانند به شدت سعادت ابدی آدمی را به مخاطره انداخته و او را در چاه ضلالت و گمراهی گرفتار نمایند.

شهوت جنسی خطرناک ترین شهوت نفسانی

چنانچه دانستید مولای متقیان در کلام نورانی خویش به موضوع شهوات پرداخته و خطر آن را به همگان گوشزد نمودند، نکته قابل توجه در این باره آن است که اگرچه شهوت در کلام امیر بیان علی(علیه السلام) دارای معنای وسیع و گسترده بوده و تمام مصادیق خواهش های نفسانی را شامل می شود، اما در این میان خطرناک ترین نوع از شهوات نفسانی، شهوت جنسی است.

خطر شهوت جنسی به اندازه ای است که حتی ممکن است نیرومندترین انسان ها از نظر ایمان و تقوا نیز در این مسئله دچار لغزش شده و به کار ناشایستی که هرگز گمان آن نمی رفت، دست زنند.

بنابراین می توان گفت: قوی ترین حربه ی شیطان در زمینه ی فریب انسان، موضوع بسیار خطرناک شهوات جنسی نامشروع و حرام است و در این امر هیچ فرقی میان زن و مرد وجود ندارد، بلکه هر یک به گونه ای ممکن است در منجلاب چنین شهوات خانمان سوزی گرفتار شوند. صفحات تاریخ پر شده از سرنوشت انسان های سیاه بختی که در اثر عشق شهوانی نامشروع، از قلّه رفیع انسانیت سقوط و در چاه هلاکت ابدی گرفتار شده و لکّه ی ننگی در این زمینه از خود در زندگی به جای گذاشته اند.

امیر بیان علی (علیه السلام) از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیرامون این موضوع نقل می کند که حضرت فرمود: (گراد گرد بهشت را دشواری ها و گرداگرد آتش جهنم را هوس ها و شهوات گرفت است... رحمت خدا بر کسی که شهوت خود را مغلوب و هوای نفس را سرکوب کند، زیرا کار مشکل، بازداشتن نفس از شهوت بوده که پیوسته خواهان نافرمانی و معصیت است)2

خطر شهوت جنسی به اندازه ای است که حتی ممکن است نیرومندترین انسان ها از نظر ایمان و تقوا نیز در این مسئله دچار لغزش شده و به کار ناشایستی که هرگز گمان آن نمی رفت، دست زنند

بنابراین طبق فرمایش گهر بار پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) و سایر پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین)، ما باید کمر همت را بسته و با تمام قوا به جنگ هوای نفس و شهوات نامشروع خود برویم، چرا که هوای نفس غول سرکشی است که اگر مهارش را رها سازیم، عاقبت چون اسب چموشی که بر آن سوار شده ایم ما را بر زمین زده و در نهایت در چاه هلاکت ابدی گرفتار می نماید. در این زمینه آن دسته از انسان ها که باید بیشتر مراقب باشند، جوانان و نوجوانانی هستند که تازه به دوران حساس و سرنوشت ساز بلوغ پای نهاده اند، زیرا انسان در دوران نوجوانی به طرز عجیبی آتش شهوت جنسی در درونش شعله ور گشته که با اندک تحریکی، این شعله ی خطر آفرین از درون به بیرون سر کشیده و خرمن ایمانش را به آتش می کشد.

پادشاهی که در اثر عشق شهوانی سر پیامبر خدا را برید!

با مطالعه ی زندگی پیشینیان با سرگذشت کسانی مواجه می شویم که در اثر شهوت جنسی، پرده ی عقلشان دریده و دست به جنابات فجیعی زده اند که قلم از ذکر آن شرم دارد، یکی از آن افراد، پادشاه هوسبازی به نام «هیرودیس» است، او بعد از مرگ برادرش (فیلبوس) با همسر برادرش که دارای دختر جوانی به نام «هیرودیا» بود، ازدواج کرد. طولی نکشید که این شاه هوسباز، عاشق «هیرودیا» دختر برادرش می شود، آتش عشق چنان در وجودش شعله ور شد که در نهایت تصمیم گرفت با او ازدواج کند. خبر این ازدواج به حضرت یحیی رسید، آن حضرت با صراحت اعلام کرد که این ازدواج حرام است و در اثر همین مخالفت کینه ی حضرت یحیی را به دل گرفت.

هیرودیس هر سال، روز تولّد خود را جشن می گرفت، وقتی روز آن فرا رسید، هیرودیا از این فرصت استفاده کرد، طبق سفارش مادرش خود را آرایش نموده و با پوشیدن لباس های زیبا رقص کنان به مجلس شاه وارد شد، هیرودیس که مست و مخمور شراب شده بود به او رو کرد و گفت: ای آفت دین و دنیا، هرچه می خواهی بخواه، اگرچه نصف مملکت باشد، هیرودیا گفت: سر بریده یحیی را می خواهم، و در این امر اصرار کرد. هیرودیس که دیوانه عشق و هوس بود، دستور داد یک طشت طلا حاضر نمودند و سپس به مأمورانش گفت: بروید و یحیی را دستگیر کنید و به اینجا بیاورید، وقتی حضرت یحیی را آوردند، به جلّاد دستور داد سر او را جدا کنند. جلاد نیز همین کار را کرد و سپس سر را در میان طشت طلا گذاشتند، در این هنگام سر بریده ی یحیی به اذن خدا به سخن آمد و به شاه گفت: ای شاه از خدا بترس این زن بر تو حرام است.3

پی نوشت ها :

1- نهج البلاغه، فرازی از خطبه 109، ص204، ترجمه محمد دشتی

2- همان، فرازی از خطبه 176، ص333

3- برگرفته از قصه های قرآن، نوشته محمدی اشتهاردی، ص416و417

مهدی صفری

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.