آب حیات
یا محمد ای خرد پابست تو
ای چراغ مهر و مه در دست تو
هر زمان گلواژههایت تازهتر
بلکه از هستی بلند آوازهتر
ختم شد بر قامتت پیغمبری
این ترا باشد دلیل برتری
خط پایان را تو میپویی و بس
حرف آخر را تو میگویی و بس
غیرت و مردانگی آئین توست
عزت زن در حجاب دین توست
بر همه اعلام کن زن برده نیست
بردهی مردان تنپرورده نیست
دین اسلامت مسلمان پرورد
بوذر و مقداد و سلمان پرورد
مکتب تو مکتب عمارهاست
این کلاس میثم تمارهاست
ما ترا زهرای اطهر داده ایم
شیر مردی مثل حیدر داده ایم
ما ترا دادیم در بین همه
یک خدیجه یک علی یک فاطمه
ما کویر تشنه ، تو آب حیات
ما غریقیم و تو کشتی نجات
ما به قرآن دست بیعت داده ایم
از ازل با مهرعترت زاده ایم
عترت و قرآن نجات عالمند
چون دو انگشت محمد (ص) با همند
شیعه با قرآن و عترت داده دست
نیست در قاموس او حرف از شکست
شیعه قرآن از حسین آموخته
شیعه پای این چراغ افروخته
شیعه بحر موجخیز غیرت است
شیعه فریاد کتاب و عترت است
شیعه از آغاز ره آگاه بود
پیرو قرآن و آل ا... بود
شیعه را با خون برابر ساختند
شیعه را از مهر حیدر ساختند
ما امانتدار این پیغمبریم
هرگز از قرآن و عترت نگذریم
تا به عالم دودمان آدمند
شیعه و قرآن و عترت با همند
آنچه موسی در دل سینا ندید
چشم ما در چارده معصوم دید
آسمان وحی زیب دوش ماست
چارده خورشید در آغوش ماست
باغ رضوان تا ابد سرمست ماست
چارده معصوم گل در دست ماست
چارده قرآن و یک تفسیر شان
چارده آیینه یک تصویر شان
چارده پیکر ولی یک جانشان
هر چه جان دارد خدا قربانشان
شاعر:استاد سازگار