تبیان، دستیار زندگی
رسول اکرم (ص) پس از فرود آمدن از غار (حرا) و ورود به خانه، در بستر آرامید. در اندیشه آینده اسلام و چگونگی دعوت بود که باری دیگر جبرئیل امین فرود آمد و او را چنین مخاطب ساخت: ای جامه بر خود پیچیده! برخیز و دیگران را از عذاب الهی بیم ده و ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرودگاه وحی

بی‌گمان، بر عهده گرفتن رسالت الهی پس از پدید آمدن و وجود شایستگی و لیاقت برای تحمّل چنین مسؤولیت سنگینی در آن حضرت، و عنایات و الطاف ویژه الهی از سوی خداوند، صورت گرفته است.

او از همان کودکی با خدا و نیایش و عبادت ماءنوس بود و در آن محیط آلوده جز راه پرستش حقّ و خدمت به او راهی دیگری نپیمود.

امیر مؤ منان، علی (ع)، می‌فرماید:

از روزی که پیامبر(ص) از شیر بازگرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را با او همراه کرد که شب و روز او را به راه بزرگواری‌ها و خوبی‌های جهان رهبری کند.

غار حراء، میعادگاه پیامبر

در شمال مکّه، در راه (مِنی) کوهی بلند به نام (جبل النّور) سر بر افراشته است. اگر از دامنه این کوه بالا برویم، پس از حدود یک ساعت به غار (حرا) می‌رسیم؛ همان جا که میعادگاه وحی، تجلی‌گاه بعثت و محل نزول نخستین آیات الهی بر قلب مبارک پیامبر (ص)است.

حضرت محمد(ص)، هر سال، یک ماه (رمضان) در آن غار کوچک، خداوند را عبادت می‌کرد. تنها کسی که با او بود، امیرمؤ منان، علی (ع) بود. او از این افتخار چنین یاد می‌کند:

رسول خدا (ص) هر سال در کوه حرا اقامت می‌گزید و جز من کسی او را نمی‌دید.

پیامبر اکرم (ص) در سن چهل سالگی در حالی که مشغول عبادت و غرق در تفکر در نظام آفرینش بود، فرشته وحی نازل شد. او لوحی در دست داشت. فرشته گفت: (بخوان!) پیامبر (ص) در پاسخ گفت: (چه بخوانم؟) فرشته وحی او را فشرد و دوباره دستور داد که بخواند او نیز باری دیگر همان پاسخ را گفت. بار سوم فرشته همان سخن را تکرار کرد، ولی باز از پیامبر (ص) همان پاسخ را شنید. پیامبر(ص) ناگهان توان خواندن یافت و لوحی را خواند که در آن نوشته بود:

(اِقْرَاءْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ - خَلَقَ الاِْنْسانَ مِنْ عَلَقٍ - اِقْرَاءْ وَ رَبُّکَ الاَْکْرَم - اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - عَلَّمَ الاِْنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ) بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید؛ انسان را از خون بسته‌ای خلق کرد،بخوان در حالی که پروردگارت عزیز و گرامی است؛ پروردگاری که به وسیله قلم آموخت. آنچه را که انسان نمی‌دانست. (به تدریج به او) آموخت.

رسول خدا (ص) پس از شنیدن این آیات کریمه و دریافت رسالت الهی خویش،شادمان، از غار پایین آمد و رهسپار خانه خدیجه شد. در میان راه، کوه‌ها و سخره‌ها به امر پروردگار به سخن درآمدند و به پیامبر (ص) ادای احترام گزاردند و او را با عبارت (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَبِیَّ اللّهِ!) خطاب کردند.

حادثه بعثت بنا بر نظر مشهور محدثان و مورخان شیعه، در روز دوشنبه، بیست و هفتم رجب و چهل سال پس از واقعه عام الفیل رخ داده است.

آغاز دعوت

رسول اکرم (ص) پس از فرود آمدن از غار (حرا) و ورود به خانه، در بستر آرامید. در اندیشه آینده اسلام و چگونگی دعوت بود که باری دیگر جبرئیل امین فرود آمد و او را چنین مخاطب ساخت:

(یا اَیُّهَا الْمُدَثِّرَُ قُمْ فَاَنْذِرَْ وَ رَبُّکَ فَکَبِّرْ)

ای جامه بر خود پیچیده! برخیز و دیگران را از عذاب الهی بیم ده و خدایت را تکبیر بگو.

بدین سان، دعوت پیامبر آغاز شد. این دعوت، شامل سه مرحله بود: دعوت سرّی؛دعوت خویشاوندان؛ و دعوت عمومی.

دعوت سری

در این مرحله از دعوت، که مورخان مدتش را سه تا پنج سال ذکر کرده اند، رسول گرامی اسلام (ص) برای مصون ماندن از توطئه‌های مشرکان ماءموریت یافت که به جای توجه به عموم، به دعوت افرادی خاص بپردازد و با تماس‌های نهانی آیین آسمانی خویش را به آنان عرضه کند. بر اثر تلاش‌های آن حضرت، گروهی به آیین توحید گرویدند. این گروه همواره می‌کوشیدند ایمان خود را از مشرکان پنهان کنند واعمال عبادی خود را به دور از چشم آنان انجام دهند.

هنگامی که شمار مسلمانان افزایش یافت و به سی نفر رسید، رسول خدا (ص) خانه یکی از مسلمانان، به نام (اَرْقَمْ) را مرکز تبلیغ اسلام و پرستش پروردگار متعال قرار داد و بیش از یک ماه در این خانه ماند تا شمار مسلمانان به چهل نفر رسید.

