گوشه هایی از علم و حکمت امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام مانند امامان دیگر با بهرهمندی از علوم توحیدی و دریافت حقایق از عوالم ملکوتی، قطرههایی از دریای علم و حکمت را در صحنههای مختلف زندگیاش به نمایش گذاشته است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
پاسخ کوبنده امام جواد علیه السلام به مأمون
مامون خلیفه عباسی از جایی عبور میکرد. سر راهش کودکانی سرگرم بازی بودند و امام جواد علیه السلام نیز در بین آنان به چشم میخورد. همهی کودکان با دیدن مأمون گریختند جز امام جواد علیه السلام. مأمون پرسید:« تو چرا فرار نکردی؟»
پاسخ داد:« خطایی نکردهام که بابت آن بگریزم؛ راهت هم تنگ نیست تا لازم باشد کنار بروم. هر جا میخواهی برو.»
مأمون پرسید:« تو کیستی؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:«من محمد پسر علی پسر موسی پسر جعفر پسر محمد پسر علی پسر حسین پسر علی بن ابی طالب علیهم السلام هستم.»
مأمون پرسید:« از دانش چه بهره داری؟» فرمود: «از اخبار آسمانها از من بپرس.»
مامون خداحافظی کرد و رفت در حالی که یک باز شکاری در دست داشت و آنرا در آسمانها رها ساخت و پس از ساعتی ماهی صید کرد و آورد در مسیر بازگشت از امام جواد علیه السلام پرسید: «از اخبار آسمانها چه می دانی؟»
امام فرمود:« پدرم از پدرانش از پیامبر خدا و او از جبرئیل و او از خداوند نقل میکرد که میان آسمان و هوا فضایی است که امواجش در تلاطم است و در آن ابرهای متراکمی است که بعضی ماهیان با آن بالا رفتهاند و با شکمهایی سبز رنگ در آن زندگی میکنند؛ و پادشاهان با بازهای شکاری آنها را صید میکنند تا علما را بیازمایند .
مامون گفت: «تو و پدر جدّ و پروردگارت راست گفتید.»
پرسش امام و شکست یحیی
درپایان یکی از منظرات امام جواد(ع) با یحیی مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.»
امام جواد علیه السلام پرسید:« مردی در ابتدای روز به زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»سپس برخی دیگر از فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
علم امام جواد علیه السلام
روزی امام جواد علیه السلام کنار ساحل رود دجله ایستاده بود که شخصی به او گفت:« شیعیان تو ادعا میکنند که تو وزن آبهای دجله را میدانی.»
امام جواد علیه السلام فرمود:« آیا خداوند متعال قدرت دارد این دانش را به پشهای بدهد؟»
شخص پاسخ داد:« بله؛ چنین قدرتی دارد.»
امام جواد علیه السلام فرمود:« مقام من نزد خداوند از پشه و بیشتر مخلوقات دیگرش بیشتر است.»
تفسیر امام جواد علیه السلام درباره قطع دست دزد
در زمان حکومت معتصم، روزی دزدی اقرار به دزدی کرد و خواستار اجرای حد الهی شد. معتصم علما از جمله امام جواد علیه السلام را جمع کرد و پرسید:« از کدام قسمت دست باید برید؟»
یکی از حاضران گفت:« از مچ.» معتصم پرسید:« چرا؟»
گفت:« برای این که دست یعنی« انگشتها و کف دست و مچ.» چون خداوند در قرآن درباره حکم تیمم میفرماید: « فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم »؛ (صورتها و دستهایتان را مسح کنید.)»
پس از این استدلال، افراد دیگری نیز با او هم عقیده شدند.
ولی عدهای گفتند:« دست دزد باید از آرنج قطع شود؛ زیرا خداوند درباره حکم وضو میفرماید:« و ایدیکم الی المرفق »؛ (دست هایتان را تا آرنج بشویید.) پس دست یعنی تا آرنج.»
معتصم رو کرد به امام جواد علیه السلام و پرسید:« تو چه میگویی، ابو جعفر؟» امام فرمود:«دیگران نظرشان را گفتند.»
معتصم گفت:«به نظرات دیگران کاری ندارم. نظر تو چیست؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:« مرا معاف کن.» معتصم گفت:« تو را به خدا قسم میدهم نظرت را در این باره برای ما بگو.»
امام جواد علیه السلام فرمود:« حال که به خدا قسم یاد کردی، میگویم. این افراد درباره حکم قطع دزد اشتباه کردند و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله را نفهمیدند. دست دزد را باید از آخرین مفصل انگشتها قطع کرد؛ و کف دست را نباید قطع کرد.»
معتصم پرسید: « چرا؟»
امام جواد علیه السلام پاسخ داد:« رسول الله فرموده است سجده بر هفت عضو انجام میگیرد: صورت، دو دست، دو زانو، دو پا. و اگر قرار باشد دست دزد از مچ قطع بشود، کف دست برای سجده باقی نمیماند؛ در حالی که خداوند میفرماید:« ان المساجد لله »؛ (یعنی اعضای هفتگانهی سجده از آنِ خداست » و آنچه برای خداست قطع نمیشود.»
معتصم از فرمایش امام جواد علیه السلام شگفتزده شد و دستور داد دست دزد را از قسمت انگشتها قطع کنند.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش عترت و سیره تبیان
منابع:
بحار الانوار، ج 50، ص 5، ح 7.
همان، ص 100.
همان، ص 74 تا 78، ح 3.
همان، ص 56، ح 31.
سایت رو به فردا
سایت اندیشه باقر(ع)