لباس و پوشش در سیره نبوى
1ـ جنس و رنگ لباس2ـ اندازه و كیفیت3ـ ساده پوشى4ـ لباس هاى ویژه5ـ آداب لباس پوشى |
لباسبراى پوشاندن بدن و حفظ آن از سرما و گرما و آلودگى، و مایه آبرو و آراستگى انسان است. تبدیل آن به وسیله تفاخر و تجمل، و ارزش را در كیفیت جامه دانستن، نوعى انحراف از فلسفه وجودى لباس است.
از این رو"ساده پوشى" به عنوان یكى از مظاهر ساده زیستى و رهایى از تعلقات مادى است. پیامبر اكرم صلیالله علیه و آله این گونه به زندگى و دنیا مىنگریست و این گونه نیز مىزیست و هرگز ارزش را در لباس نمىدید.
سعدى مى گوید:
تن آدمى شریف است به جان آدمیت | |
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت |
و به قول پروین اعتصامى :
زهد با نیت پاك است نه با جامه ى پاك | |
اى بس آلوده، كه پاكیزه ردایى دارد |
در این جا به نمونههایى از سیره حضرت رسول اكرمصلی الله علیه و آله در مورد پوشیدن جامه، جنس لباس، رنگ، اندازه و تعداد و نحوه پوشیدن پیراهن،كفش، كلاه، عمامه، ردا و... اشاره مىكنیم:
از نشانههاى وارستگى آن حضرت در پوشیدن جامه و این كه فخر خویش را به جامه و نوع آن نمىدانست، این است كه نقل شده هر نوع لباسى كه فراهم مىشد مىپوشید، از لنگ و پیراهن یا جبه یا هر چیز دیگر. |
رسول خدا صلی الله علیه و آله هم به سلامت و عافیت جسمى، هم به سادگى و هم به نوع سالمتر پارچه لباس توجه داشت. لباس پنبهاى مورد علاقه آن حضرت بود.حضرت على علیه السلام مىفرماید:"لباسهاى پنبهاى بپوشید، چرا كه آن، لباس پیامبر خداست."(1)
آن حضرت، هم لباس بُرد یمانى مىپوشید، هم جبهاى پشمین و خشن از پنبه و كتان. (2)
مىفرمود:"پنج چیز را تا زندهام ترك نمىكنم،... یكى هم پوشیدن لباس پشمى." (3)
"سبز"، رنگ مورد پسند پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله براى لباس بود.(4)البتهبیشتر جامههاى پیامبر سفید بود و مىفرمود: لباس سفید را بر زندگانتان بپوشانید و مردگانتان را هم با پارچه سفید كفن كنید.(5)
پیامبر خدا ملحفهاى داشت كه با زعفران رنگ آمیزى شده بود و گاهى تنها با پوشیدن همان، با مردم نماز مىخواند.(6)
اما "سرخ"، رنگى بود كه پیامبر خدا صلی الله علیه و آلهآن رابراى لباس، نمى پسندید.(7)
رسول خدا صلی الله علیه و آله نمونه اعلاى تمیزى و آراستگى بود. در لباس پوشیدن نیز به این نكته توجه داشت و در مورد نظافت جامه مىفرمود:"من اتخذ ثوبا فلینظفه."(8)
لباس سفید، خود به خود طورى است كه چرك و آلودگى زودتر در آن معلوم مىشود، و انسان مقید به سنت نبوى نظافت، به شستن و تمیز كردن آن روى مىآورد. به علاوه انبساط خاطر و باز شدن روحیه نیز از فواید پوشیدن لباس روشن و سفید است.
جامهاى كه انسان را مغرور و سرمست كند یا تكبر و خود برتر بینى آورد، ناپسند است. مقید بودن به نوع خاصى از جامه نیز، اسارت آور است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله هر گاه لباس تازه مىپوشید، خدا را شكر و سپاس مىگفت و جامه قبلى را به مسكین مىداد."كان من فعله اذا لبس الثوب الجدید حمدالله."(9)
در روایت دیگری آمده است كه چون جامه نو به تن مىكرد، دعا مىكرد و مىفرمود: خدایى را سپاس كه بر تن من چیزى پوشاند تا پوشش من باشد و میان مردم آراسته باشم. (10)
جامه بلندى كه بر زمین كشیده شود، نشان تكبر است و در جاهلیت، شیوه اشراف بوده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله ضمن آن كه از پوشیدن آن گونه جامهها نهى مىكرد، خود جامهاى مىپوشید كه از نظر بلندى به قوزك پاهایش نمىرسید. "كانت ثیابه كلها مشمره فوق الكعبین."(11) این در مورد جامهاى بود كه همچون لنگ به كمر مىبست. و جامهاى كه از رو مىپوشید، تا نصف ساق پا مىرسید.