نخستین کسی که به اسلام گروید، علی (ع) بود که سنش از ده سال تجاوز نمی‌کرد و نخستین زنی که حضرت را به پیامبری تصدیق کرد، همسرش خدیجه (س) بود.

واکنش قریش با این که قریش کم و بیش از دعوت سرّی رسول خدا(ص) آگاه بود، چندان واکنشی از خود نشان نداد؛ زیرا هنوز به عمق این حرکت پی نبرده بود و احساس خطر نمی‌کرد، ولی مشرکان از دور فعالیت‌های مسلمانان را زیر نظر داشتند و به یکدیگر گزارش می‌کردند. رسول اکرم (ص) از این فرصت به خوبی استفاده می‌کرد و موفق شد که در این مدت هسته مرکزی (حزب اللّه) را تشکیل دهد.

دعوت خویشاوندان

پیامبر گرامی اسلام (ص) پس از سه سال ماءموریت یافت که نخست خویشاوندان رابه آیین توحید بخواند. طبیعی است که می‌باید دعوت خویشاوندان بر دعوت عمومی مقدم می‌شد؛ زیرا جلب نظر خویشاوندان می‌توانست جبهه دفاعی قدرتمندی در برابر توطئه‌های دشمنان اسلام پدید آورد. این مرحله از دعوت با نزول آیه شریفه (وَاَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَْقْرَبینَ) آغاز شد. پیامبر (ص) علی (ع) را ماءمور کرد که غذایی فراهم کند و خویشان آن حضرت را بر سر سفره فراخواند تا ماءموریت الهی خویش را به آنان ابلاغ کند.

حدود چهل یا چهل و پنج نفر گرد آمدند. چون رسول خدا (ص) خواست سخن بگوید، (ابولهب) با طرح سخنان نامربوط و متهم کردن پیامبر(ص) به سحر، آمادگی مجلس را برای طرح مساءله اصلی بر هم زد. روز بعد دوباره آنان را دعوت کردند رسول خدا (ص) پس از صرف غذا به پا خاست. فرمود:

ای فرزندان عبدالمطّلب! به خدا سوگند، هیچ جوان عربی را نمی‌شناسم که بهتر ازآنچه من برای شما آورده ام، برای قوم خود آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خداوند مرا ماءمور کرده است که شما را به سوی او بخوانم. کدام یک از شما مرا در این امر یاری می‌کند تا برادر، وصیّ وجانشین من در میان شما باشد؟

رسول خدا(ص) سخن خویش را سه بار تکرار کرد و هر بار، تنها علی (ع) برخاست و حمایت خود را از آن حضرت اعلام کرد. آن گاه رسول خدا(ص) فرمود:

(اِنَّ هذا اَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی فیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَاَطیعُوا).

این (علی (ع))، برادر و وصی و جانشین من درمیان شماست. سخنش را بشنوید و از اوپیروی کنید.

دعوت عمومی

رسول گرامی اسلام (ص) در مرحله سوم دعوت حصار تبلیغی مرحله پیش را در هم شکست و با نزول آیه شریفه (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ اِنّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ)، ماءمور شد که همگان را به اسلام دعوت کند، از این رو، بر فراز کوه، صفا رفت و در برابر انبوه جمعیت، فرمود:

(اگر من به شما خبر دهم که در پشت این کوه انبوهی از دشمن در کمین شما نشسته است و خطری بزرگ شما را تهدید می‌کند، آیا می‌پذیرید؟) گفتند: (آری، ما تا کنون دروغی از تو نشنیده ایم.) سپس فرمود: (ای گروه قریش! خود رااز آتش نجات دهید و من برای شما در پیشگاه خدا، نمی‌توانم کاری انجام دهم. من شما را از عذاب دردناک می‌ترسانم....)

با انتشار خبر نبوّت پیامبر(ص) در مکّه، آزار قریش نیز آغاز شد وهنگامی که خطرسخنان پیامبر (ص) را برای عقاید پوشالی و منافع مادی خود احساس کردند، به مبارزه با آیین آسمانی آن حضرت برخاستند. بر خی از تلاش‌های آن‌ها عبارت بود از مذاکره با ابوطالب برای دست برداشتن از حمایت پیامبر(ص)، تطمیع پیامبر(ص)، تهمت و افترا، شکنجه و آزار، جلوگیری از ملاقات مردم با پیامبر(ص)، توطئه قتل پیامبر(ص) و محاصره اقتصادی. اما هیچ یک از تهدیدها و فشارها، خللی در اراده پولادین پیامبر(ص) برای تبلیغ آیین آسمانی اسلام وارد نکرد.

خلاصه درس

رسول اکرم (ص) پس از چهل سال بندگی خدا، در حالی که در غار (حرا) به راز و نیاز با معبود خویش مشغول بود، به رسالت مبعوث شد. پس از فرود آمدن از غار (حرا) در اندیشه آینده اسلام و چگونگی ابلاغ رسالت خویش بود که سوره (مدّثّر) نازل شد و آن حضرت را ماءمور قیام و انذار کرد. بدین سان، دعوت پیامبر آغاز شد. این دعوت شامل سه مرحله بود: دعوت سرّی؛ دعوت خویشاوندان؛ و دعوت همگانی.

پیامبر (ص) در آغاز بعثت تا سه سال، افراد را مخفیانه به اسلام دعوت می‌کرد و سپس ماءموریت یافت که خویشاوندان خود را به پذیرش اسلام بخواند. پس از انذار خویشاوندان، به دستور پروردگار دامنه دعوت راگسترش داد و عموم قریش را به آیین توحید فراخواند.

منبع:

مروری بر زندگانی پیامبر و امامان

نویسنده : حسن قاسمیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.