مبعث پیام آور وحی
(متن مجری، مبعث)
ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد دل رمیده ما انیس و مونس شد
نگارمن كه به مكتب نرفت وخط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
با عرض سلام خدمت همه شما دانش آموزان و دبیران پرورشی عزیز.
همانگونه که تاکنون متوجه شده اید، باتوجه به مناسبت های موجود در تقویم ما ایرانیان اعم از مذهبی و سنتی و همچنین با توجه به اهمیت این مناسبات، مرکز یادگیری در نظر دارد تا با ارائه متون مجری متناسب با این ایام، شما را در برگزاری هرچه باشکوه تر مراسمی که در مدارس برگزار می گردد، یاری نماید. امید است توانسته باشیم گامی در این راستا برداشته باشیم.
«بعثت» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منتگذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربیت است.
آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود كه محمد در غار حرا مشغول راز و نیاز با خالق محبوب بود، صدای خجسته و با صلابتی را شنید كه او را امر به خواندن كرد. بعد از سه مرتبه پیامبر نیز با او خواند؛
بخوان، بخوان به نام پروردگارت كه آفرید. همان كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد.
آری و چه شروع زیبا و كاملی. این آیات از خواندن، خلقت، كیفیت خلقت، شكر و سپاس، علم و دانش و... سخن گفته است، گویی باور خلقت اگر با علم و دانش همراه شود، انسان را به اوج آگاهی می رساند.
محمد (ص) دیباچه زرین کتابی بود که کلماتش جوشیده از «وحی» و فرودآمده از«عرش» ونازل شده از«ملکوت» بود. محمد(ص) مبعوث شد تا بر کویر تشنه جان ها آبی رساند، و با مهر و عطوفت آشتی دهد. آمد، تا پیام آسمانی خود رابرتمامی زمینیان نمایان کند. وجهل و نادانی را از محیط زندگی مردم بزداید.
محمد (ص) برفراز غار حرا به رسالت مبعوث شد و بارتعالی بر جان او«اقرأ»را روان ساخت. پیامش را رستگاری، سلاحش را اسوه حسنه ، امیدش یاری حق ونگاهش به آینده روشن نمود.
***
درآن زمان که محیط غم زده عربستان پراز تاریکی بود، نور وجود رسول خدا مهر گستر برتمامی جزیره العرب شد، محمد(ص) به همراه علی(ع) راه دشوار هدایت راآغاز کرد. و جان های خسته را امید بخشید. نور وجود محمد(ص) در چهل سالگی به بعثت رسید. و چه زیبا علی(ع) یاری دهنده اوشد. فضای پر زهیاهوی جزیره العرب احتیاج به نسیم جانفزای داشت تا ابرهای مادیگرایی را بشوید و عطر دل انگیز معنویت را به مشام برساند.
زیباترین توصیف در مورد بعثت نبی مکرم اسلام، سخنان مولا علی(ع) بیش از هر مطلب دیگری گویاتر و شفاف تر است که فرموده اند: خداوند رسولش محمد(ص) را در زمانه ای فرستاد، که فاصله قطع رسالت های آسمانی ووحی الهی به درازا کشیده بود، امت ها به خواب غفلت و بی خبری فرورفته بودند، فتنه ها کمر به فسادپراکنی وتباهی آفرینی بسته بودند، نظام کارها از هم گسسته بود، آتش جنگ ها شعله می کشید، دنیا تیره بود، فریب کار، خزان زده بود و یأس آفرین و بی برگ و بار! خشکسالی معنویت بود و قحطی حقیقت. نشانه های هدایت فرسوده وپرچم های گمراهی افراشته بود. چهره دنیا ، بر مردم عبوس گشته بود.حتی دنیا طالبان نیز از سیمای روزگار ، بر می آشفتند.
روزگاری بود، میوه اش « فتنه» خوراکش مردار و کسب و کارش آلوده، در دل ها هراس بود و در کف شمشیر، که خداوند ، پیامبرش را برانگیخت.
خداوند گفت : دیگر پیامبری مبعوث نخواهم فرستاد، آن گونه که شما انتظار دارید اما جهان هرگز بی پیامبر نخواهد ماند.
وآن گاه پرنده ای را به رسالت مبعوث کرد.
پرنده آوازی خواند که در هر نغمه اش خدا بود عده ای به او گرویدند و ایمان آوردند.
وخدا گفت اگر بدانید حتی با آواز پرنده ای می توان رستگار شد.
خدا رسولی از آسمان فرستاد. باران نام او بود همین که باران، باریدن گرفت آنان که اشک را می شناختند رسالت او را دریافتند پس بی درنگ توبه کردند و روحشان را زیر بارش بی دریغ خدا شستند .
خدا گفت: اگر بدانید با رسول باران هم می توان به پاکی رسید.
خداوند پیغامبر باد را فرستاد تا روزی بیم دهد و روزی بشارت. پس باد روزی توفان شد و روزی نسیم و آنان که پیام او را فهمیدند روزی در خوف و روزی در رجا زیستند.
خداوند گفت : آن که خبر باد را می فهمد قلبش در بیم و امید می لرزد. قلب مؤمن این چنین است .
خدا گلی را از خاک برانگیخت تا معاد را معنا کند .
و گل چنان از رستخیز گفت که از آن پس، هر مومنی گلی که دید رستاخیز را به یاد آورد .
خدا گفت : اگر بفهمید تنها با گلی قیامت خواهد شد .
خداوند یکی از هزاران نامش را به دریا گفت. دریا بی درنگ قیام کرد و چنان به سجده افتاد که هیچ از هزارموج او باقی نماند . مردم تماشا می کردند عده ای پیام را دانستند پس قیام کردند و چنان به سجده افتادند که هیچ از آنها باقی نماند .
خدا گفت : آن که به پیغمبر آب ها اقتدا کند، به بهشت خواهد رفت .
و یاد دارم که فرشته ای به من گفت: جهان آکنده از فرستاده و پیغمبر مرسل است ، اما همیشه کافری هست تا بارش باران را انکار کند و با گل بجنگد، تا پرنده را دروغگو بخواند و باد را مجنون و دریا را ساحر. اما هم امروز ایمان بیاور که پیغمبر آب و رسول باران و فرستاده باد برای ایمان آوردن تو کافی است .
مرکز یادگیری
منابع: پایگاه مرجع عالیقدر حضرت آیة الله العظمى فاضل لنكرانى (قدس سره) و عرفان نظرآهاری
گردآوری: مریم فروزان کیا