جامه وى گاهى جامهاى كوچكتر از قطیفه (شمله) بود، یا جامهاى پشمین و راه راه با خطوط سیاه و سفید كه وقتى آن را به بر مىكرد، هیئت زیبایى مىیافت.(12)
از نشانههاى وارستگى آن حضرت در پوشیدن جامه و این كه فخر خویش را به جامه و نوع آن نمىدانست، این است كه نقل شده هر نوع لباسى كه فراهم مىشد مىپوشید، از لنگ و پیراهن یا جبه یا هر چیز دیگر.(13)
رسول اكرم به صحابى پارساى خود ابوذر غفارى فرمود: اى ابوذر! من لباس خشن و سخت مىپوشم، روى زمین مىنشینم، بر چهار پاى بى زین سوار مىشوم و كسى را در ردیف خود سوار مىكنم. اینها از سنتهاى من است، هر كس از سنن من روى گردان شود، از من نیست. |
ساده زیستى رسول خدا صلی الله علیه و آله و وابسته نبودن به جلوههاى فریبنده دنیا و به ناز و نعمت آن دل نبستن و به جلوههاى مادى دل خوش نداشتن، در همه شوون زندگى وى متجلى بود از جمله در كیفیت و نوع لباس و فرش و زیر انداز و...
نقل شده كه گاهى آن حضرت، روى حصیر مىخوابید، بى آن كه جز آن چیزى زیرش باشد. (14)
هر چه فراهم بود مىپوشید، چه قطیفهاى باشد كه بر كند، یا بُرد عالى كه بپوشد، چه جبه پشمین، هر چه كه از حلال مىیافت مىپوشید. "ما وجد من المباح لبس."(15)
مهم، مباح بودن جامه بود كه براى رسول خدا اهمیت داشت، نه قیمت و جنس و دوخت و جذاب بودن!
آن حضرت به صحابى پارساى خود ابوذر غفارى فرمود:
اى ابوذر! من لباس خشن و سخت مىپوشم، روى زمین مىنشینم، انگشتانم را پس از غذا مىلیسم،- كنایه از این كه در صرف غذا اسراف نمیكردند - بر چهار پاى بى زین سوار مىشوم و كسى را در ردیف خود سوار مىكنم. اینها از سنتهاى من است،هر كس از سنن من روى گردان شود، از من نیست.(16)
در سخن دیگرى آمده است كه عبایى داشت، هر گاه مىخواست نافله بخواند (یا جا به جا شود) آن را دو تا مىكردند و زیرشان مىانداختند.(17)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگز نسبت به جاى خواب و رختخواب، عیبجویى و ایرادگیرى نداشت. اگر بستر برایش مىگستردند، بر آن مىخوابید و اگر رختخوابى پهن نمىشد، بر زمین مىخوابید."ان فرشوا له اضطجع و ان لم یفرش له اضطجع على الارض." (18)
این نهایت زهد و اوج وارستگى از تعلقات دنیوى است.
وقتى در خانه بود، لباس خود را مىدوخت و بر كفش خویش وصله مىزد.(19)
روزى عُمَر خدمت آن حضرت رسید، در حالى كه وى بر روى حصیرى خفته بود و حصیر بر پهلوهاى آن حضرت خط انداخته بود؛ گفت: یا رسول الله! كاش بسترى گسترده بودید! فرمود: دنیا را مىخواهم چه كنم؟ مَثل من و دنیا مَثل رهگذرى است كه در یك روز گرم،ساعتى از روز را زیر سایه درختى به استراحت پرداخته، سپس آن جا را وانهاده و رفته است.(20)
كلاه، عمامه، دستار و عرقچین، گر چه پوشاننده بدن نیست، ولى در ردیف جامه به شمار مىآید. از سنتهاى اسلامى، پوشاندن سر است، چه هنگام عبادت و نماز، چه در مواقع دیگر. گر چه"در سر عقل باید، بى كلاهى عار نیست."
پوشش پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله براى سر خود، اغلب عمامه بود. هنگام نماز و خطبه و جهاد، به تناسب، شرایط، با چیزى سر را مىپوشاند. گاهى هم سر برهنه بود. به روایت امام صادق علیه السلام پیامبر اسلام، عرقچین و كلاه سفید راه راه مىپوشید و در هنگام جنگ، عرقچینى بر سر مىگذاشت كه روى گوشها را مىپوشاند.(21)
در مواقع دیگر، از زیر عمامه، عرقچین هم بر سر مىپوشید. "كان یلبس القلانس تحت العمائم." (22) البته گاهى عمامه بدون كلاه بر سر مىنهاد، یا كلاه بدون عمامه مىپوشید.(23) عمامه سیاهى داشت كه بر سر مىپیچید و با آن نماز مىخواند. (24)
اگر استفاده از دستمال و حوله را براى خشك كردن دست و صورت هنگام وضو وارد بحث پوشش و لباس كنیم، در این زمینه هم بد نیست بدانیم كه رسول خدا صلی الله علیه و آله حولههاى متعددى داشت،با نامهاى مختلف و كاربردهاى گوناگون، كه به مراعات بهداشت و نظافت و نظم هم مربوط مىشود.
در روایت آمده است: آن حضرت دستمال و حولهاى داشت كه پس از وضو چهره خود را با آن خشك مىكرد. و اگر حوله و دستمالى همراه نداشت، با گوشه لباس خود صورت را خشك مىكرد.(25)
آراستگى آن حضرت، بهخصوص هنگام حضور در جمع مسلمانان در مسجد و براى خطبه و نماز، گوشه دیگرى از سیره ایشان را نشان مىدهد. لباس نماز جمعهایشان مخصوص بود:"كان له ثوب للجمعه خاصه." (26) در بعضى روایات آمده كه غیر از لباسى كه در روزهاى غیر جمعه مىپوشید، دو جامه مخصوص براى جمعه داشت.(27)
گرچه لباس پوشیدن، كارى ساده و روزمره و عادى است، ولى روش و سیره اولیاى دین در این زمینهها هم براى ما مهم است.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله هر گاه لباس و پیراهن مىپوشید، ابتدا سمت راست را بر تن مىكرد و هر گاه جامه از تن در مىآورد، از سمت چپ شروع مىكرد.(28)
گاهى بى آن كه جامه دیگرى بر تن كند، روپوشى را بر اندام خود مىافكند و دو طرف آن را بین دو شانه خود گره مىزد و چه در خانه یا بیرون یا هنگام نماز بر جنازهها، با همان حالت نماز مىگزارد. گاهى نیز در یك لباس گشاد نماز مىخواند. دو عدد جامه بُرد بافته شده داشت كه آنها را تنها در حال نماز مىپوشید، امت خویش را به نظافت دستور مى داد و تشویق مىكرد.(29)
آن حضرت، انجام كار را با دست راست، و شروع از سمت راست را در همه كارهایش دوست داشت؛ در پوشیدن جامه و كفش، در شانه كردن موى. (30)
لباسى كه مىخرید، اگر آستین آن بیش از اندازه بود، مقدار اضافى را مىبرید. (31) و نمى گذاشت لبه آن را هم بدوزند و به همان حال مىپوشید و مىفرمود: كار، خیلى زودتر از اینهاست.(32)
پایان این بخش را به دو كلام از حضرت رسول اكرمصلی الله علیه و آله زینت مىدهیم كه درباره جامه و آداب لباس پوشیدن فرموده است:
" من لبس ثیاب شهره فى الدنیا البسه الله لباس الذل یوم القیامه"(33)؛ هر كس در دنیا لباس شهرت بپوشد (لباسى غیر معمول كه به خاطر آن انگشت نما شود) خداوند در روز قیامت جامه ذلت و خوارى بر او مىپوشاند.
امام صادق علیه السلام از پدران خویش روایت كرده است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله نهى مىكرد كه مردان، در لباس پوشیدن خود را شبیه زنان سازند. و نهى مىكرد كه زنان، در لباس شبیه مردان شوند.(34)
پى نوشت ها:
1. البسوا الثیاب القطن فانها لباس رسول الله (سنن النبى، ص 126).2. بحارالانوار،ج 16، ص 227.
3. مكارم الاخلاق، ص 115.
4. كان یعجبه الثیاب الخضر(سنن النبى، ص 120).
5. البسوها احیاكم و كفنوا فیها موتاكم (سنن النبى، ص 120 و محجة البیضاء، ج 4، ص 140).
6. محجه البیضاء، ج 4، ص 141.
7. سنن النبى، ص 133. (انه كره الحمره فى اللباس)
8. مكارم الاخلاق، ص 103.
9. بحارالانوار، ج 16، ص 251/ مكارم الاخلاق، ص 36.
10. بحارالانوار، ج 16، ص 251/ محجة البیضاء، ج 4، ص 145.
11. سنن النبى، ص 120/ محجة البیضاء، ج 4، ص 141.
12. سنن النبى،ص 125، حدیث 135.
13. همان، ص 120 به نقل از احیاء العلوم غزالى.
14. همان، ص 123.
15. محجه البیضاء،ج 4، ص 125.
16. سنن النبى، ص 131.
17. همان، ص 123/ بحار الانوار، ج 16، ص 227.
18. محجة البیضاء، ج 4، ص 130.
19. بحارالانوار، ج 16، ص 230.
20. همان، ص 239.
21. مكارم الاخلاق، ص 120.
22. سنن النبى، ص 122/ محجة البیضاء، ج 4، ص 143.
23. بحار الانوار، ج 16، ص 250.
24. سنن النبى، ص 125.
25. مكارم الاخلاق، ص 36.
26. بحارالانوار، ج 16، ص 227.
27. همان، ص 251/ سنن النبى، ص 121.
28. سنن النبى، ص 123.
29. همان، ص 126.
30. بحارالانوار، ج 16، ص 237.
31. همان، ص 278.
32. مكارم الاخلاق، ص 101.
33. همان، ص 116.
34. همان،ص 118.